ایران جایزه سیاست خارجی اوباما
استفان والت این درست است که مساله سوریه اوباما را بر آن داشته تا زمان بیشتری را نسبت به آنچه که میخواهد، در امور سیاست خارجی صرف کند، اما نباید فراموش کرد که آنچه در سوریه میگذرد در سطحی وسیعتر؛ آنچنان هم اهمیت ندارد. در حال حاضر، به نظر نمیرسد که تحولات بهار عربی به خوبی پیش برود و دست کم در آینده کوتاهمدت اینچنین خواهد بود. باتوجه به اینکه اوباما از آزادی بیشتر در منطقه حمایت میکند، پشتیبانی از کودتای نظامی در مصر، یک موفقیت برای سیاست آمریکا به شمار نمیرود. به طور مشابه، از سرگیری مذاکرات صلح بین اسرائیل و فلسطین تا زمانی که راهی برای خروج از بن بست و ظهور کشور فلسطین بادوام پیدا نشود، به منزله موفقیت نخواهد بود.
استفان والت این درست است که مساله سوریه اوباما را بر آن داشته تا زمان بیشتری را نسبت به آنچه که میخواهد، در امور سیاست خارجی صرف کند، اما نباید فراموش کرد که آنچه در سوریه میگذرد در سطحی وسیعتر؛ آنچنان هم اهمیت ندارد. در حال حاضر، به نظر نمیرسد که تحولات بهار عربی به خوبی پیش برود و دست کم در آینده کوتاهمدت اینچنین خواهد بود. باتوجه به اینکه اوباما از آزادی بیشتر در منطقه حمایت میکند، پشتیبانی از کودتای نظامی در مصر، یک موفقیت برای سیاست آمریکا به شمار نمیرود. به طور مشابه، از سرگیری مذاکرات صلح بین اسرائیل و فلسطین تا زمانی که راهی برای خروج از بن بست و ظهور کشور فلسطین بادوام پیدا نشود، به منزله موفقیت نخواهد بود. چند نفر از شما حاضر هستید که ۵ دلار روی چنین نتیجهای شرط ببندید؟ در حقیقت، ایجاد صلح بین اسرائیل و فلسطین یک دستاورد بزرگ به شمار میرود، اما احتمال اینکه این گفتوگوها نیز به شکست برسند، بسیار بسیار زیاد است. پس در این شرایط کجا میتوان به یک موفقیت بزرگ در سیاست خارجی دست یافت؟ واضحترین مکان روابط پردردسر آمریکا با ایران است. ایران یک کشور قدرتمند و بانفوذ است و روابط مثبت بین تهران و واشنگتن میتواند به نفع دو کشور باشد. در واقع، حتی گونهای عادیتر از رقابت - شامل به رسمیت شناختن دیپلماتیک- راه را برای غلبه بر اختلافات هموارتر میکند. به همین دلیل است که چهرههایی مانند جسیکا متیوز از موسسه کارنگی و توماس پیکرینگ، دیپلمات سابق آمریکایی، شرایط کنونی را یک فرصت طلایی میدانند که میتواند از آن برای حل مشکلات بنیادین با تهران استفاده کرد. همچنین به یاد داشته باشید که اوباما با شعار توافق هستهای با ایران و برقراری روابط بهتر با تهران روی کار آمد. بخشی از شکست او در گذشته به انتخاب مجدد محمود احمدینژاد در انتخابات ریاستجمهوری ۸۸ مربوط میشود و بخش دیگر به اشتباهات متعددی که کاخ سفید مرتکب شد.
اکنون رییسجمهور جدید ایران علاقهمند به حل مشکلات به نظر میرسد و پیامهای مثبتی نیز ارسال کرده است. دولت اوباما نیز به این واقعیت اشراف دارد که ایران یک بازیگر مهم در امنیت منطقه به شمار میرود و نمیتوان برای همیشه این کشور را کنار گذاشت. اما باوجود لزوم راضی کردن فشار داخلی و گروه تندرو در آمریکا، هیچ کس در دولت تمایلی به استفاده از گزینههای جنبشی (شامل استفاده از زور) ندارد. به نظر نمیرسد وزارت خارجه، نیروهای مسلح و آژانسهای جاسوسی نیز در جهت درگیری نظامی حرکت کنند.
علاوه بر این، مفاد اصلی یک توافق هستهای بر همگان آشکار است. این غیرواقعبینانه است که از ایران بخواهیم تمامی فعالیتهای غنیسازی را متوقف کند، اما این واقعبینانه خواهد بود که تصور کنیم ایران با اعمال برخی محدودیتها در برنامههای هستهای و دور ماندن از باشگاه هستهای موافقت میکند. البته ایران فاصله زیادی با باشگاه هستهای نخواهد گرفت، چرا که جمهوری اسلامی دلایل امنیتی خوبی برای پیشبرد فعالیتهای هستهای دارد (همانگونه که ژاپن و دیگر کشورها این اقدام را انجام دادند). بنابراین پرسش مطرح در مذاکرات این است که این فاصله باید چقدر باشد؟
آیا اوباما و روحانی خواهند توانست به توافقی در این زمینه برسند. نمیدانم. روسای جمهور سابق ایران و آمریکا شاید به طور نصفه نیمه؛ اما به هر ترتیب در این مسیر گام گذاشتند که با مخالفت گروههای تندرو به نتیجه نرسید. امروز ما نمیدانیم که آیا مقام رهبری به روحانی اجازه دادهاند که به اندازهای که نیاز دارد، پیش برود؟ همچنین نمیدانیم مخالفان در کنگره و گروههای تندرو تا چه اندازه بر سر راه اوباما مانعتراشی میکنند. مخالفتهای اخیر با اقدام نظامی علیه سوریه؛ نشان داد که آمریکاییها هیچ علاقهای به درگیر شدن در جنگی دیگر در خاورمیانه ندارند و این یک خبر خوب برای آنهایی است که به دیپلماسی علاقهمند هستند. در عین حال این مخالفتها نشان داد که این روزها اوباما طرفداران زیادی در کپیتال هیل ندارد و به این ترتیب هرگونه تلاش برای تعامل با ایران با مخالفتهای جدی در کنگره روبهرو خواهد شد.
اگر رییسجمهور اوباما نتواند توصیههای احمقانه تندروها - و به خصوص آنهایی که توصیههای گذشته شان بیشتر یک گرداب بوده- را نادیده بگیرد، آنگاه «یک اردک لنگ بودن» چه فایدهای دارد؟
منبع: فارن پالیسی/ دیپلماسی ایرانی
ارسال نظر