لبخند با شکوه آقای گیل بر لبان مرزبان

غزال صادقی- نمایش «لبخند با شکوه آقای گیل» نهمین تجربه همکاری مشترک هادی مرزبان و اکبر رادی است. این نمایشنامه برای اولین بار در سال ۱۳۵۱ به کارگردانی رکن‌الدین خسروی و با حضور بازیگرانی چون جمیله شیخی، ایرج راد، آهو خردمند، محمدعلی کشاورز و... در تالار سنگلج به روی صحنه رفته است و امروز پس از گذشت ۳۴ سال برای دومین بار به کارگردانی هادی مرزبان و با حضور بزرگانی چون بهزاد فراهانی، فرزانه کابلی، سعید نیک‌پور و... در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است. عکس: سایت ایران تئاتر

هادی مرزبان در ارتباط با چگونگی انتخاب نمایشنامه «لبخند با شکوه آقای گیل» و اجرای مجدد آن می‌گوید: آقای رادی علاقه فراوانی به اجرای دوباره این کار داشتند حدودا چهار یا پنج سال پیش این پیشنهاد را مطرح کردند.

مرزبان همچنین در ارتباط با تغییراتی کلی در متن و اجرا گفت: آقای رادی در بازنویسی متن تغییراتی را اعمال کردند به طوری که پس از اجرا، دوستانی که هر دو اجرا را دیده بودند از حال و هوایی متفاوت در عین دارا بودن وجوه اشتراک در نمایش سخن می‌گفتند به طور مثال من در اجرای این نمایش به مساله عشق خیلی دقت کرده‌ام و در این متن یکسری توجهات و ویژگی‌های جدید را در رابطه عاشقانه موجود در متن دیدم و بیشتر به آن پرداختم و به عبارت ساده‌تر عشق در نمایش من بسیار پررنگ‌تر شده است.

کارگردان «آمیز قلمدون» همچنین در ارتباط با انتخاب متنی که در دهه ۵۰ نوشته شد و امروز به روی صحنه رفته است توضیح داد. رادی با وسواس می‌نویسد به طوری که هیچ وقت زبان نمایش‌هایش کهنه نمی‌شود. رادی جامعه‌شناس است و شخصیت‌هایی را که انتخاب می‌کند برخاسته از دل اجتماع هستند. ما نمی‌توانیم ادعا کنیم که در گذشته فقر و اشرافیت وجود داشته و در زمان حال هیچ اثری از آن به جا نمانده است. درست است که این متن به پایان دوران فئودالیست و پایان خان و خان بازی می‌پردازد، اما آقای گیل که خان گذشته است به کاخ خود در فرمانیه تهران آمده و به نوعی تغییر شکل داده است، نه تغییر ماهیت و تمام گیل ده را برای نگهداری فرم زندگی خود به شکل گذشته به خانه خود آورده است. اینها مفاهیم و معادلاتی هستند که به نوعی در اجتماع امروز ما نیز دیده می‌شود.

مرزبان در ارتباط با انتخاب سعید نیک‌پور در نقش جمشید که یک جوان ۳۵ساله است، گفت: نقش جمشید به واسطه پردازش شخصیت خاص او که شخصی درون‌گرا، آرام و با تفکرات فلسفی عمیق بود را نمی‌شد به هرکسی محول کرد.

من در ابتدا چند جوان را انتخاب کردم حتی زمانی که جواب نگرفتم خواستم چند شخصیت گمنام را انتخاب کنم و تمام آنها تست دادند اما هیچ‌کدام آن بازی خاصی را که من در ذهنم داشتم ارائه ندادند. من کسی را مناسب‌تر از سعید نیک‌پور برای این نقش مناسب ندیدم و اگر کسی نداند که سعید نیک‌پور چند سال دارد هیچ مشکلی وجود ندارد، زیرا به زیبایی از عهده اجرای این نقش برآمده است. به عنوان مثال می‌گویم هملت در متن شکسپیر یک نوجوان ۱۸ ساله است، اما در اجرا هیچ‌گاه یک نوجوان در همین سن و سال از عهده این نقش برنیامده است.

وی با اشاره به اینکه در سال ۵۱، ایرج‌راد نقش جمشید را بازی می‌کرد ادامه داد: وی در شب‌های اول اجرا به دیدن این کارآمد از دیدن آن بسیار راضی بود و گفت که خاطرات آن سال‌ها بار دیگر برای وی زنده شده است.

وی همچنین از انتخاب خانم فرزانه کابلی گفت: خانم فرزانه کابلی با اینکه همسر من است اما به جرات می‌توانم بگویم هیچ‌گونه پارتی‌بازی برای دادن این نقش به ایشان صورت نگرفته است و از همان چند سال پیش که آقای رادی پیشنهاد اجرای این متن را به من دادند به نظرم فقط خانم کابلی از عهده ایفای نقش فروغ‌الزمان که نقش بسیار خاصی است برمی‌آمد.

کارگردان نمایش «پایین گذر سقاخانه» در ارتباط اینکه جمشید و فروغ‌الزمان هر دو از یک نسل و قشر تحصیلکرده هستند اما نمی‌توانند با هم ارتباط برقرار کنند و هیچ‌گاه با هم سازگار نیستند توضیح داد: این ظاهر کار است که در یک خانواده گیل هیچ کدام از بچه‌ها با یکدیگر همخوانی ندارند و هر کدام از یک فشر هستند.

جمشید درون‌گرا و مردمی، فروغ‌الزمان بی‌احساس و قدرت‌طلب، داوود عیاش و خوشگذران و... اما با اینکه نمایش‌نامه رادی ظاهراً یک نمایش خانوادگی است اما در حقیقت خانواده‌ای وجود ندارد و در حقیقت خانواده در آثار وی تمثیلی از جامعه است. آنها هر کدام نماینده نسلی هستند که همواره رودرروی یکدیگر قرار داشته‌اند. به طور مثال جمشید نماینده در این تئاتر نماینده قشر محروم و ستمدیده جامعه است که غذا و لباس خود را به صورت مخفیانه در اختیار مستخدمین خانه می‌گذارد و خواهرش که یک بورژوا است در مقابل این تفکر و حمایت ایستادگی می‌کند و آنقدر پایداری می‌کند که وی را از همه چیز محروم می‌سازد و حاکمیت تمام چیزها را به عهده می‌گیرد و درست در زمانی که احساس پیروزی و قدرت می‌کند، جمشید به او می‌گوید: هیچ چیز با ارزشی را از دست نداده و آرزو می‌کند که قدرت در دست هر کس که بود لیاقت آن را داشته باشد و بعد به گیل ده می‌رود.

این کارگردان در ارتباط با کار پرحاشیه و پر بحث «دکتر نون» گفت: حتما در کار بعدی خود دکتر نون را به نویسندگی حسین پاکدل به روی صحنه خواهم برد و بعد از آن نیز یک متن دیگر از اکبر رادی را به روی صحنه می‌برم.