(به بهانه کاهش ساعات کاری)

علی سرزعیم

برای اکثر جوانانی که دل به تحصیل می‌بندند و تلاش می‌کنند از طریق کسب سرمایه انسانی و مهارت‌های کاری، در بازار کار موقعیت ممتازی کسب کنند، تجربه یاس‌آوری پیش‌رو است و آن اینکه اغلب آنها در می‌یابند که دانش و مهارت‌های آنها در بازار کار ارزش چندانی ندارد. دلیل این امر چیست؟ آیا افراد شاغل در بازار کار قدر علم و کاربردهای آن را نمی‌دانند؟ به نظر می‌رسد که نمی‌توان چنین فرضی را پذیرفت چرا که عقلانیت عاملین اقتصادی آنها را به سمت هر امر سودآوری سوق می‌دهد، لذا اگر اقبال لازم به علوم اجتماعی به طور عام و علوم اقتصادی و مدیریتی به طور خاص در بازار وجود ندارد، دلیلش این است که از دید عاملین اقتصادی این علوم نمی‌توانند نقش قابل توجهی در سودآور شدن فعالیت بنگاه‌ها داشته باشد.

چون چنین تفکری حاکم است، تقاضای جدی برای خدماتی که دانش‌آموختگان علوم‌اجتماعی نظیر اقتصاد و مدیریت عرضه می‌کنند وجود ندارد. نتیجه طبیعی عرضه خدمات زیاد به دلیل گسترش دانشگاه‌ها و تقاضای کم صنعت و بازار برای این خدمات، ارزش پایین برای چنین خدماتی است که به شکل دستمزد کم ظاهر می‌شود.

حال سوال را باید یک مرحله عقب‌تر برد تا موضوع روشن‌تر گردد. سوال این است که چرا عاملین اقتصادی در بازار اعتقاد چندانی به سودآوری خدمات دانش‌آموختگان اقتصاد و مدیریت ندارند و به آنها به دید خدماتی لوکس و زینتی می‌نگرند در حالی که این علوم در جهان توسعه‌یافته غرب بر اساس نیازهای جدی شکل گرفته کارکردهای وسیعی دارند و ابدا شان زینتی و تشریفاتی ندارند. در کشورهای پیشرفته علم و تحقیق امر لوکس و تشریفاتی نیست، بلکه اثرات چشمگیری در حوزه‌های مختلف بازار کار دارد و دقیقا به همین دلیل نیز می‌تواند منابع مالی لازم را به دست آورده و پیشرفت کند. در واقع پاسخ به سوال قبل منوط به مقایسه دقیق‌تر وضعیت تجارت در ایران و کشورهای غربی است.

در کشورهای غربی فشار رقابت موجب گردیده تا بنگاه‌ها همواره انگیزه‌های لازم برای بهینه کردن فعالیت‌های خود را داشته باشند چرا که اگر نتوانند هزینه‌های خود را کاهش دهند یا نوآوری کنند، در بازار پر رقابت به سرعت حذف خواهند شد. به عبارت دیگر منطق اقتصادی حاکم بر فضای کسب‌و‌کار همواره برای عاملین اقتصادی انگیزه لازم در جهت بهبود مستمر فعالیت‌ها را به وجود می‌آورد.

در کنار عامل رقابت، عدم مداخلات دولت و مخدوش نبودن قیمت‌ها موجب گردیده تا اختلالات بازار به حداقل برسد لذا این دو عامل در کنار هم موجب می‌شوند تا بنگاه‌ها به ۸۰‌درصد مرز کارآیی برسند. تمام رقابت بنگاه‌های پیشرو برای تحقق ۲۰‌درصد باقی‌مانده است. در چنین حاشیه‌ای تکنیک‌های مدیریتی و مفاهیم اقتصادی نقش قابل‌توجهی ایفا می‌کنند. مفاهیم مدیریتی و اقتصادی مفاهیمی‌هستند که وقتی در بنگاه‌ها به کار بسته می‌شوند می‌توانند «کمی» وضع را بهبود بخشند اما این مقدار «کم» در فضای رقابتی اهمیت فوق‌العاده‌ای می‌یابد چرا که فرق بنگاه برنده و بازنده در همین مقادیر «کم» است.

به عبارت دیگر اگر بنگاهی با ۸۵‌درصد کارآیی عمل کند و بتواند بنگاهی که ۸۰‌درصد کارآیی خود فعالیت می‌کند را پشت‌سر گذارد، آنگاه می‌تواند ۱۰۰‌درصد منفعت حاصل از رقابت را به‌دست آورد. همین امر انگیزه لازم برای اینکه بنگاه‌ها برای این بهبودهای جزئی هزینه کنند را فراهم می‌آورد. به عبارت دیگر در شرایطی که رقابت شدید باشد و تفاوت در حاشیه‌ها (margin) تعیین‌کننده برنده و بازنده باشد، منطق اقتصادی پشتیبان به کارگیری مفاهیم مدیریتی و اقتصادی خواهد بود.

حال به ایران برگردیم. فضای کسب‌و‌کار در ایران به جز برخی بخش‌ها چندان رقابتی نیست و تا وقتی فشار رقابت وجود نداشته باشد، انگیزه اقتصادی برای تن دادن به این پیشرفت‌های جزئی وجود نخواهد داشت.

به خاطر دارم که در زمان دانشجویی به بازدید یکی از کارخانه‌های نسبتا انحصاری رفتیم. مدیر کارخانه با افتخار می‌گفت چون بازار مطمئنی در اختیار ماست و فروش خوبی داریم دلیلی برای تغییر و متنوع کردن محصولات نمی‌بینیم. سخن او اگرچه به ظاهر گزنده است، اما کاملا با محاسبات منطقی و اقتصادی سازگاری دارد.

این فشار رقابت است که بنگاه‌ها را به تحول و تحرک وا می‌دارد و تا وقتی چنین فشاری در کار نیست، نوآوری و بهبودهایی از این دست مثمرثمر نخواهد بود.

نکته دیگر و تا حدی مهمتر این است که حجم مداخلات دولت در داخل بنگاه‌های اقتصادی نسبتا زیاد است. این امر خود موجب ناکارآیی‌های شدیدی گردیده و منطق سودآوری را غیرمرتبط با فعالیت‌های اقتصادی گردانده است. به عنوان مثال تا وقتی که بنگاه‌های صنعتی می‌توانستند به ارز ارزان دست یابند و از این طریق سودآوری خود را حفظ کنند، توجیهی برای استفاده از روش‌ها و تکنیک‌های مدیریتی وجود نداشت.

مداخلات این چنینی دولت پایان‌ناپذیر است که آخرین نمونه آن تصمیم ناگهانی برای تقلیل شدید ساعات کاری در ماه رمضان است. این قبیل تصمیمات بی‌تردید در افت عملکرد بنگاه‌های اقتصادی نقش چشمگیری دارد و تا وقتی که رقابتی در کار نباشد و بنگاه به نوعی به رانت‌های دولتی وابسته باشند، افت عملکرد و کارآیی آنها دریغ و افسوسی را بر نمی‌انگیزد.

در این فضای کسب‌و‌کار، روشن است که تکنیک‌ها و مفاهیم مدیریتی که بتواند کارآیی را در حدود ۱۰-۲۰‌درصد ارتقا دهد، مورد توجه قرار نخواهد گرفت و بیشتر جنبه زینتی و لوکس خواهد داشت و تا وقتی چنین است تقاضای واقعی برای چنین خدماتی ایجاد نخواهد شد و به تبع آن دستمزد فعالیت در چنین عرصه‌ای چندان سودآوری نخواهد داشت.