روزنامه بهار در یادداشتی به قلم عباس عبدی با عنوان «چرا آمد و چرا رفت؟» نوشت: دولتی که معجزه ‌هزاره سوم که هیچ، بلکه معجزه همه‌هزاره‌ها بود، چرا آمد و چرا رفت؟ چه عواملی سبب آمدنش شد و چرا با وجود همه سروصداهایی که در این هشت سال به راه انداخت این قدر بی‌سروصدا رفت؛ به‌گونه‌ای که آب در دل کسی تکان نخورد؟ پاسخی که به این پرسش داده می‌شود در سطح ساختاری و کلان با سطح خرد و رفتارهای کنشگران سیاسی متفاوت است، هرچند می‌توانند مکمل یکدیگر باشند. در سطح رفتارهای کنشگران، به بی‌دقتی‌های مجریان انتخابات سال ۸۴ و تنوع و تعدد نامزدهای انتخاباتی اصلاح‌طلبان، انسجام نسبی در بخش تشکیلاتی اردوگاه محافظه‌کاران و بالاخره توانایی‌های شخصی و شعارهای داده‌‌شده از سوی فرد پیروز می‌توان اشاره کرد. همین‌طور در تحلیل چرایی رفتن این دولت نیز می‌توان مقابله‌جویی رییس دولت با همه جریان‌های سیاسی از‌جمله گروه‌های محافظه‌کار، بروز مشکلات اقتصادی متعدد، روشن‌شدن عوارض ناخوشایند سیاست‌های دولت در عرصه‌های خارجی، داخلی، اقتصادی و فاصله‌گیری جناح دولت از کلیت جریان حاکم را که به جریان انحرافی ملقب شد از علل و عوامل موثر بر رفتن بی‌سروصدای دولت کنونی معرفی کرد. مهم‌ترین عاملی که حتی شکل‌دهنده رفتار کنشگران است، عامل اصلی در ساختار سیاست؛ یعنی درآمدهای آن، است و به گمان بنده، درآمدهای نفتی نقش اصلی را در شکل‌گیری این پدیده داشته‌اند. افزایش شدید درآمدهای نفتی در سال‌های پیش از ۸۴، علت محدثه (ایجادکننده) این وضع و دولت بودند و علت مبقیه (نگهدارنده) آن نیز تا سال ۹۰ و ۹۱ همین درآمدهای نفتی بود. درآمدهای عظیم نفتی در جامعه‌ای چون ایران که قدرت‌ هضم عاقلانه این حد از درآمد نفت را ندارند، اثرات تخریبی فراوانی دارد. مشکل اینجاست که وقتی کفگیر درآمدهای نفتی به ته‌دیگ خورد، دیگر شاهد امواج خروشان مردم نیستیم. سفرهای استانی پنج سال پیش رییس دولت را با امسال مقایسه کنید که استقبال‌کنندگان از صد‌هزار نفر به صدنفر کاهش یافت و این صد‌نفر هم چاره‌ای جز حضور ندارند؛ زیرا جزو ساعت کار یا اضافه‌کاری‌شان است.