ساختار برنامه دولت نهم همان «برنامه دولت رجا» است

بخش نخست

علیرضا علی‌احمدی هر چند نتوانست در روز رای اعتماد مجلس به وزرا در مرداد ماه سال ۸۴ نظر اکثریت نمایندگان را به خود جلب کند و وزیر تعاون شود، با این‌حال همچنان در مسوولیت ریاست دانشگاه پیام نور ازجمله نزدیکترین افراد به رییس‌جمهوری به شمار می‌آید. علی‌احمدی با اشاره به سابقه آشنایی با محمود احمدی‌نژاد از ۱۳۵۷ از فرآیند همکاری با وی در چارچوب فعالیت‌های انتخاباتی برای نامزدی در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری سخن به میان آورده است. احمدی در آن انتخابات علاوه بر مسوولیت کمیته برنامه‌ریزی ستاد حمایت از احمدی‌نژاد، مسوول تدوین «برنامه دولت رجا» را نیز عهده‌دار بود. تعیین شعارهای انتخاباتی، چگونگی تدوین برنامه، تشکیل بانک اطلاعاتی برای تصدی مسوولیت‌های مهم دولتی از‌جمله بخش‌های خواندنی این گفت‌وگو است. احمدی با اشاره به همکاری علنی تعدادی از فعالان شورای هماهنگی با ستاد احمدی‌نژاد می‌گوید: «دوستان زیادی هم بودند که چراغ خاموش کمک می‌کردند. اما نمی‌توانستند در حضور بزرگان از تصمیمی که گرفته‌اند، استنکاف کنند و چیزی در مقابل آن مطرح کنند.»

آنچه در پی می‌آید متن کامل این گفت‌وگو است.

سابقه آشنایی‌ شما با آقای احمدی‌نژاد به چه زمانی برمی‌گردد و چه شد که در جریان انتخابات نهم ریاست جمهوری قرار شد در ستاد، مسوولیت کمیته برنامه‌ریزی را بر عهده داشته باشید؟

بنده ورودی ۱۳۵۷ دانشگاه علم و صنعت هستم و در جریان فعالیت‌های مسجد و انجمن اسلامی دانشگاه علم و صنعت با آقای دکتر احمدی‌نژاد، آشنا شدم. این موضوع به ۲۹ سال قبل برمی‌گردد و توفیقی که در فعالیت‌های مشترک داشتیم.

درباره پذیرش مسوولیت کمیته برنامه‌ریزی ستاد انتخابات، در وهله‌ای در ستاد انتخابات به من پیشنهاد شد اما من به دلیل گرفتاری‌هایی که داشتم استنکاف کردم اما با توجه به اینکه خودمان آقای احمدی‌نژاد را به عنوان گزینه اصلح تشخیص داده بودیم، وظیفه بود که کمک کنیم.

در کار برنامه‌ریزی هم من از زمانی که ایشان شهردار تهران بود، همکاری می‌کردم و در نقش مشاور برنامه‌ریزی در کنار ایشان بودم. همان زمان هم به طور خودجوش به ستاد آمدم و کار برنامه‌ریزی را پیگیری کردم.

می‌‌توانید تشریح کنید که فعالیت شما از چه زمانی شروع شد. با توجه به اینکه آقای احمدی‌نژاد کار برنامه‌ریزی را دیر شروع کرد. از چه زمانی تصمیم بر این بود که این کمیته را راه‌اندازی کنید و دچار چه مشکلاتی بودید؟

ما نیمه دوم سال ۸۳ به طور خودجوش کارهای برنامه‌ریزی را شروع کردیم. به دلیل اینکه من اساسا کار و تخصصم برنامه‌ریزی است و قبلا در دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای شهر دست‌اندرکار برنامه‌ریزی بودم و طبیعی بود که در اینجا هم همین کار را بر عهده بگیرم. به طور مشخص از نیمه دوم سال ۸۳ در ساختمانی که در میدان هفت تیر برای این کار اجاره شد، مستقر شدیم و رسما کار برنامه‌ریزی را سامان دادیم و فرآیندی که ما انجام می‌دادیم، در حوزه‌های مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شروع به کار کردیم و بالغ بر ۱۵۰ نفر از استادان دانشگاه‌ها، فضلای حوزه، مدیران و کارشناسان شاغل در وزارتخانه‌های مختلف کشور را دعوت به همکاری کردیم.

جلسات در قالب کمیته برنامه‌ریزی شکل گرفت. فرآیندی را طی کردیم به این شکل که ابتدا آمدیم و آسیب‌شناسی وضع موجود کشور را انجام دادیم و فهرست بلند‌بالایی از نارسایی‌های موجود تهیه کردیم و با نظرخواهی از متخصصان فن و دست‌اندرکاران فعالیت‌های مختلف سیاسی و مدیریتی کشور، بررسی کردیم و مشکلات عمده کشور به این شکل احصا شد.

در کنار آن، اقشار مختلف را دسته‌بندی و نیازهای آنان را شناسایی و اولویت‌بندی کردیم. جهت‌گیری‌هایی که با توجه به شرایط زمان دوم خرداد، کشور نیاز داشت که اصلاح شود بررسی کردیم و جهت‌گیری‌های راهبردی که قوه مجریه در آینده باید داشته باشد، تدوین کردیم و به دنبال آن برنامه‌های کلان اداره کشور در حوزه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و امنیتی در راستای چشم‌انداز ۲۰ ساله و برنامه‌چهارم و دیدگاه‌های حضرت امام، مقام معظم رهبری و آقای احمدی‌نژاد و دوستان هم‌فکر داشتند، تدوین کردیم و به دنبال آن برنامه‌ها را به وزارتخانه‌ها و استان‌های مختلف تفکیک می‌کردیم.

البته در این قسمت دچار مشکل بودیم چون هنوز انتخاب آقای دکتر احمدی‌نژاد به عنوان رییس‌جمهور قطعی نشده بود و قاعدتا برنامه وزارتخانه‌ها باید با مشارکت کسانی که گزینه پیشنهادی برای وزارتخانه‌ها باشند، تصمیم‌گیری شود یا در استان‌ها گزینه پیشنهادی استانداری باشند. چون این گزینه‌ها را نمی‌توانستیم مشخص کنیم، وقفه‌ای در کارمان ایجاد شد و به دنبال شناسایی افراد و تشکیل بانک اطلاعات شایسته‌سالاری رفتیم که از بین مدیرانی که فعال بودند، نمایندگان سابق مجلس، وزرای سابق، استادان دانشگاه، مدرسان حوزه، دیتابیس گسترده‌ای ایجاد کردیم از افرادی که می‌توانند بالقوه در مسند وزارت، استانداری، فرمانداری و مسندهای دیگر قرار گیرند. همه این کارها در همان ساختمان هفت تیر انجام می‌شد.

این کارها در چه مقطعی انجام می‌شد؟

همان زمستان ۸۳ و بعد هم بعد از انتخاب آقای احمدی‌نژاد در مجلس قدیم ادامه پیدا کرد.

حدودا چند نفر در بانک اطلاعاتی بودند؟

خیلی گسترده بود. ما برای هر وزارتخانه خاص تا حدود ۳۰ نفر هم در نظر گرفته بودیم. من یک کاغذ بزرگی داشتم که مثلا با دو متر طول و نیم متر عرض، از وزارتخانه‌های مختلف و سازمان‌هایی که مستقیما با دولت و رییس‌جمهور کار می‌کنند، مانند سازمان مدیریت، بانک مرکزی، انرژی اتمی، تربیت بدنی و امثال آن را لیست کرده بودیم و اسامی کسانی که از جاهای دیگر پیشنهاد می‌شدند یا خودمان آنها را شناسایی کرده بودیم، در آن لیست وارد کرده بودیم. اما در حد مدیران، شاید چند هزار فایل اطلاعاتی داشتیم.

شناسایی‌ها به چه صورت انجام می‌شد؟

برای این کار از افرادی که در وزارتخانه‌های مختلف بودند، دعوت می‌کردیم حضور داشته باشند و نظر بدهند. ‌همچنین از تشکل‌‌های مختلفی که در حوزه‌های ارزشی فعال بودند، کمک می‌گرفتیم، خودمان با توجه به شناختی که داشتیم و در جلساتی که تشکیل می‌دادیم، پرس‌وجو می‌کردیم و برای جمع‌آوری اطلاعات با دستگاه‌های مختلف هم ارتباط داشتیم. بعد هم بنا داشتیم وزرا که انتخاب شدند، معاونان وزرا، فرماندارها و غیره را از همان لیست‌ها انتخاب کنیم. اما مشکلاتی پیش آمد و آنگونه که ما انتخاب کردیم به اجرا در نیامد.

آیا آقای احمدی‌نژاد هم برای تدوین این بانک اطلاعاتی نظراتی داشت؟ چه درباره افراد و چه درباره معیارها؟

هم معیارها و هم فرآیندی که برای این کار طی شد، دور از ذهن آقای احمدی‌نژاد نبود. معیارهایی که ما مطرح کرده بودیم، معیارهایی بود که به ما می‌گفتند، خودشان هم گفته بودند که بانک اطلاعاتی ایجاد کنیم و افراد شناسایی شوند. فرآیند هم طولانی در شرایط مختلف زمانی متفاوت بود.

کاری که ما از ابتدا شروع کردیم، این بود که در حد گسترده برای همه مدیرانی که در صحنه بودند و می‌توانستند باشند، تشکیل پرونده داده بودیم. ولی وقتی که ایشان به عنوان رییس‌جمهور از مردم رای گرفتند، کمیته‌های مشخصی را مامور کرد که با توجه به دیتابیسی که وجود دارد و شناختی که خودشان دارند، در حوزه‌های مختلف بنشینند و افراد را بر اساس اولویت‌بندی که وجود دارد، دعوت کنند و از آنها برنامه بخواهند.

در این فضا، لیست‌هایی که ما به عنوان پیشنهاد اولیه تهیه کرده بودیم، کمک می‌کرد و برنامه‌هایی هم که تهیه کرده بودیم، در اختیار کمیته‌هایی که ایشان تهیه کرده بودند، قرار دادیم. وقتی افرادی مشخص کاندیدای وزارتخانه‌ها شدند، برنامه‌هایمان را به آنها ارائه دادیم و کمک و همفکری می‌کردیم که برنامه‌ها سریع‌تر آماده شود.

برنامه‌ای که ما تهیه کردیم، موسوم به برنامه دولت رجا بود که با تغییراتی به عنوان برنامه دولت نهم وقتی می‌خواستند از مجلس رای اعتماد بگیرند، به مجلس ارائه شده بود. من نسخه‌ای که به عنوان برنامه دولت رجا تهیه کرده بودیم دارم و نسخه‌ای که به مجلس داده بودند را می‌توان از آرشیو دولت یا مجلس پیدا کرد، مقداری تفاوت دارد اما ساختار اصلی همان چیزی است که ما در دورانی که هنوز معلوم نبود آقای احمدی‌نژاد رییس‌جمهور می‌شوند یا خیر. هرچند که برای ما محرز بود که ایشان هم اصلح هستند و هم مردم به ایشان اعتماد می‌کنند و رای می‌دهند اما هنوز که انتخابات برگزار نشده بود.

کمیته‌ها تشکیل شد، مثلا ما کمیته اقتصادی داشتیم که قریب به ۱۲نفر از شخصیت‌های اقتصادی مطرح کشور بودند.‌ هر کسی که برای دستگاه‌های اقتصادی مطرح شد، در آنجا ارائه شد، آنجا فرم‌هایی بود که بر مبنای سوابق، تخصص، دانش و توانایی که داشتند، ارزیابی شوند و با توجه به این پارامترها اولویت‌بندی شوند.

غیر از لیست‌هایی که ما داشتیم،‌ افرادی که مد نظر اعضای کمیته بود و افرادی که می‌شناختند را مطرح می‌کردند و در نهایت تعدادی اولویت‌بندی می‌شدند و افرادی در حوزه‌های مختلف اقتصادی،‌ اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، امنیتی مشخص شده بودند با آنها مصاحبه می‌کردند و برنامه می‌خواستند و در نهایت لیست‌های پیشنهادی به شورای راهبردی که آقای احمدی‌نژاد در راس آن بودند، ارائه شد و جمعی از همفکران که همراه و فعال بودند، می‌نشستند و تصمیم‌گیری می‌کردند.

این لیست‌ها وقتی جمع‌بندی اولیه صورت می‌گرفت، به محض اینکه جریان‌ها مختلف سیاسی متوجه می‌شدند که چه کسی ممکن است وزیر کدام وزارتخانه شود، حساسیت‌هایشان شروع می‌شد و پالس‌های مثبت و منفی می‌آمد و انتظارات ما هم در آن مقطع بسیار بالا بود و دوست داشتیم افرادی باشند که از هر جهت پاک و دارای سابقه روشن و توانمند و اجرایی و مدیر باشند و این، کار را سخت می‌کرد. وقتی که پالس منفی راجع به یک نفر می‌آمد، ذهن ما مشغول می‌شد که حالا ما که می‌خواهیم ارزشی کار کنیم، نکند این فرد منطبق با معیارهای ما نباشد.

تعدادی از این افراد از این طریق سوختند و رفقا و رقبا ذهن تصمیم‌گیران را هدف قرار دادند و بمباران خبر را آغاز می‌کردند. تجربه ما هم در این مقطع محدود بود و بعضی کسانی که می‌توانستند به عنوان وزیر و استاندار و غیره مطرح باشند، از همان اول آسیب دیدند.

این اتفاقات در چه مقطعی بود؟

در مقطعی که آقای احمدی‌نژاد رییس‌جمهور منتخب بود و در مجلس قدیم مستقر شد، عجله هم داشت که هر چه سریع‌تر وزرا را به مجلس معرفی کند و قوه مجریه از بلاتکلیفی در بیاید. معمولا از چند ماه قبل از انتخابات تا زمانی که وزرا مستقر شوند وقفه‌ای ایجاد می‌شود و برای اینکه مدت این وقفه کوتاه‌تر شود، آقای احمدی‌نژاد عجله داشت که این وقفه کوتاه‌تر شود و وزرا انتخاب شوند.

تازه به مرحله‌ای رسیدیم که این افراد باید از مجلس رای اعتماد می‌گرفتند. معمولا افراد اگر در کشور خیلی شناخته شده باشند، راحت‌تر می‌توانند رای بیاورند و چهره‌هایی که گمنام بودند آسیب‌پذیرتر بودند و با تبادل نظر با دست‌اندرکاران مجلس و سران سیاسی مجلس، لیست‌ها مقداری جابه‌جا شد و در نهایت آنچه شد که به مجلس معرفی شد و باز هم مجلس به تعدادی رای داد و به تعدادی نداد که این بی‌سابقه بود که به چهار وزیر رای ندهند.

در ستاد چه کارهای دیگری بر عهده کمیته برنامه‌ریزی بود و آیا برای کارهای اجرایی ستاد هم برنامه‌ریزی کرده بودید؟

ما دو برنامه ‌داشتیم، یک برنامه برای فعالیت‌های ستاد و دیگری یک مجموعه فعالیت برای اداره کشور و قوه مجریه.

در ستاد هم برنامه وجود داشت. چه برای سخنرانی‌های دکتر احمدی‌نژاد و برنامه‌های تبلیغاتی، مطبوعاتی و رسانه‌ای و چه سفرهای استانی شخص ایشان و اعضای ستاد همچنین برای جمع‌بندی و انعکاس نقطه نظرات مختلف برنامه وجود داشت اما عمده وقت ما برای برنامه‌ریزی کل کشور بود و در زمینه فعالیت‌‌های ستاد هم کمک می‌کردیم. بنده خودم برای تعدادی از استان‌ها رفتم و اعضای کمیته برنامه‌ریزی به بعضی استان‌ها و شهرستان‌‌های مختلف سر زدند و برای فعالیت‌هایی که از طریق صدا و سیما وجود داشت در آنجا هم تا حدی که ضرورت داشت، کمک می‌کردیم.

در یکی از میزگردها خود من شرکت کردم. گرچه از قبل قرار بود که دوست دیگری برود، که ایشان ما را قال گذاشت، آقای دکتر نوبخت از طرف ستاد آقای‌هاشمی و شخصی از طرف آقای قالیباف آمده بودند که در این میزگرد بحث‌های اقتصادی و برنامه‌ریزی و غیره مطرح شد.

با توجه به تغییراتی که در فرآیند تشکیل ستاد حمایت از آقای احمدی‌نژاد اتفاق افتاد، در برنامه‌ریزی شما برای ستاد و یا حتی برای برنامه‌ریزی اجرایی اخلال ایجاد نمی‌شد؟

در بحث برنامه‌ریزی مدیریت کشور و بخش‌های مختلف خیر، چون آن دوستان که جدا شدند، در بخش برنامه‌ریزی دخیل نبودند و بیشتر در کارهای تبلیغاتی و تشکیلاتی بودند، من یادم است که آقای دارابی رییس ستاد بود و کارها را به تعویق می‌انداخت. زمانی به ایشان گفتم شما بالاخره با ستاد آقای احمدی‌نژاد کار می‌کنی یا با جای دیگر، شروع‌کننده بحث هم من بودم و موضوع را شفاف کردم. آقای دارابی شخص دوست داشتنی‌ای است و متوجه شدم که محذوراتی دارد و به صورت تشکیلاتی تصمیم گرفته‌اند که روی گزینه دیگری کار کنند. ما هم خواستیم و به صراحت تکلیف ستاد مشخص شد. به فاصله یکی دو هفته بود که آقای احمدی‌نژاد به من و دوستان دیگر پیشنهاد داد. من خودم به فعالیت‌های سیاسی خیلی علاقه‌مند نیستم و بیشتر دوست دارم فعالیت‌های علمی را انجام دهم، بالاخره آقای زریبافان زحمت کشید و مسوولیت ستاد را قبول کرد.

در فعالیت‌های شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی وقتی دوستان از مجموعه جدا شدند و شاخه اجتماعی شورا را تحت مدیریت خود درآوردند، من در شورای هماهنگی تنها افتاده بودم و کار ما در آنجا در حضور بزرگان سنگین‌تر بود که بخواهیم از آقای احمدی‌نژاد حمایت کنیم. خداوند کمک کرد و ما با باوری که به آقای احمدی‌نژاد داشتیم و رجحانی که به آن قائل بودیم، ایستادگی می‌کردیم و بزرگان هم ناراحت می‌شدند که حال کسی پیدا می‌شود و چیز دیگری می‌گوید. البته یکی دو تا از دوستان هم در شورای هماهنگی بودند که علناً گاه به ما کمک می‌کردند و دوستان زیادی هم بودند که چراغ خاموش کمک می‌کردند. اما نمی‌توانستند در حضور بزرگان از تصمیمی که گرفته‌اند استنکاف کنند و چیزی در مقابل آن مطرح کنند.

یادم هست که آبادگران شورای شهر می‌خواستند موضع بگیرند و آنها را نفی کنند و من خودم دوستان دست‌اندرکار شورای هماهنگی را بر حذر داشتم و گفتم که این برای جبهه اصولگراها ضرر دارد و شما وقتی متوجه می‌شوید که نظر مردم روی آقای دکتر احمدی‌نژاد است که فرصت‌ها را از دست داده‌اید. همین باعث شد که ما را از گردونه به حاشیه راندند.

روند برنامه‌ریزی شما برای کار ستاد در مرحله اول و دوم آیا متفاوت بود؟

واقعا برنامه ستاد آقای احمدی‌نژاد نبود که ایشان را رییس‌جمهور کرد، اساسا نظام هستی جهت‌گیری ای داشت و ما هم در گوشه‌ای از کار بودیم و با فعالیت‌های تبلیغاتی ما به عنوان اعضای ستاد نبود که این رای به احمدی‌نژاد تعلق گرفته بود، در هر دو مرحله ما همواره می‌دیدیم که پا به‌ پای ما، دلسوزان نظام و افرادی که واقعا حرف‌های دکتر احمدی‌نژاد را حرف‌های انقلاب یافته بودند و از سایر کاندیداهای محترم ناراضی بودند و ایشان را اصلح می‌دانستند، آنها خودشان راه افتاده و ستاد تشکیل داده بودند، به استان‌های مختلف رفته و برنامه‌های تبلیغاتی گسترده طراحی کرده بودند.

نمونه‌اش طلاب حوزه‌ علمیه قم است که اینها به صورت خودجوش هم برای تنظیم برنامه، کارهای مطالعاتی انجام داده بودند و حتی قبل از اینکه کاندیداهای ریاست‌جمهوری مشخص شوند، اینها نشسته بودند و مبانی فکری انقلاب را در راستای دولت اسلامی تدوین کرده بودند و وقتی دیدند آقای دکتر احمدی‌نژاد با این حرف‌ها سازگاری بیشتری دارد، خودشان راه افتاده بودند و برای تبلیغ می‌رفتند و در شهرهای مختلف که ما می‌رفتیم، می‌دیدیم که قبلا اطلاع‌رسانی شده است و پا به پای ما عده‌ای تبلیغ کردند.

واقعا اکثریت کسانی که دلشان به حال انقلاب می‌سوخت و احساس وظیفه کرده به صحنه آمده بودند. البته این به آن معنا نیست که کسانی که به آقای احمدی‌نژاد رای ندادند، دلشان برای انقلاب نمی‌سوخت، بلکه تعدادی به خاطر لباس روحانیت به کاندیدایی تمایل داشتند، تعدادی به خاطر سابقه اجرایی بیشتر، عده‌ای به دلیل اینکه شورای هماهنگی روی کاندیدای دیگر توافق داشتند، رویکرد دیگری داشتند و همه یاران انقلاب این طرف نبودند، آن طرف هم یاران انقلاب بودند و اگر بیشتر نبودند، کمتر هم نبودند. اما جریان یک جریان عمومی شده بود و در مرحله دوم هم صف آرایی جدی‌تر بود.

هرچه بیشتر جریان‌های خارج از کشور و جریان‌هایی که نسبت به انقلاب و حکومت دینی مساله داشتند، به خاطر منافع خود از یک گزینه حمایت می‌کردند، به مرور ریزش از آن طرف و رویش در این طرف بیشتر می‌شد و تصمیم‌گیری آسان‌تر می‌شد و فضا برای کسانی که می‌خواستند رای دهندشفاف‌تر بود.

در مرحله اول حتی وقتی می‌خواستیم حزب‌اللهی‌ها را برای برنامه‌ریزی و حتی تبلیغات جمع کنیم به این راحتی نبود. ملاحظات داشتند و دوستان خودمان در شورای هماهنگی نیروهای انقلاب و تشکل‌های مختلفی که بودند ملاحظاتی می‌کردند.

وقتی که بین آقای احمدی‌نژاد و آقای ‌هاشمی صف‌بندی شده بود آنها قرار بود یکی از این دو گزینه را انتخاب کنند، خیلی شفاف‌تر و راحت‌تر می‌توانستند این کار را انجام دهند و در این فضا پیشکسوت‌هایی که از آقای ‌هاشمی دفاع می‌کردند کار را مشکل می‌کرد.

یادم هست که مناظره‌ای با آقای دکتر غفوری‌فرد و دکتر شیبانی داشتم، اینها دو چهره دوست داشتنی مردمی هستند و یک جمعیت ۱۵۰ نفره افراد تشکیلاتی در زیرزمین ساختمان هفت تیر بودند برای این مناظره.

برای من که جوان‌تر هستم و احترام خاصی هم برای این دو بزرگوار قائلم، سخت بود که بخواهم از باور خود درباره آقای دکتر احمدی‌نژاد دفاع کنم و بر این موضوع فائق بیایم.

با دوستان دو سه ساعت جلسه داشتیم و اعضای حاضر هم در بحث‌ها مشارکت می‌کردند و در نهایتا رای‌گیری کردیم و در همان جمعیت هم آقای احمدی‌نژاد رای آورد. کار سختی بود و خدا کمک کرد.

چه مسائلی در روند برنامه‌ریزی اخلال ایجاد می‌کرد و یا ذهن شما را مشغول می‌کرد؟ به طور مصداقی می‌توانید عنوان کنید؟

به عنوان کسی که تخصصم برنامه‌ریزی است، در دانشگاه هم برنامه‌ریزی توسعه صنعتی و تکنولوژیک، برنامه‌ریزی استراتژیک و برنامه‌ریزی فناوری اطلاعات درس می‌دهم، کار روتینم این است که برنامه‌ریزی انجام دهم و نسبت به موضوع به وسع خود اشراف داشتم. از آن طرف هم وقتی به جمع‌بندی رسیده بودیم که آقای دکتر احمدی‌نژاد گزینه اصلی برای این کار است، مسیر خود را جلو می‌رفتیم ضمن اینکه ما در محیطی کار می‌کردیم که آن محیط متاثر از فضای سیاسی روز کشور بود و برای ما محدودیت‌هایی

ایجاد می‌کرد.

به طور مثال وقتی از دوستان دعوت می‌کردیم که در کارها به ما کمک کنند، این دوستان نوعا دوستان حزب‌اللهی ما بودند که در دانشگاه و حوزه و وزارتخانه‌ها بودند. آنهایی که از وزارتخانه‌ها می‌خواستند بیایند، باید چراغ خاموش می‌آمدند تا وزرا و مسوولان دوم خرداد متوجه نشوند که با ما همکاری می‌کنند.

لذا گاهی در جلسه‌های ما حضور پیدا نمی‌کردند و ما مجبور بودیم وقت اضافه‌ای بگذاریم و برنامه‌ها را به آنها بگوییم. بعضی‌وقت‌ها هم که حضور پیدا می‌کردند محدودیت وجود داشت که نمی‌‌توانستیم بعضی افراد را به خواست خود دعوت کنیم و محدودتر برگزار می‌شد.

منبع: خبرگزاری فارس