اقتصاد مجازی
ردهبندی بازار کار
بازار کار ایران با مشکلات مختلفی روبهرو است. به جز معضل بیکاری که حدود ۱۵درصد از نیروی فعال کشور را به حاشیه رانده است، شاغلان بسیاری نیز از وضعیت شغلی خود ناراضیاند و تنها از سر ناچاری به آن روی آوردهاند. حامد قدوسی در «یک لیوان چای داغ» ردهبندی بازار کار در حوزه اقتصاد کشورهای توسعهیافته را با ایران مقایسه کرده و روشن نبودن کیفیت پرداخت و شرایط استخدام را یکی از مشکلات این عرصه دانسته است. بازار کار در بیشتر کشورهای دنیا ساختار لایهلایهای از جذابیت را پیشنهاد میکند. رشتههای دیگر را دقیق نمیدانم ولی در اقتصاد و فاینانس و توسعه و سیاستگذاری عمومی و رشتههای نزدیک به آن میشود چند لایه مشخص را مشاهده کرد.احتمالا آرزوی هر فارغالتحصیل دکترا در این رشتهها این است که در یک دانشگاه خوب شغل دانشگاهی بگیرد. در کنار این گزینه، بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول و بقیه سازمانهای بینالمللی است که به لحاظ مالی و شغلی از دانشگاه جذابتر، ولی به لحاظ محتوا تا حدی روتینتر هستند. در لایه بعدی شرکتهای مشاوره معروف مثل مک کینزی و اکسنچر و بیسیجی و بقیه میآیند و به موازات آنها بانکهای بزرگ و موسسات مشاوره مالی مثل گولدمن اند ساکس و کردیت سویس و جیپی مورگن و مودی گروپ و غیره. بانکهای مرکزی و برخی موسسات تحقیقاتی معتبر گزینه بعدی هستند و در نهایت اگر کسی در هیچ کدام از اینها موفق نشود، باید شغلهای رده پایینتر مثل تدریس در دانشگاهها و کالجهای نه چندان سرشناس یا کار در بخش ستادی شرکتها یا وزارتخانهها یا دستیاری تحقیق در دانشگاهها را برگزیند. نکته این است که موقعیت (Position) بخش تقاضا در بازار کار کامل، روشن است. افراد در بازار کار به شدت با هم رقابت میکنند و معمولا هم نهادهای رده اول (مثل دانشگاههای برتر آمریکا و بانک جهانی و صندوق پول) بهترینها را برمیدارند و بعد نوبت به لایه بعدی میرسد و الخ. اینطوری هر دانشجویی هم برای خودش یک سری ایدهآل برای محل شغلی آیندهاش دارد و تمام انرژیاش را برای گرفتن شغل در آن سطح صرف میکند. این موضوع لزوما مختص آمریکا و اروپا نیست و فیالمثل در هند هم شرکتها کلاسبندی میشوند. شرکتهای کلاس الف (مثل بانکهای بینالمللی و شرکتهای مشاوره) حقوقهای به مراتب بالاتری میدهند و فارغالتحصیلان بهترین دانشگاهها را برمیدارند و بنابراین همه برای گرفتن شغل در این کلاس رقابت میکنند.اما به ایران که میرسیم اوضاع یک دفعه عوض میشود. در ایران نه استخدامهای در موعدهای مقرر و به تبع آن رقابتهای فشرده (مثل زمستان در آمریکا که فصل استخدام دانشگاهها است) را داریم و نه این طبقهبندی و تمایز بین موسسات را. به رشته اقتصاد یا حتی رشتههای مهندسی فکر میکنم. واقعا نمیدانم اگر از یک فارغالتحصیل فوق لیسانس اقتصاد یا مهندسی بپرسند «آرزوی» تو پیوستن به کدام سازمان یا شرکت در ایران است، کسی جوابی در ذهن دارد یا نه؟ آیا ما سازمانی تحقیقاتی یا سیاستگذاری یا اقتصادی یا صنعتی در ایران داریم که همه فارغالتحصیلان درجه یک دانشگاههای خوب برای گرفتن شغل در آن با هم رقابت کنند؟
این سوال وجود دارد که چرا قسمت تقاضا در ایران بر اساس تمایز روشن بین پرداخت و کیفیت استخدامها شکل نگرفته است؟ اگر احتمالا دلایل در بخش دولتی روشن است، چرا حتی شرکتی در بخشخصوصی نداریم که این خصوصیات را داشته باشد؟
Chaay.ghoddusi.com
ارسال نظر