نگاه
آیا پولدارها سربار هستند؟
بخش نخست
منبع: Rastak.com
کتاب فوقالعاده «هانتر لویس»، آیا وجود پولدارها ضروری است؟، با دیگر کتابهای منتشر شده در زمینه اقتصاد تفاوت میکند.
دیوید گوردون*
بخش نخست
منبع: Rastak.com
کتاب فوقالعاده «هانتر لویس»، آیا وجود پولدارها ضروری است؟، با دیگر کتابهای منتشر شده در زمینه اقتصاد تفاوت میکند. اغلب کتابها از دیدگاه خاصی دفاع میکنند. اغلب کتابها از دیدگاه خاصی دفاع میکنند. در حالی که لویس استدلالهای موافق و مخالف بازار آزاد را بیان میکند و به خوانندگان اجازه میدهد خود قضاوت کنند. اما چرا لویس اینگونه عمل میکند؟ البته نحوه عملکرد وی به این دلیل نیست که لویس دیدگاهی برای خود ندارد. با توجه به نحوهای که لویس دلایل و استدلالها را بیان میکند، میتوانم قویا حدس بزنم که لویس بازار آزاد را ترجیح میدهد و در خاتمه کتاب خود نیز برخی سیاستها را توصیه میکند.
با این حال لویس بر این عقیده است که قضاوتها در مورد سیاست اقتصادی بر مبنای ارزشهایی استوار است که به طور کامل قابل تطبیق نیست. ما نمیتوانیم از مشکلی بگریزیم که قضاوتهای ارزشی دردسرساز پدید میآورند. زیرا همه آنها امتیاز مخصوص به خود را دارند.
در واقع لویس بر این عقیده است که اگر با هدف واکاوی و نگاه عمیق به ریشه ایدههای اقتصادی مشاجرهبرانگیز به مشکل توجه کنیم، به طور کلی خواهیم توانست ایدهآلهایی را کشف کنیم که الهامبخش و امیدوارکننده هستند. و همچنین برخی از آنها حداقل ارزش احترام را خواهند داشت. همانگونه که خواهیم دید، لویس پیشنهاد مبتکرانهای دارد که امیدوار است به کسب تفاهم از سوی مخالفان کمک کند. با این حال جدال بر سر اقتصاد آزاد بخش قابلتوجهی از کتاب لویس را به خود اختصاص داده است.
همانگونه که لویس خاطرنشان میکند، عدهای به ثروتمندان، اتهام سرباری و مفتخوری میزنند. آیا این ناجوانمردانه نیست که بیل گیتس، مالک شرکت مایکروسافت میلیاردها دلار ثروت داشته باشد، بسیار بیشتر از آنچه برای یک زندگی لوکس نیاز دارد، در حالی که دیگران باید برای حقوق بخور و نمیر و مقرری ناچیز خود تلاش کنند؟ دقیقا محدودهای که مخالفان بازار علیه آن اعتراض میکنند، اصلی در حمایت از بازار است. مردم میخواهند کالاهای بیشتر در اختیار داشته باشند و این هدف تنها از راه سرمایهگذاری در مقیاس وسیع محقق میشود. در مقابل سرمایهگذار نیز به پسانداز نیاز دارد و تنها ثروتمندان میتوانند مقادیر عظیمی را پسانداز کنند. نمیتوان از فقرا انتظار داشت که پسانداز کنند.
زیرا آنها برای رفع نیازهای ضروری خود نظیر غذا و سرپناه محتاج یک دلار هستند. طبقه متوسط هم مقداری پسانداز برای رفع مواقع ضروری، تحصیل فرزندان یا دوران پیری خواهند داشت، اما آنها نیز نیازها و تمایلات فوری دارند و به هر ترتیب این پساندازها ناگهان مصرف میشوند، به ویژه پس از بازنشستگی. این در حالی است که ثروتمندان شرایط متفاوتی دارند. آنها بسیار پولدار هستند و به سادگی نمیتوانند پول خود را خرج کنند. در واقع آنها چارهای جز پسانداز ندارند. بنابراین، اگر جامعهای مرفه و کامیاب میخواهیم، به ثروتمندان نیاز داریم.
با این حال عدهای میپرسند، آیا سود کلانی که برخی از اقتصاد سرمایهداری دریافت میکنند به افزایش قیمت کالاها برای قشر ضعیف منجر میشود؟ اگر این سودها کاهش یابند، قیمت کالاها پایینتر نخواهد آمد؟ لویس یادآور میشود که سود و زیان، تولیدکنندگان را در جهت پاسخگویی به نیازهای مصرفکنندگان راهنمایی میکند. در صورتی که تجارتی سود هنگفتی داشته باشد این به آن معناست که مصرفکنندگان به این نوع کالاها نیاز بیشتری دارند و کارآفرینان منابع را در جهت برآورده کردن نیازها هدایت میکنند.
ضرر و زیان نیز نشان میدهد که باید منابع را از مواردی که به ایجاد نقصان انجامیدهاند، دور نگاهداشت. اما آیا این پاسخ مخالفان است؟ حتی اگر سود، نشانه غیرقابل اجتناب باشد آیا این به معنای افزایش قیمتها و فشار به قشر ضعیف نخواهد بود؟ لویس در این زمینه مثال غیرمترقبهای میآورد.
مارکس درمانیفست خود، این نکته را خاطرنشان میکند که سرمایهداری از قیمتهای پایین پدید میآید. قیمتهای ارزان کالاها به منزله توپخانهای است که سیستم سوددهی به کشور شلیک میکند؟ حتی اگر سودها بسیار اساسی و ضروری باشند، چرا باید به مالکان کارخانهها تعلق گیرند.
در یک اقتصاد آزاد به سرمایهگذاری و پسانداز وابسته است. در یک اقتصاد در حال رشد، باید حجم سود جمعآوری شده دوباره سرمایهگذاری میشود. یک نقش منحصر به فرد در اختیار ثروتمندان است تا وادار به پسانداز و سرمایهگذاری شوند. آنها به تنهایی بیش از آنچه میتوانند خرج کنند، سرمایه در اختیار دارند.
چرا کارگران نباید بتوانند امور خود را مدیریت و سود را از آن خود کنند؟ البته در سیستم بازاری، کارگران در صورتی که بخواهند برای سازماندهی کارخانهها آزاد هستند، اما مخالفت بر مبنایی اشتباه استوار شده است. در بحث حمایت از حقوق کارگران مخالفان نکتهای را که هماکنون در مورد آن بحث کردیم، نادیده میگیرند. رشد در یک اقتصاد آزاد به سرمایهگذاری و پسانداز وابسته است.
در یک اقتصاد در حال رشد، باید حجم سود جمعآوری شده دوباره سرمایهگذاری میشود. پیش فرض این مخالفت در این است که کارگرانی که کارخانه خود را دارند، منافعی برای خرج کردن دارند و این روند رشد را کند میکند. مهمتر از آن اگر کارگران کل اقتصاد را در دست گیرند، پساندازها کاهش مییابد. همانگونه که مشاهده کردهایم، این یک نقش منحصر به فرد در اختیار ثروتمندان است تا وادار به پسانداز و سرمایهگذاری شوند. آنها به تنهایی بیش از آنچه میتوانند خرج کنند، سرمایه در اختیار دارند. قانون «ریکاردو» درباره مزیتهای قابل مقایسه نشان میدهد که اقتصاد آزاد ثروت کلی را افزایش میدهد.
ارسال نظر