ضرورت احیای فوری سازمان مدیریت

دنیای اقتصاد- مریم کاویانی: انحلال سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی توسط محمود احمدی‌نژاد بعد از ۶۰سال به زعم بسیاری از کارشناسان صدمات و خسارات بسیاری به اقتصاد کشور تحمیل کرد. این سازمان در سال ۱۳۸۶ منحل و به معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی و معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی تغییر نام داد. امروز با گذشت نزدیک به شش سال از انحلال سازمان، حسن روحانی رییس دولت یازدهم از ضرورت احیای این سازمان سخن‌ها گفته و در پی آن است که این سازمان را به قامت و هیاتی که در گذشته بود احیا کند. در این بین برخی صاحب‌نظران و فعالان حوزه اقتصادی بر این باورند که احیای این سازمان به مانند قبل، آسان نبوده و امکان‌پذیر نیست و همچنین موانعی بر سر راه است. با محمود میرلوحی، معاون حقوقی و امور مجلس وزارت کشور دوران اصلاحات در این خصوص به گفت‌وگو نشستیم. آنچه در ادامه می‌خوانید نظرات این فعال اصلاح‌طلب در خصوص ضرورت احیای سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی است. همزمان با انحلال سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران اقتصادی اعلام موضع کرده و بر طبل مخالفت کوبیدند، حالا از انحلال این سازمان چیزی نزدیک به ۶ سال می‌گذرد، ارزیابی‌تان از انحلال سازمان مدیریت چیست؟ خوبی ماجرا این است که آقای احمدی‌نژاد هم متوجه خسارت و اشتباه شده‌اند، البته تلاش‌هایی برای احیای سازمان مدیریت کرده‌اند که متاسفانه کسی قبول نکرد مدیریت سازمان را عهده‌دار شود. در دولت آقای احمدی‌نژاد نگاه برنامه‌ریزی مورد بی مهری قرار گرفت. پرسشی که بعد از انحلال پیش آمد این است که چگونه می‌توان اصول مدیریت را بدون ایجاد تیم کاری که درگیر مسائل اجرایی نباشد، پیاده کرد؟ چگونه می‌توان تصمیماتی را مبتنی بر اصول گذشته، حال و آینده و تجارب بخش‌های دیگر مدنظر قرار نداد و اصول مدیریت را اجرایی کرد؟ چگونه می‌توان بی توجه به مانیفست و نسخه‌ای از نقشه راه هدف را تعیین و در مسیر آن حرکت کرد؟ هرچه نسخه و نقشه راه دقیق‌تر باشد، بهتر است. اگر کشورهای دیگر پیشرفت کرده‌اند به واسطه همین تنظیم نقشه دقیق راه است. در ایران برنامه پنج ساله مانند اکثر کشورهای دنیا پیش از انقلاب رسم شد و همچنین بعد از انقلاب نیز مورد توجه قرار گرفت. به یکباره در این میان قطاری که بر روی ریل برنامه‌ریزی در حرکت بود با تصمیم رییس دولت نهم از مسیر خود خارج شد و این اتفاق در شرایطی افتاد که شاخصه‌های اقتصادی از جمله تورم، رشد اقتصادی، نرخ بیکاری، میزان نقدینگی در وضعیت خوبی به‌سر می‌برد. گروهی با شعار تثبیت قیمت و نگاه تبلیغاتی به دولت اصلاحات بی‌مهری کردند و آن نگاه به جایی رسید که برخی مدعی شدند، برنامه چهارم را قبول ندارند و اقدام به انحلال سازمان مدیریت و برنامه و بودجه کردند. خروج از مسیر برنامه‌ریزی چه آسیب‌هایی به اقتصاد تحمیل کرد؟ امروز بسیاری از کارشناسان اقتصادی آرزو می‌کنند ای کاش می‌شد به سال ۸۴ بازگشت. کاش می‌شد درخصوص شاخص‌های اقتصادی و ساخت‌ پروژه‌های عمرانی و نفتی به سال ۸۴ بازگردیم. به خاطر دارم که از همان آغاز انحلال سازمان مدیریت در نامه‌ای ۵۴اقتصاددان تاکید کردند که این مسیر، مسیر خطرناکی است. همه دوستان طی سال‌های اخیر در کنار دیگر انتقاداتی که به عملکرد دولت وارد بود دائما انحلال سازمان برنامه و بودجه را به عنوان اشکال محوری قلمداد می‌کردند، که در نهایت مورد توجه همه نامزدها قرار گرفت. آقای روحانی نیز در نطق‌ها و مناظره‌ها بر احیای سازمان مدیریت تاکید کردند و یکی از ضروریات بازگشت به فضای عقلانی را احیای این سازمان می‌دانستند. انحلال سازمان مدیریت به بهره‌وری، اعتبارات و منابع کشور، نیروهای انسانی و فرصت‌های کشور به جد ضربه زد. بودجه کشور صرف پروژه‌های عمرانی نظیر مسکن مهر شد اما مشکل مسکن حل نشد. چه بر سر تولید آمد؟ من یک بار دیگر هم گفته‌ام که هدفمندی یارانه‌ها جراحی در پیاده‌رو‌های کشور است. قرار بود دولت کوچک شود اما برای سهم بودجه جاری چه اتفاقی افتاد؟ همان میزانی که بودجه جاری چند برابر شده بودجه عمرانی به صفر نزدیک شده است. با توجه به اینکه مجلس احیای این سازمان را در دستور کار خود قرار داده، ضرورت احیای این سازمان چه خواهد بود؟ مجلس طرح احیای سازمان مدیریت را از طریق ادغام معاونت راهبردی و معاونت انسانی در دستور کار دارد و البته کلیات این طرح تصویب شده است. این کار خوبی است و ما ممنون نمایندگان مجلس هستیم اما در این بین دغدغه ای وجود دارد که با احیای این دو سازمان سلسله مشکلاتی ایجاد می‌شود. پایه ایمان، عقل و پایه مدیریت، برنامه است. هفت اصل مدیریت در مرحله اول برنامه‌ریزی، در مرحله دوم سازماندهی، در مرحله سوم گزینش، در مرحله چهارم هماهنگی، مرحله بعدی نظارت و مرحله پایانی بودجه است که ما گام اول را که برنامه‌ریزی است حذف کردیم. چون پول در اختیارمان بود از این استان به آن استان سفر کردیم و در مورد بودجه تصمیم گرفتیم. سازمان مدیریت مسلط و قدرتمند باید هوشمندانه رصد کند. بنابراین از هرکاری ضروری‌تر، احیای سازمان بودجه است که باید بر اساس آن عمل شود و اصل اول هدف است. مگر احیای این سازمان در شرایط فعلی اولویت اقتصاد ایران نیست؟ سازمان معاونت راهبردی و برنامه‌ریزی ریاست‌جمهوری سازمان مدیریت گذشته نیست. یعنی به عبارت بهتر بسیاری از نیروهای ورزیده این سازمان بعد از انحلال رنجیده خاطر شده و این سازمان را ترک کردند. آنهایی که ماندند با نگاه کم اعتقادی به برنامه‌ریزی مشغول به کار هستند. دغدغه من این است که مبادا نیروی انسانی به کار گرفته شده در سازمان جدید همان نیروهای کم اعتقاد به برنامه‌ریزی باشند و در آینده مدعی شوند که احیای سازمان برنامه‌ریزی هیچ فایده‌ای نخواهد داشت. دغدغه‌ای که طرح کردید بیشتر نوعی مانع بر سر راه احیای سازمان مدیریت به حساب می‌آید؟ دیگر موانع که ممکن است وجود داشته باشد؟چیست؟ بله، دغدغه من بیشتر نوعی مانع برای احیای سازمان مدیریت به حساب می‌آید. از جمله دیگر موانع پیش رو این است که ما به ساختار موجود و سیاست‌های اصل خصوصی سازی به شیوه کنونی اکتفا کنیم. سازمان‌های محدودی برای تغییر مشی از بهره‌مندی از نیروی انسانی وجود داشته باشد و سازمان مدیریت جدید متکی به سازمان‌های درون سپاری شود. از دیگر موانع این است که ظرفیت مغزافزاری را جهت‌دهی کنیم و نتوانیم نقش تعیین‌کننده در سطح منطقه‌‌ای داشته باشیم. با توجه به موانع مطرح شده، بهتر است این سازمان چگونه احیا شود تا کارکردهای مبتنی بر شاخص‌های برنامه ریزی روز دنیا را داشته باشد؟ سازمان جدید باید با مشخصات جدید نیروی انسانی تعریف شود، نیروها غربال شوند و از نیروهای با تجربه استفاده کنیم. از طرفی این سازمان مدیریت، سازمان مدیریت سال ۹۲ است اگر از دولت اصلاحات به همان سبک و سیاقی که بود به کار خود ادامه می‌داد امروز با تغییرات بسیاری رو‌به‌رو می‌شد. یکی تغییرات متناسب با تغییرات و بهبود روش‌های برنامه‌ریزی در سطح جهان و دیگری تغییر در نحوه بهره‌مندی از نیروهای انسانی است که باید از «برون سپاری» به «درون‌سپاری» تغییر هویت می‌داد. دولت احمدی‌نژاد در داخل کشور و در برنامه پنجم توسعه همواره عمل به اصل ۴۴قانون اساسی و خصوصی‌سازی را مورد تاکید قرار داده است. به نهادمند شدن ساختار برنامه‌ریزی در کشور اشاره کردید، شما در مصاحبه‌ای اخیرا اعلام کردید که بهتر است دولت آقای روحانی مجمع وزرا یا مجمع استانداران را متشکل از وزرا و استانداران سابق را در کنار وزارتخانه‌ها و استانداری‌ها برای ارائه تجربیات و نظرات تشکیل دهد، کمی درباره جزئیات این پیشنهاد توضیح دهید؟ مجمع وزرا و مجمع استانداران باید به عنوان کارگروه ساختارمند در کنار وزارتخانه‌ها و استانداری‌ها قرار بگیرند و هرفصل با وزیر یا استاندار دیدار داشته باشند، البته باید توجه داشت که نباید مخل کار شوند. این مجمع وزرا یا استانداران را باید سازمان مدیریت هدایت و مدیریت کند. ما در این هشت سال عقبگرد جدی داشتیم و بسیاری از تشکل‌ها و سندیکای‌مان مورد بی‌مهری قرار گرفتند. خانه احزاب را تضعیف کردیم. در حالی که آقای روحانی تاکید جد داشتند که کار مردم باید به خود آنان سپرده شود. به عنوان مثال همه معاونان سینما باید به صورت کارگروهی متشکل و کنار معاونت سینمایی حضور داشته باشند. باید سندیکا و تشکل‌های مغزافزاری وجود داشته باشد که بتواند تجارب را فرآوری، آماده و به نیروهای انسانی سازمان‌ها بازگرداند. در این صورت مدیر مربوطه به جای مراجعه به کاغذها، دستور جلسات و آزمون و خطاهای بسیار می‌تواند مجموعه حوادث را در یک جلسه مورد ارزیابی قرار دهد. تدوین استراتژی‌های استانی نیز به این صورت ممکن خواهد بود. سازمان مدیریت جدید باید نهادهای مغزافزاری را مدیریت کند. این سازمان نباید به سازمان حجیمی از نیروهای انسانی بدل شود که باید بتواند از نیروهای ورزیده و آشنا به برنامه‌ریزی روز دنیا در کشور استفاده کند که بتوانند همه دانش را منتقل کنند و مسوولیت انتقال برنامه‌ریزی را به عهده بگیرند. آیا پیشنهاد خود را به صورت آیین‌نامه در اختیار دولت جدید قرار داده‌اید؟ تاکنون نه! اما به زودی آن را به صورت آیین‌نامه در جلسه‌ای تقدیم رییس‌جمهور خواهم کرد.