دیوید گوردون *

بخش پایانی

منبع: Rastak.com

تخصصی شدن نیز بر حجم سرمایه و ثروت کلی کشورهایی که تجارت می‌کنند، می‌افزاید و لویس با درک عمیق خود موضوع شغل‌ها را نیز به آن اضافه می‌کند. این اصول (امتیاز مقایسه‌ای) به خوبی برای واردات یا صادرات بنیان‌گذاری شده‌اند. این یک درک کلی نیست که آنها در مورد خالی شدن منبع شغل‌های خدماتی به واسطه ابداع اینترنت یا خطوط تلفن صدق می‌کند. پس‌انداز ناشی از واردات خدمات الکترونیک، بسیاری از شرکت‌ها را قادر می‌سازد، پیشرفت کنند.

در غیر این صورت آنها احتمالا شکست ‌خورده یا دچار رکود می‌شوند و مجبور خواهند بود به جای کاهش شمار کارگران تعداد آنها را افزایش دهند. آنچنان که اغلب اتفاق می‌افتد، تلاش‌های اشتباه به منظور کمک به فقرا، وضعیت آنها را وخیم‌تر می‌کند. تعرفه‌ها، کالاها را برای فقرا گرانتر می‌کند و حتی پائول کراگمن که به واسطه تلاش‌هایش در جهت جانبداری غیر‌ضروری از بازار آزاد نیز شهرت یافته، به ارزش تجارت آزاد برای فقرا اشاره می‌کند.

کراگمن می‌گوید: هدف مخالفان تجارت آزاد جهانی این است که به بهترین وجه وضعیت قشر آسیب‌پذیر جامعه را وخیم‌تر و آنها را فقیرتر کنند. با توجه به منابع غیر‌قابل تردید بازار، امروزه گروه معدودی، خواستار براندازی فوری آن هستند. در واقع مخالفان بازار بر این باورند که باید دولت ذی‌نفع مسوولیت کنترل و راهبری آن را بر عهده گیرد، اما اتهام اصلی متوجه دولت این است که دولت غارتگر سرمایه جامعه است، اما یغماگری تمام داستان نیست. زیرا اغلب دولت‌ها به فساد دچار هستند و هرچه حضور دولت در اقتصاد عمیق‌تر باشد فرصت برای انحراف بیشتر می‌شود، اما هر قدر که دولت فاسد باشد، آیا نباید در مواقع اضطراری به آن رجوع کنیم؟ فرض کنید که اقتصاد دچار کسادی شده است. به طور حتم در این صورت مداخله دولت برای احیای اقتصاد اجتناب‌پذیر است.

لویس در تشریح این شرایط می‌گوید: بهترین راه این است که دولت سیاست «ردکردن توپ» را دنبال کند. پیش از دهه ۱۹۳۰ میلادی و پیدایش دولت عملگرا، کسادی اقتصادی وجود داشت. اما این شرایط با کسادی عظیم دهه ۳۰ تفاوت داشت، زمانی که با قیمت‌‌های رو به نزول مبارزه شد و دستمزدها هم در دولت «هوور» و هم «روزولت» روسای جمهور وقت آمریکا به طرز قابل ملاحظه‌ای بالا نگاه‌داشته شد. در نتیجه نرخ بیکاری افزایش یافت و کسادی اقتصادی ناشی از آن پیامدهایی بر جامانده برای مردم را چند برابر کرد. استدلال نافذ لویس با طرح این سوال که کسادی چگونه پدید می‌آید، مستحکم‌تر می‌شود.

به عقیده من کارشناسانی نظیرمیزس، ‌هایک و روتبارد به طرز متقاعدکننده‌ای نشان داده‌اند که سیاست دولت، نه بازار، مسوولیت کامل را به بار می‌آورد. افزایش اعتبار بانک، نرخ بازار را به زیر نرخ طبیعی می‌رساند و رونق ساختگی پدید می‌آورد که می‌تواند به سرعت سقوط کند. لویس درباره منشاء کسادی عظیم بحث نمی‌کند، بلکه سیاست های بانک مرکزی جامعی را ارائه می‌کند. در ایالات متحده،‌ سیستم اداره فدرال رزرو بر مبنای ایجاد ثبات اقتصادی تنظیم شده است، اما اقتصاد پیش از ابداع این سیستم بسیار باثبات‌تر بود.

البته اقتصاددانان بازار آزاد همگی در مورد چگونگی ظهور رکود‌‌های اقتصادی گذشته اتفاق نظر ندارند، اما همه با این نظریه میلتون فریدمن موافقند که می‌گوید موجودی پولی، قیمتی و تولیدی پس از تدوین سیستم خزانه‌داری بسیار بی‌ثبات‌تر از گذشته است. حامیان این نظریه می‌گویند با وجود تلاش‌های اداره فدرال رزرو‌، اما اکنون بهتر می‌دانند چگونه امور را مدیریت کنند. همان‌گونه که لویس یادآور می‌شود توسعه مالی توصیه شده توسط آلن گرینسپن طی دوران مدیریت وی در فدرال رزرو همان چیزی بود که به سختی توانست اعتماد لازم را به دست آورد.

لویس بار دیگر مهارت خود را در استفاده از شاهدان غیرقابل قبول انتظار نشان می‌دهد. الکساندر همیلتون، قویا از یک بانک ملی حمایت می‌کند، اما روی پول‌های کاغذی (اسکناس) خط می‌کشد. انتشار اسکناس با مسوولیت دولت به طرز هوشمندانه‌ای ممنوع است. چاپ کاغذ فعالیتی است که به مراتب از وضع مالیات آسان‌تر است، اما یک دولت در تجربه چاپ اسکناس به ندرت شکست می‌خورد. اظهار نظرلویس درباره استدلال‌ها ما را در حیرت فرو می‌برد. اگر موضوع بازار آزاد تا این حد با پشتوانه است، چرا بسیاری با آن مخالفت می‌کنند؟ همان‌گونه که پیشتر اشاره شد، برای لویس توضیح این مورد ریشه در ارزش‌ها دارد.

هر‌چند لویس از این ارزش‌ها جانبداری نمی‌کند، اما راهی را پیشنهاد می‌کند که ارزش‌های مختلف تا‌حدودی قابل تطبیق باشند تا از این طریق از لزوم انتخاب یک سیستم و انکار دیگر سیستم‌ها جلوگیری شود. لویس امیدوار است بخش غیرسودده اقتصاد که اکنون حدود ۸‌درصد اقتصاد آمریکا را شامل می‌شود و کمتر به آن توجه می‌شود، توسعه یابد. در واقع لویس توصیه می‌کند سازمان‌های خصوصی تا آنجا که می‌توانند فعالیت‌های رفاهی دولت را در دست گیرند. لویس پیشنهاد می‌کند که برای تحقق این هدف اعانه‌دهندگان به موسسه‌های خیریه از پرداخت مالیات معاف شوند. به این نحو که مالیات پردازان با یک انتخاب ساده رو‌به‌رو شوند: آیا ترجیح می‌دهم که پولم را به دولت بدهم یا یک موسسه خیریه؟

* دیوید گوردون نویسنده کتاب «‌hbardEssential Rot» است و کتاب‌های جدید اقتصادی، سیاسی،‌ فلسفی و قانون را برای موسسه «هیوز» تحلیل می‌کند.