بازار نیروی کار چگونه تعدیل می‌شود؟

ترجمه: اسماعیل استوار

بخش پایانی

آنچه که در زیر مطالعه می‌کنید سومین و آخرین بخش از مصاحبه‌ای است که طی آن دیوید کارد اقتصاددان و استاد دانشگاه برکلی در خصوص برخی یافته‌های خویش از تئوری تغییرات فنی مهارت محور و دانش محور توضیح داده است. این یافته‌ها که شامل مباحث مختلفی در ارتباط با مهاجرت‌ها و تاثیر آن در تعدیل بازار نیروی کار، سطح مهارت‌ها، دانش‌ها نوع رشته‌های صنعتی، میزان تحصیلات و عوامل مختلف در تعیین دستمزدهاست، چنان دامنه وسیعی پیدا می‌کند که بسیاری او و نتایج تحقیقات وی را مجادلات آتش افروز نامیده و برخی نیز این یافته‌ها را خلاف عقل سلیم دانسته‌اند. با این حال وی احتمال تردید روی این یافته‌ها را متناسب با وضعیت عمومی جامعه بعید ندانسته و معتقد است که روش‌های دقیق و یافته‌های بی طرفانه دو مقوله جدا از هم هستند.

بنابراین تئوری تغییرات فنی دانش محور (SBTC) آن طور که به نظر می‌رسید، راه‌حل معجزه‌آسا (silver bullet) نبود؟

تحت هیچ شرایطی این تئوری حاوی فرضیات یگانه و عالی نبود. من نمی‌دانم کارشناسان این را احساس کرده‌اند یا نه‌اما از جانب دانشجویان این تئوری یگانه توصیف می‌شد. در واقع این تئوری منجر به پیش‌بینی‌های بدی می‌شود.

مایلم در مورد مزایای آموزش از شما سوال کنم. امروزه بسیاری از والدین و سایر افراد درباره افزایش شهریه‌ها و بدهی‌های انباشته دانش‌آموزان کالج نگران هستند. آیا تحقیق شما در مورد بازدهی تحصیل این نگرانی را به واسطه دریافتی‌های بالای پس از دوره کالج برطرف می‌نماید؟

من در مورد هر دو سوال تحقیقاتی انجام داده‌ام. احتمالا سوال مهم‌تر این است که‌ایا افرادی که به کالج می‌روند به دلیل تحصیل بیشتر، دریافتی بالاتری دارند و یا به دلیل استعدادشان است که فارغ از سطح تحصیلات، درآمد بیشتری را نصیب آنها می‌کند. کار اصلی من تجزیه و تحلیل مدل‌های تحصیل با کمی دقت بیشتر بوده است تا بتواند توضیح دهد که چگونه برخی مطالعات جدید که در سال ۱۹۹۰ انجام گرفته‌اند می‌توانند در یک مدل تصمیم به تحصیل، یکپارچه شوند.

من مطالعه‌ای در مورد آثار نزدیکی به کالج(به لحاظ محل اقامت) در انتخاب تحصیلی بچه‌ها انجام دادم. وجود کالج یا دانشگاه محلی واقعا برخی منافع تحصیلی را برای افرادی که در مجاور آن محله رشد می‌کنند به همراه دارد. این آثار برای بچه‌هایی که در خانواده‌های با تحصیلات عالی (که احتمالا می‌توانند برای تحصیل به نقاط دیگر بروند) رشد می‌کنند پدیدار نمی‌شود اما برای بچه‌هایی که در خانواده‌های متوسط و پایین زندگی می‌کنند این آثار مشهود است. من همواره به وجود آثار نهادهای آموزشی محلی معتقد بوده‌ام. من در مزرعه‌ای نزدیک دانشگاه شهر بزرگ شدم و احساس کردم که دانشگاه اثر قوی بر محیط فکری آن شهر کوچک داشت. بنابراین من پی بردم که نزدیکی کالج (college proximity) بالاخص برای بچه‌هایی که خانواده‌هایشان دارای تحصیلات عالی نیستند مهم است.

مثال‌های بسیاری از اصلاحات نهادی وجود دارد که در صورت اجرا آثاری برای بچه‌ها به دنبال دارد. آنچه به صورت کلی صحیح به نظر می‌رسد این است که بچه‌هایی که رفتار تحصیلی شان از این اصلاحات متاثر می‌شود بازدهی بسیاری خوبی از سرمایه‌گذاری آموزشی خود به دست می‌آورند که ممکن است بهتر از متوسط دستمزد و یا حداقل به خوبی متوسط دستمزد باشد. این امر با این گفته ناسازگار است که افرادی که به کالج نمی‌روند تنها انتظار بازدهی کمی دارند. این امر با این عقیده سازگار است که آنها به کالج نمی‌روند چراکه حقیقتا نمی‌فهمند کالج به چه دردی می‌خورد یا بچه‌های خود را در مسیر تحصیلی قرار نمی‌دهند چرا که قادر به تامین آنها نیستند.

در حال حاضر تحقیقات بسیاری در سراسر دنیا وجود دارد که در اغلب موارد محققان به ‌این نتیجه رسیده‌اند که در صورت قابل دسترس ساختن کالج، افراد بیشتری به کالج می‌روند و بازدهی خوبی نیز از این سرمایه‌گذاری خود کسب می‌کنند. آنها به دلیل بی‌ارزش دانستن تحصیل نیست که مسیر دیگری را بر می‌گزینند.

خب حالا به آثار شهریه بپردازیم. من گمان دارم که در آثار رفتاری (انتخاب تحصیل یا کار) شهریه کمی اغراق شده است. گفتن این سخن راحت است که: من مجبورم پول زیادی بابت شهریه بپردازم بنابراین تصمیم ندارم به کالج بروم. در واقعیت هنوز برنامه‌های سخاوتمندانه‌ای وجود دارد، به ویژه برای خانواده‌های با درآمد پایین و ارزش اقتصادی رفتن به کالج بالاتر از هر زمان دیگری است بنابراین توانایی بازپرداخت وام‌های دریافتی جهت تحصیل نیز بالا است. مطالعاتی موجود است که تلاش می‌کند آثار سیاست‌های شهریه‌ای را بر رفتار تحصیلی مجزا نماید. این مطالعات نشان از آثار جزیی آن دارد. اخیرا مقاله‌ای در

American Economic Review توسط یک اقتصاددان به نام نیکول فورتین به رشته تحریر درآمده است که اثر افزایش شهریه بر ثبت نام کالج را بررسی کرده و به‌این نتیجه رسیده است که‌ این اثر گرچه کوچک اما مهم است.

برخی اقتصاددانان معتقدند که هزینه‌های شهریه موضوع اصلی نیست چراکه هرکسی می‌تواند به راحتی برای تامین شهریه قرض کند. به طور گسترده‌تر، من فکر می‌کنم این نیز حقیقت ندارد که خانواده‌های با درآمد پایین نمی‌توانند پول قرض کنند. عدم توانایی آنها ناشی از عدم سهولت دریافت چنین وام‌هایی است و یا به طور کامل از برنامه‌های وام‌های در دسترس اعطایی مطلع نیستند یا در صورت آگاهی از موارد فوق ممکن است این مطلب را درک نکرده باشند که اگرچه سرمایه‌گذاری در تحصیل پرخطر به نظر می‌رسد اما در اغلب موارد معامله خوبی است.

بنابر این این اصطکاک اطلاعاتی است؟

اصطکاک اطلاعاتی و شاید فقدان مهارت. یکی از چیزهایی که من در ۲۵سال به عنوان یک اقتصاددان حرفه‌ای شاهد آن بوده‌ام، تغییر شخصیتی دانشجویانی است که در سطوح عالی می‌بینم. هر ساله من از دانشجویان سرشماری می‌کنم و سوال می‌کنم چه تعداد از آنها والدینشان دارای مدرک دکتری هستند. در حال حاضر این نسبت نزدیک به ۶۰‌درصد است، حتی در برکلی. ما گروه‌های گزینش شده‌ای را برای تحصیل در مقطع دکتری انتخاب می‌کنیم که پیشینه‌های متفاوتی دارند. من فکر می‌کنم این کار کمی با مشکل مواجه است. این بدین مفهوم است که دانشجویان ما حقیقتا نمی‌فهمند که فرستادن بچه‌ها به کالج برای برخی خانواده‌ها چه جهش بزرگی است.

آنها در مورد کالج به عنوان یک معضل انتخابی فکر نمی‌کنند چرا که هر کسی در خانواده آنها دارای تحصیلات بالاست و همه دوستانشان به کالج می‌روند و احتمالا به مقاطع بالاتر نیز می‌رسند. ما در یک جامعه طبقاتی زندگی می‌کنیم. بسیاری از خانواده‌ها با سطوح تحصیلی بالا وجود دارند که خوب زندگی می‌کنند و دیگرانی هم هستند که با سطوح تحصیلی بسیار پایین زندگی معتدلی دارند. فکر می‌کنم برای اقتصاددانان نیروی کار مهم است که به همان‌اندازه گروه‌های بالای طبقاتی، نسبت به سطوح پایین نیز دارای بینش باشند. تجربه من می‌گوید، هرگز کسی از خانواده متمول، اقتصاددان نیروی کار نمی‌شود. آنها به زمینه‌های تحصیلی دیگری وارد می‌شوند.

شما در مزرعه به دنیا آمدید.

بله.

از زمان انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری سال ۲۰۰۰ بسیاری خواستار اجرای رای‌گیری الکترونیکی برای افزایش اعتبار نتایج شده‌اند. در سال ۲۰۰۲ HAVA برای فراهم کردن این قبیل امکانات به صورت قانونی درآمد. شما به همبستگی جالبی مابین صفحه قابل لمس رای‌گیری

(touch screen) و تعداد دیگری از متغیرها دست یافته اید. این تحقیق در مورد آثار افزایش استفاده از رای‌گیری الکترونیک چه می‌گوید؟

پس از انتخابات سال ۲۰۰۰ و ۲۰۰۴ بحث‌های زیادی درباره تقلب انتخاباتی وجود داشت. اگر شما «رای‌گیری الکترونیکی» را جست‌وجو کنید، شما گروه‌های بسیاری را خواهید یافت که نگران تقلب انتخاباتی و گسترش ماشین‌های رای‌گیری الکترونیکی هستند. برخی از آنها کاملا جدی هستند.

همکار نویسنده یعنی انریکو مورتی و من نیز به واسطه مشاهدات چنین اظهار کردیم که رای دادن شکلی از رفتار اجتماعی است نه چیزی خارج از آن. به لحاظ دیدگاه عقلایی بسیار مشکل است که توضیح دهیم چرا مردم رای می‌دهند. اما رای دادن انتقاد به نظام سیاسی است و من فکر می‌کنم که نگرانی حقیقی در مورد تکنولوژی رای‌گیری این است که مردم به بی‌طرفی آن معتقد باشند. شما باید معتقد باشید که رای خود را دور نمی‌اندازید. مردم در صورتی که معتقد باشند سیستم رای‌گیری فاسد است، رای نخواهند داد.

ما به دلیل اینکه برخی مطالعات در مقیاس کوچک بیان می‌کردند که برخی شبهات در مورد نتایج رای‌گیری الکترونیک با استفاده از ماشین‌ها وجود دارد، به داده‌هایی در رابطه با رای‌گیری الکترونیک علاقه مند شدیم. ما تلاش کردیم همه داده‌ها را گردهم آوریم و ببینیم که آیا شواهد سیستماتیکی وجود دارد که سهم رای یک حزب یا دیگر احزاب به واسطه استفاده از تکنولوژی ثبت رای مستقیم( ماشین رای‌گیری با صفحه نمایشی لمسی) متاثر شود.

گرچه آنچه ما یافتیم نشان از وجود همبستگی آماری ما بین استفاده از ماشین رای‌گیری الکترونیکی و سهم رای احزاب دارد اما بسیار مشکل است که بگوییم تلاش سیستماتیکی برای تحریف کردن آرا وجود داشته است. ماشین‌های رای‌گیری الکترونیک بیشتر در نقاطی که اکثریت با جمهوری‌خواهان بود و یا آرا بسیار به هم نزدیک بود مورد استفاده قرار گرفتند. اگر دقیق نگاه کنیم برای این که دستکاری در جریان بوده باشد باید انتظار داشته باشیم که نتایج آرا از الگویی تبعیت نماید که به واسطه برنامه ریزی و انتخاب ماشین‌های رای‌گیری الکترونیکی بروز نماید که داده‌ها ابدا چنین چیزی را نشان نمی‌دهند.

ما همچنین به این نتیجه رسیدیم که همبستگی مابین استفاده از ماشین رای‌گیری الکترونیکی و نتایج رای‌گیری به شدت نسبت به این که چه روشی در حوزه‌های انتخابیه اصلی به کار می‌رود، حساس است. برای مثال تکنولوژی رای‌گیری الکترونیکی به سرعت در جنوب گسترش یافته است و جنوب به تدریج از طرفداری دموکرات‌ها به طرفداری جمهوری‌خواهان تغییر جهت داده است بنابراین اینگونه به نظر می‌رسد که مابین استفاده از ماشین رای‌گیری الکترونیک و تغییر در سهم رای جمهوری‌خواهان رابطه‌ای وجود دارد. اما احتمالا این توضیح صحیح نیست. بلکه استفاده از ماشین رای‌گیری در برخی مناطق اصلی پذیرفته شده است و همبستگی موجود کاذب است

(spurious correlation).

همانطور که اغلب در اقتصاد نیروی کار اتفاق می‌افتد، استنتاج ما این است که در نبود گمارش تصادفی

(random assignment) یا به عبارت دیگر، آزمون تجربی، تلاش برای توضیح اینکه تکنولوژی رای‌گیری الکترونیکی نتایج آرا را متاثر می‌کند، بسیار دشوار است. به نظر ما داده‌ها به انحراف سیستماتیک اشاره نمی‌کنند اما طرح پژوهشی غیر تجربی برای این ادعا کافی نیست.

بر اساس نتایج حاصل از تحقیق شما، اثر اقتصادی مهاجرت اخیر بر نیروی کار محلی‌اندک است و نسل دوم مهاجران به لحاظ آموزشی عملکرد خوبی داشته‌اند. برخی از اقتصاددانان این نتایج را قبول ندارند. به نظر شما اصل قضیه مخالفت آنها چیست و آیا اقتصاددانان توانایی رسیدن به توافق را دارند؟

من پیش‌بینی در این مورد ندارم. علایق من در مورد سوال مهاجرت از اهدافی غیر از خوب یا بد بودن مهاجرت نشات گرفته است. با نگاهی به شهرهای متفاوت ما تغییرات استثنایی در توزیع مهارت محلی می‌بینیم. شهری مثل لوس آنجلس که نزدیک به نیمی از شهروندان آن مهاجران هستند، نسبت بسیار بالایی از مهاجران کمتر تحصیل کرده را حائز است. شهرهای دیگر مثل پیتسبورگ (شهری در ایالت پنسیلوانیا) و کیولند (شهری در اهایو) که مهاجران ‌اندکی را در خود جای داده‌اند با کمبود نسبی کارگران با تحصیلات پایین مواجه هستند. این مساله من را بر آن داشت تا بپرسم، بازار نیروی کار چگونه تعدیل می‌شود؟ این یک از سوالات مهم در شاخه تخصصی من است: بازار نیروی کار چگونه نسبت به اختلافات در عرضه نیروی کار تعدیل می‌شود؟

من همچنین به تلاش در فهم مکانیزم‌هایی که منجر به انعطاف پذیری آشکار بازار نیروی کار آمریکا می‌شود، ترغیب شدم. اقتصاددان معتقدند که بازار نیروی کار آمریکا نسبتا موفق است. ما در زمینه تطبیق با مساله مهاجرت و نیز سایر شوک‌های گسترده اقتصادی به عنوان سرمشق در سراسر دنیا محسوب می‌شویم. من همواره ‌اندیشیده‌ام که فهم چرایی این جریان بسیار مهم است.

مطمئن هستم که حقیقتا اختلاف عقیده چندانی در آثار مهاجران غیرماهر وجود ندارد. اجازه دهید که به دو دیدگاه حدی توجه کنیم: دیدگاه منفی اقتصاددانان حرفه‌ای این است که ما بین سال‌های ۱۹۸۰ و ۲۰۰۵ ادامه مهاجرت، دستمزد کارگران محلی غیرماهر را با در نظر گرفتن تعدیل سرمایه، ۴ تا ۵‌درصد کاهش داده است. دیدگاه مثبت نیز این است که مهاجرت بر کارگران محلی با مهارت پایین اثری نداشته است.

این بحث به دام همان مشکلاتی می‌افتد که در ادبیات حداقل دستمزد با آن مواجهیم. این بحث در دو قطب متضاد از کسانی که هیچ اثری برای مهاجرت قائل نیستند و کسانی که اثر قوی برای آن در نظر می‌گیرند، قرار می‌گیرد که به هیچ وجه مفید فایده نیست. کاملا ممکن است که مهاجرت نیروی کار غیرماهر آثار منفی بر نیروی کار غیرماهر محلی داشته باشد. اما سوال این است که، این اثر چه‌اندازه است؟ آیا مهاجرت کارگران غیر ماهر دستمزد کارگران محلی غیر ماهر را به میزان ۲۰‌درصد کاهش داده است یا دستمزد آنها را چند‌درصدی کاهش داده است؟

بر اساس دانسته‌های من از ادبیات این بحث، شواهد حاکی از آن است که این اثر در سراسر کشور طی ۲۵ سال گذشته در حد چند‌درصد است و ممکن است در برخی بازارهای محلی نیروی کار بیشتر باشد. به نظرم مجزا کردن این اثر بسیار دشوار است. با این فرض به نظر می‌رسد ما باید روی دیگر آثار مهاجرت متمرکز شویم. تحقیقات تئوریکی و تجربی نشان از آن دارند که مهاجرت مزایای مثبتی برای دیگر کارگران و نیز برای مصرف کنندگان و کل اقتصاد به دنبال دارد.

نظر من در مورد این سوال این است که بازار نیروی کار ایالات متحده به طور استثنایی قابلیت تطبیق با تغییرات ترکیب نیروی کار محلی را دارد. مهاجران به طور باورنکردنی سریع و به سادگی در اغلب شهرها جذب می‌شوند. فکر می‌کنم کار آینده من معطوف به چگونگی این تطبیق خواهد بود. مکانیزم‌های اصلی جذب مهاجران چیست؟ آنهایی که با مهاجرت مخالف هستند بر آثار منفی مهاجرت اشاره می‌کنند بدون اینکه به سایر جوانب این موضوع نظر داشته باشند. بسیاری از نظرات قانون‌گذاران و رای‌دهندگان درباره مهاجرت خارج از موضوعات اقتصادی است. آنها نگران زبان انگلیسی و یا فرهنگ سیاسی کشور هستند. برخی افراد معتقدند که گونه گونی زبانی و سیاسی چالش‌های جدی را به کشور تحمیل می‌کند. برخی نیز معتقدند که گونه گونی خوب است و ما با داشتن گونه گونی بیشتر، کشور بهتری خواهیم داشت. این‌ها دیدگاه‌هایی است که ارتباط چندانی با آثار مهاجرت بر بازار نیروی کار ندارد.