کتاب معمای فراوانی(۷۵)
رونقی دیگر با کمک طلای سیاه
مترجم: دکتر جعفر خیرخواهان
مهمترین گام در بلند مدت، اعلام دولت به برنامه افزایش مالیات بر درآمد شخصی بود در حالی که همزمان مالیات بر فروش و نیز مالیات بر داراییهای سرمایهای وضع نمود.
نویسنده: تری کارل
مترجم: دکتر جعفر خیرخواهان
مهمترین گام در بلند مدت، اعلام دولت به برنامه افزایش مالیات بر درآمد شخصی بود در حالی که همزمان مالیات بر فروش و نیز مالیات بر داراییهای سرمایهای وضع نمود. این برنامه اگر اجرا میشد، یک تحول اساسی در پایه بودجهای دولت نفتی به وجود میآورد. پرز به جمعیت تعجب زده اعلام نمود«مطمئنا هیچ راه دیگری وجود ندارد.»
اما به علت افول پیمانگرایی، رییسجمهور مطلقا هیچ پشتیبانی به دست نیاوردو قانونگذاران مخالف، که نسبت به پیشنهادات دولت بدبین بودند و با کینهتوزی مخالف باقی ماندن پرز بر سرکار بودند تهدید به بنبست سیاسی کامل کردند. COPEI که قبلا تصمیم به رد کردن آشتی با AD گرفته بود که به معنای بازگشت به پیمان بونتوفوچیو بود، به درخواستهای مکرر برای استعفای پرز پیوست. قانونگذاران (که بسیاری ازAD را هم شامل میشد)، نیز با عصبانیت اشاراتی را که دولت موافق از سرگیری سرمایهگذاری خارجی در PETROVEN دچار مشکلات مالی است رد کردند. در واقع اقدامات آنها به پرز امکان نمیداد تا کنترل روزمره دولت را داشته باشد.
این وضعیت در ۲۷ نوامبر ۱۹۹۲ به حد انفجاری رسید چون اعضای نظامی ونزوئلا یکبار دیگر سعی کردند تا پرز را از ریاستجمهوری کنار گذارند. قیام دوم در مقایسه با کودتای نظامی قبلی، زمان بیشتری برای سرکوب گرفت و تعداد بیشتری از سربازان و متحدان غیرنظامی مداخله داشتند شامل اعضای فرماندهی عالی برای نخستین بار و تلفات سنگینتری به بارآورد (که برآورد کشتهها از ۱۷۰ تا ۵۰۰ بود). محرک کودتا، اتهامات جدید فساد بود که این بار مستقیما علیه پرز و معشوقهاش و نیز چندین رهبر نظامی بود. با اینکه انتخابات شهرداریها و ایالتها در ظاهر به حالت عادی فقط یک هفته بعد برگزار شد، تقریبا نصف رایدهندگان از شرکت در انتخابات خودداری کردند و بیشترین موفقیت نصیب حزب کارگری رادیکال کاوساآر شد که کاملا بیرون از ترتیبات پیمان گذشته بود.
هر دو حزب AD و COPEI که از نتایج انتخابات بدجوری تکان خورده بودند. شکافهای جدیدی درون خود تجربه کردند که تا حدی بر سر سرنوشت رییسجمهور بود. این موضوع سرانجام در۲۰ می۱۹۹۳ حل شد زمانی که دیوان عالی علیه پرز به اتهام اختلاس ۱۷میلیون دلار وجوه دولتی اعلام جرم کرد و راه برای برکناری وی از قدرت هموار شد. مجلس سنا این رای را تایید کرد، مصونیت پرز از بین رفت و بهسرعت از قدرت برداشته شد و ونزوئلا را در شدیدترین بحران تاریخ مدرن خود تنها گذاشت.
ونزوئلا همانطورکه گفتیم شاید «بهترین مورد» برای چگونگی استفاده از رونق نفتی باشد، در عین حال سابقه او در این ارتباط روشن است. دو رونق عظیم طی دو دهه، اقتصاد را تخریب کرد دولت را به شدت از هم گسیخته کرد و رژیم را فاسد نمود. حتی پرز تادیب شده از رونق قبلی توانست اینک خطرات توسعه بر اساس دست یافتن به گنج را ببیند. « این یک پول تقلبی است که ما به دست میآوریم،»
او درباره ثروت اتفاقی غیر منتظرهای تفسیر کرد که پس از اشتغال کویت توسط عراق، مدتی کوتاه به دست دولتش افتاد. «هر آنچه با این پول بتوان امروز خرید، برای ما خسارت و خطراتی در فردا به بار میآید.»
اما این یادگیری سیاسی دیر اتفاق افتاد. ونزوئلا وارد دهه۱۹۹۰ شد، دههای با رقابت سفت و سخت بینالمللی، با نهادها و رفتارهای ریشهداری که خصوصا مقاوم به اصلاحات بودند. به شیوه یک دولت نفتی، رانتجویی، اصل سازمانده اساسی زندگی سیاسی و اقتصادی آن شده بود و نهادهای سیاسی منجمد موجود عمدتا برای تداوم یک نظام غارتی مستقر شده تلاش میکردند. هر دو احزاب سیاسی و نهادهای دولتی از نقش برنامهای خود که ماشین استخراج رانت از حوزه عمومی بشوند دست کشیدند. از دست رفتن مشروعیت هنگامی که رانتها کاهش یافت شگفتآور بود: در نظرسنجی۱۹۹۲ فقط ۲درصد جمعیت، احزاب سیاسی موجود را «قابل اعتماد» میدیدند در مقایسه با ۴۰درصدی که این ویژگی را به نیروهای مسلح نسبت میدادند. بنابراین تعجبی ندارد که کالدرا، که شهرت گستردهای به عنوان «آخرین رییسجمهور صادق» یافت برای دومین دوره ریاست جمهوری ۱۹۹۳ انتخاب شد اما فقط پس از اینکه او علنا COPEI، حزبی که بنیاد نهاده بود را بیاعتبار ساخت.
در این محیط رانتیری، ریاضت، شتابگر اصلی اصلاحات بود. خشک شدن رانتهای نفت، پسزمینه اساسی برای تلاشهای متحول ساختن دموکراسی پیمانی بود. نوآوریها با هدف شکستن ویژگی بازدارنده و محدودکننده، شامل انتخابات مستقیم فرمانداران و شهرداران دولتی و معرفی برخی جنبههای رای دادن اسمی در گزینش شوراهای شهرداری بود. وقتی با معرفی انتخابات مقدماتی و سایر تلاشها جهت دموکراتیزه کردن ساختارهای حزبی ترکیب شد، این اصلاحات شروع به کاهش تمرکز قدرت در ریاستجمهوری کرد و اهمیت جدیدی به دولت محلی اعطا کرد، رقابت بین احزابی را افزایش داد و فضای جدیدی برای احزاب مخالف باز کرد. اما آنها همچنین به فضای نااطمینانی فزاینده در میانه بحران اقتصادی کمک کرد. فضایی که متکی به متحدان سیاسی غیرقابل پیشبینی بابت مقداری امنیت کوتاه مدت بود به جای ثباتی که زمانی توسط نظام حزبی ارائه میشد.
اصلاحات اقتصادی قبض و بسط یافته با این تغییرات سیاسی نامطمئن همراه گشت. فشار بیرونی از بانکها برای تعدیل ساختاری که موقتا طی دولت موقت پس از کنار رفتن پرز کم شده بود پس از ۱۹۹۳ رشد کرد، واقعیت خشن بحران مالی ونزوئلا حتی رییسجمهور کالدرا، قویترین مخالف الپاکوتازوی پرز، را متقاعد ساخت که بسیاری از قیدها و قرارهای وی را اجرا کند. با اینحال ظاهرا عمق بحران خارج از کنترل دولت بود که استدلال میکرد متوقف ساختن فساد برای فروکش نمودن بحران کافی است. بیبهره بودن از دولت و رهبران مخالفانی که عادت به مقابله با یک کیک در حال کوچک شدن داشته باشند و یا مایل به توضیح ماهیت بلندمدت بحران باشند، معدود شهروندانی تشخیص میدادند که سالهای بیش از دخل خود خرج کردن به سر رسیده است. دقیقا همانطور که اسپانیاییهای زمانی منتظر کشتی بعدی طلا از دنیای جدید بودند تا آنها را نجات دهد، ونزوئلاییها ظاهرا باور داشتند که رونقی دیگر با کمک طلای سیاه دقیقا در همین دوروبرها است.
ارسال نظر