افول جهانی شدن
مترجم: نیلوفر قدیری- عبارت جهانی شدن وقتی برای اولین بار در اوائل دهه ۱۹۹۰ مطرح شد به عنوان موجی مربوط به آینده وارد واژگان زبان انگلیسی شده بود. ۱۵ سال پیش در نوشتههای متفکران طرفدار جهانی شدن همچون کنیچی اومائه و رابرت ریچ ظهور دنیای بدون مرز جشن گرفته میشد. روندی که طی آن اقتصادهای نسبتا ملی و خودمختار در یک اقتصاد جهانی ادغام میشدند، روندی برگشتناپذیر توصیف میشد. کسانی که مخالف جهانی شدن بودند هم عوامل عقب ماندگی دنیای مدرن تلقی میشدند.
اما اکنون ۱۵ سال بعد از آن روز بهرغم وجود فروشگاههای بینالمللی و صادرات منابع انسانی و کار به خارج، آنچه از اقتصاد بینالملل باقی مانده مجموعهای از اقتصادهای ملی است. این اقتصادها بدون شک وابسته و مرتبط با هم هستند اما عوامل داخلی هنوز تعیینکننده و اثرگذار هستند. در حقیقت جهانیشدن به نقطه اوج خود رسیده و اکنون همچون فواره آب که بعد از به اوج رسیدن رو به افول میگذارد، جهانی شدن هم رو به افول است.
در روزهای درخشان جهانیشدن به ما اینطور گفته شد که سیاستهای دولتی دیگر اهمیت چندانی ندارد و شرکتها خیلی زود نقش دولتها را کمرنگ میکنند. اما حقیقت آن است که دولتها هنوز عاملی تعیین کننده هستند. اتحادیه اروپا، دولت آمریکا و حکومت چین امروزه بازیگران اقتصادی قدرتمندتری نسبت به گذشته و یک دهه پیش هستند. مثلا در چین شرکتهای چند ملیتی خود را با سازوکار دولت هماهنگ میکنند نه بر عکس.
از سوی دیگر سیاستهای دولتی که برای ساختن ساختارهای صنعتی یا حفاظت از اشتغال در بازار دخالت میکند هنوز وجود دارد. در ده سال گذشته سیاستهای مداخله گرایانه دولت تفاوت میان توسعهیافتگی و توسعه نیافتگی و فقر و خوشبختی را مشخص میکردند. سیاستهای کنترل سرمایه مالزی در جریان بحران مالی آسیا در سالهای ۱۹۹۷ و ۱۹۹۸ مانع از آن شد که این کشور مانند تایلند و اندونزی آسیب جدی ببیند. کنترلهای شدید سرمایه همچنین چین را از ورشکستگی اقتصادی که همسایگان این کشور را در برگرفته بود نجات داد.
۱۵ سال پیش به ما میگفتند باید منتظر ظهور طبقه نخبه سرمایهدار فراملیتی بود که اقتصاد جهان را در کنترل خود دارند. جهانی شدن استراتژی کلان دولت کلینتون بود تا به این وسیله نخبگان آمریکایی در میان موج جدید دنیای مدرن اولین باشند. امروز اما این روند تخریب شده و از بین رفته است. در دوران دولت جورج بوش جهت گیری ملی بر جهت گیری فراملیتی و بینالمللی پیشی گرفت. این دولتهای ملی گرا شده اکنون به شدت در حال رقابت با یکدیگر هستند تا اقتصاد ملی خود را به پیش ببرند.
یک دهه پیش سازمان تجارت جهانی متولد شد و در کنار بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول به عنوان ستونهای نظام حاکمیت بینالمللی اقتصاد در عصر جهانی شدن مطرح شدند. مقامات این سه سازمان با ژستی فاتحانه در دسامبر سال ۱۹۹۶ در اولین جلسات سازمان تجارت جهانی شرکت کردند و دستیابی به یکدستی و هماهنگی را اولین دستاورد حاکمیت جهانی خود خواندند.
اما اکنون سباستین مالابی نویسنده طرفدار جهانی شدن روزنامه واشنگتن پست میگوید، جهانی شدن در دنیای تجارت متوقف شده است. اما در حقیقت شرایط وخیمتر از آن است که این نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی میگوید. صندوق بینالمللی پول اکنون تقریبا بیاثر شده است. کشورهای توسعه یافته و پیشرفته با اطلاع از اینکه چگونه تخصیص منابع و کمکهای بینالمللی باعث بدتر شدن بحران مالی آسیا شد رفتهرفته بیشتر از وام گیری از این صندوق سر باز میزنند و بدهکاران هم بر سرعت پرداخت وام خود میافزایند و میگویند که دیگر وام نمیگیرند. این کشورها شامل تایلند، اندونزی، برزیل و آرژانتین میشود. از آنجا که بودجه صندوق تا حد زیادی به بازپرداخت بدهیهای قبلی بستگی دارد و وابسته است، این تحریم باعث کاهش بودجه صندوق میشود.
بانک جهانی اما ممکن است در وضعیت بهتری به نظر برسد. اما از آنجا که تغییرات سیاستی و ساختاری توصیه شده این بانک اکثر اقتصادهای در حال توسعه و در حال گذاری که آن را به اجرا گذاشتهاند را با فقر روبهرو کرده، این بانک هم مشروعیت خود را از دست داده است.
اما بحران چند جانبهگرایی بیشتر از هر جای دیگر در سازمان تجارت جهانی به چشم میخورد. در جولای گذشته مذاکرات دور دوحه تجارت جهانی برای آزادسازی بیشتر تجارت در جهان با بینتیجه ماندن گفتوگوهای گروه شش به خاطر خودداری آمریکا از قطع یارانههای کشاورزیش متوقف شد.
فرد برگستن اقتصاددان آمریکایی طرفدار تجارت آزاد زمانی آزادسازی تجاری و سازمان تجارت جهانی را به دوچرخهای تشبیه کرده بود که وقتی به جلو نرود سرنگون میشود. فروپاشی سازمانی که یکی از مدیران کل آن زمانی جواهری بر تاج چند جانبهگرایی توصیف شده بود اکنون بیشتر از هر زمان دیگری محتمل است.
چرا جهانی شدن متوقف شده است؟
اول اینکه جهانی شدن بیشتر از حد مورد تبلیغ و تشویق قرار گرفت. سهم تولید و فروش اکثر شرکتهای فراملیتی همچنان در کشور و منطقه مبدا این شرکتها باقی میماند. تنها چند شرکت جهانی واقعی وجود دارد که تولید و فروش آن به طور برابر میان مناطق تقسیم میشود.
دوم اینکه نخبگان ملیگرای طرفدار سرمایهداری به جای نشان دادن واکنشی مشترک و همکاری با یکدیگر در برابر بحرانهای جهانی چون مازاد تولید و فروپاشی محیط زیست، با یکدیگر برای شانه خالی کردن از بار مسوولیت این بحرانها رقابت میکنند. مثلا دولت بوش سیاست دلار ضعیف را برای ارتقای اقتصاد آمریکا و بهبود رشد در این کشور به کار گرفت بدون توجه به اینکه اروپا و ژاپن چه آسیبی از این شرایط میبینند. دولت بوش همچنین از امضای پروتکل محیط زیست کیوتو خودداری کرد تا اروپا و ژاپن بار هزینه تغییرات محیط زیست جهان را به دوش بگیرند. با این کار دولت آمریکا صنایع این کشور را رقابتی کرد اما به اقتصاد جهان آسیب وارد نمود. همکاری از نظر نظام سرمایهداری جهانی انتخاب استراتژیک منطقی است اما منافع ملی سرمایهداری اغلب ایجاب میکند که در کوتاه مدت در برابر رقبا کسی کم نیاورد.
عامل سوم، تاثیر استانداردهای دوگانه قدرت سلطهای مانند آمریکا است. دولت کلینتون تلاش کرد تا آمریکا را به سوی تجارت آزاد سوق دهد. اما دولت بوش در یک اقدام دوگانه در عین تبلیغ تجارت آزاد سیاستهای محافظه کاری و حمایتی خود را هم به پیش میبرد. همچنین سیاست تجاری دولت بوش برای بقیه دنیا تجارت آزاد است اما برای آمریکا محافظهکاری و سیاست حمایتی است.
چهارم اینکه تفاوت زیادی میان وعده جهانی شدن و تجارت آزاد از یک سو و نتایج واقعی سیاستهای نولیبرال از سوی دیگر وجود دارد. نتایج این سیاستها تا کنون که فقر، نابرابری و ناامیدی بوده است. یکی از معدود نقاطی که فقر در آن در ۱۵ سال گذشته ریشهکن شده چین است. اما سیاستهای مداخلهجویانه دولتی که نیروهای بازار را مدیریت میکند باعث بیرون آمدن ۱۲۰میلیون فقیر چینی از فقر مطلق شده نه تجویزهای نولیبرال. از سوی دیگر حامیان حذف کنترلهای سرمایه باید با فروپاشی اقتصادهایی که این سیاستهای نولیبرال را در پیش گرفتند رو به رو شوند. جهانی شدن امور مالی بسیار پر شتابتر از جهانی شدن تولید پیش رفت. اما بیشتر از آنکه پیشرفت به دنبال بیاورد هرج و مرج به راه انداخت. بحران مالی آسیا و فروپاشی اقتصاد آرژانتین که یکی از مجریان اصلی آزادسازی بازار سرمایه بود، دو اتفاق تعیین کننده در شورش علیه این نظریه بودند.
عامل دیگری که طرح جهانی شدن را به فروپاشی کشاند توجه و دغدغه بیش از حد این روند درباره رشد اقتصادی بود. رشد تمام ناشدنی، شاهکار جهانی شدن و انگیزه اصلی و دلیل عمده مشروعیت آن است. اما اکنون روشن شده که رشد پرشتاب پیامدهای نامناسبی برای محیط زیست جهان دارد.
عامل آخری که نباید آن را از نظر دور داشت مقاومت مردمی در برابر جهانی شدن است. تظاهرات سیاتل در سال ۱۹۹۹، پاراگوئه در سال ۲۰۰۰ و ژنو در سال ۲۰۰۱ و تبدیل شدن این شورشها به جنبش ضد جنگ در سالهای بعد بسیاری از نشستهای سازمان تجارت جهانی را در این سالها به ناکامی کشاند. این اتفاقات تنها گوشهای از بحرانی است که پیش رو قرار دارد. مجموع هزارانهزار تظاهرات و نبرد ضد جهانی شدن در نقاط مختلف جهان با حضور دهقانان و کارگران و دانشجویان و مردم بومی در سالهای آینده به نیرویی عظیم در برابر جهانی شدن تبدیل میشود.
جهانی شدن با انگیزه شرکتی و با نیروی محرکهای به نام بنگاههای اقتصادی ممکن است اکنون رو به افول باشد اما به طور کامل از میان نرفته است. بسیاری از سیاستهای نولیبرال طرفدار جهانی شدن در بسیاری از اقتصادهای دنیا همچنان پا برجا باقی مانده و دلیل آن هم نبود سیاستهای معتبر جایگزین از نظر تکنوکراتها است. با به بن بست رسیدن مذاکرات در سازمان تجارت جهانی قدرتهای بزرگ تجاری بر توافقنامههای تجارت آزاد و پیمانهای همکاری اقتصادی با کشورهای در حال توسعه تاکید میکنند. این توافقنامهها از بسیاری جهات خطرناکتر از مذاکرات چند جانبه در سازمان تجارت جهانی است چرا که اغلب به دادن امتیاز از نظر دسترسی به بازار و قوانین سخت مالکیت فکری نیاز دارد. اما موضوعات اکنون دیگر برای شرکتها و قدرتهای تجاری به اندازه گذشته ساده نیست. نظریهپردازان نولیبرال از مناصب مهم و اساسی کنار رفتهاند و راه برای تکنوکراتهای عملگرایی هموار شده که اغلب سیاستهای نولیبرال را تغییر داده و در برابر فشارهای مردمی و افکار عمومی تسلیم میشوند. وقتی نوبت به توافقنامههای تجارت آزاد میرسد، کشورهای جنوب با آگاهی بیشتر از خطرات پیشرو مقاومت بیشتری نشان میدهند. دولتهای مهم آمریکای جنوبی از سوی شهروندانشان تحت فشار هستند تا از پیمان تجارت آزاد آمریکا خارج شوند.
از سوی دیگر یکی از دلایل اینکه بسیاری از مردم در برابر تاکسین شیناواترا نخست وزیر تایلند در ماههای پیش از کودتا در این کشور مقاومت میکردند تعجیل او در انعقاد قرارداد تجارت آزاد با آمریکا بود. در ژانویه سال ۲۰۰۶ نزدیک به ۱۰هزار تظاهرات کننده تلاش کردند به ساختمانی در تایلند هجوم ببرند و مذاکرات تجاری مقامات تایلند و آمریکا را در آن ساختمان ناتمام بگذارند. دولتی که بعد از تاکسین در تایلند روی کار آمد توافقنامه تجارت آزاد آمریکا و تایلند را به حال تعلیق درآورد.
خارج شدن از سازمانهای جهانیشده نولیبرال بیشتر از هر جای دیگر در آمریکای لاتین دیده میشود. بولیوی بعد از سالها مورد سوءاستفاده واقع شدن از سوی شرکتهای مهم انرژی خارجی، در زمان ریاست جمهوری اوو مورالس منابع انرژی خود را ملی کرد. نستور کرچنر رییسجمهور آرژانتین نمونه یک کشور در حال توسعه را به نمایش گذاشت که میتواند بازار سرمایه را به زانو درآورد. هوگو چاوز طرح بلند پروازانهای را برای ادغام و همگرایی منطقهای به اجرا گذاشته است.
در شرایط امروز، جهانی شدن فاز جدید و بلند مرتبهای در توسعه سرمایه نیست بلکه واکنشی است به بحران ساختاری نهفتهای که نظام تولید به دنبال میآورد. اکنون ۱۵ سال بعد از آن روزی که جهانی شدن به عنوان موجی متعلق به آینده مطرح شد، این موج فقط یک راه فرار است. فروپاشی نظامهای سوسیالیستی متمرکز در مرکز و شرق اروپا توجه مردم را در اوائل دهه ۱۹۹۰ از این موضوع منحرف کرد.
در محافل نوگرا بسیاری هنوز بر این باور هستند که وظیفهشان هنوز انسانی کردن جهانی شدن است. اما جهانی شدن یک نیروی مصرف شده است. درگیریهای اقتصادی و سیاسی امروز شباهت زیادی به دوران بعد از پایان مرحله اول جهانی شدن دارد که از سال ۱۸۱۵ تا دوران شروع جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ ادامه یافت. اکنون وظیفه اصلی و حیاتی کشاندن جهانی شدن به مسیر سوسیال دموکراسی نیست بلکه هدایت افول آن به گونهای است که هرج و مرج و نابهسامانی شبیه گذشته به وجود نیاورد.
ارسال نظر