سه دوره دیپلماسی متفاوت ایران

مرتضی قمری‌وفا، اکرم شریفی-حمیدرضا آصفی، سخنگوی سابق وزارت خارجه با بیان این که اروپایی‌ها فکر می‌کردند ما تعارف می‌کنیم و حقوق مشروعمان قابل معامله و چانه‌زنی است، گفت: با همین استنباط غلط در بیراهه شورای امنیت افتادند. با دیپلمات ۵۴ ساله‌ای که از ۱۳۷۷ تا ۱۹ شهریور ۱۳۸۵ سخنگوی دستگاه دیپلماسی دولت‌های خاتمی و احمدی‌نژاد بود و به گفته خودش با سخنگویی زندگی کرده است، پیش از عزیمت به امارات متحده عربی به عنوان سفیر کشورمان گپی صمیمانه اما صریح زدیم. سخنگویی که هر روز یکشنبه ساعت ۱۰:۰۰ صبح در آن اتاق کوچک کنفرانس، که هر کسی دیر می‌رسید جایی برایش نبود، در جمع خبرنگاران داخلی و خارجی حاضر می‌شد و به سؤالات متعدد آنها پاسخ می‌داد. مشروح گفت‌وگوی یک ساعته خبرنگار سیاست خارجی خبرگزاری فارس با سخنگویی که شیرینی کار سخنگویی را به خاطر فشارهایش می‌داند و معتقد است اگر سخنگویی بدون فشار باشد، مثل فیلم‌هایی است که هیچ «اکشنی» در آن نیست را در ذیل می‌خوانید: چه شد دیپلمات شدید؟

اول انقلاب استاد دانشگاه بودم و کارهای علمی انجام می‌دادم. حدود یک سال در خبرگزاری جمهوری اسلامی فعالیت کردم و سپس وارد صدا و سیما شدم که ۲ سال از ۳ سال فعالیتم را معاون صدا و سیما بودم.

در جمعی که آقای ولایتی نیز حضور داشت، ایشان پیشنهاد کرد تا وارد وزارت خارجه شوم که برای من جذابیت داشت، زیرا کاری متفاوت بود و در اوایل سال ۱۳۶۳ وارد این وزارتخانه شدم.

سفیر ایران در آلمان شرقی به مدت هشت سال اولین حکم من در این وزارت‌خانه بود که اولین و آخرین سفیر ایران در آلمان شرقی بودم، زیرا قبل از آن روابط دیپلماتیک در حد کاردار بود.

بعد از اتمام دوره سفارت، مدت کوتاهی مدیر کل آمریکا و بعد مدیر کل غرب اروپا بودم که مجموعا نزدیک به چهار سال طول کشید. بعد از آن برای مدت پنج سال ( ۷۲ -۱۳۷۷) به عنوان سفیر ایران در فرانسه فعالیت کردم و از ۱۳۷۷ تا ۱۹شهریور ۸۵ سخن‌گوی وزارت خارجه بودم.

در زمان سفارت شما در آلمان شرقی که بین ایران و عراق جنگ بود، چه اقداماتی انجام دادید؟

از ابتدای انقلاب و به خصوص در زمان جنگ روابط با کشورهای خارجی تعریف دیگری پیدا کرد زیرا جنگ این الزامات را تحمیل می‌کرد. در آن زمان روابط ما با کشورهای شرقی به نسبت غرب گسترش یافت.

یکی از دلایلی که به آلمان شرقی رفتم حسن ظن دوستان بود زیرا فکر کردم با این کشور خیلی کار خواهیم داشت. در این مدت هشت سال ۵ بار کمیسیون مشترک اقتصادی برگزار شد.

نخست‌وزیر ایران به آلمان شرقی سفر کرد که این سفر اوج روابط را در آن شرایط نشان می‌داد. رییس مجلس آلمان شرقی نیز به ایران آمد و کارهای زیادی صورت گرفت.

شرایط جنگ حاکم بود. اکثر قریب به‌اتفاق کشورهای غربی پشت سر صدام بودند، نمی‌گویم شرقی‌ها نبودند ولی حداقل سیاست موازنه‌ای را اعمال می‌کردند.

هر زمان می‌خواستند راجع به ایران مطلب بنویسند یک خبر راجع به ایران می‌‌نوشتند یک خبر راجع به عراق. هر دو را پهلوی هم می‌گذاشتند که موازنه باشد و سعی می‌کردند به نوعی بی‌طرفی را القاء کنند.

منافعشان را طرفینی پیش می‌بردند که البته این روش‌ را ما نمی‌پسندیدیم زیرا فکر می‌کردیم حق با ماست و کشورها باید طرفدار حق باشند. اما در مقایسه با کشورهای غربی که یک طرفه حمایت می‌کردند، کمتر بد بود. نمی‌خواهم بگویم بهتر بود؛ می‌گویم کمتر بد بود.

روابط تسلیحاتی ایران و آلمان شرقی در آن زمان به چه صورت بود؟

شرایط آن زمان با الان خیلی فرق می‌کرد. به دلیل جنگ، ارتش شرایط خاص خود را داشت و مثل الان قدرتمند نبود.

زمانی که صدام به ایران حمله کرد با این تصور واهی بود که ارتش ایران متلاشی خواهد شد و سریع ایران را فتح می‌کند. ما توانمندی نظامی نداشتیم و شاه نیز کشور را وابسته کرده بود. طبیعی بود از هر کجا که می‌توانستیم برای جنگ، اسلحه تهیه می‌کردیم به جز رژیم صهیونیستی. اما آن موقع تسلیحات اساسی را به ما نمی‌فروختند بلکه سلاح‌های پیش پا افتاده را به ما می‌فروختند.

جنگ، کشور را آبدیده کرد. شهدای زیادی داشتیم ولی در ازای آن نیز خیلی پیشرفت کردیم و مهم‌تر از همه استقلال خودمان را به دست آوردیم.

اگر می‌شد با تک‌تک شهدا صحبت کرد، شنیده می‌شد که می‌گویند راضی هستند و می‌گویند جانمان را فدا کردیم تا کشور مستقل شود. امیدوارم بتوانیم مسوولیتی را که شهدا بر دوش ما گذاشتند، انجام دهیم.

در آن زمان اقلام تسلیحاتی خیلی پیش پا افتاده‌ای چون گلوله، خمپاره و ... را خریداری می‌کردیم و کسی اقلام استراتژیک را در اختیار ما قرار نمی‌داد و همین مساله باعث پیشرفت ما شد.

اصولا کشورها در تنگنا بیشتر پیشرفت می‌کنند. زمانی شما در مشکل قرار بگیرید، ناچار می‌شوید فکر کنید و در نتیجه شکوفا می‌شوید.

شما در زمان قضیه میکونوس که سفرای غربی از ایران فراخوانده شدند، سفیر ایران در فرانسه بودید و شاهد بودید فضای تهدید و ارعاب علیه ما ایجاد کردند. فضای آن موقع را یک مقدار ترسیم کنید. چه پیام‌هایی در فرانسه به شمار می‌رسید و آیا نتیجه تحرکی که تهران انجام می‌داد در نهایت به نفع ایران تمام شد؟

این اولین باری نبود که غربی‌ها اشتباه کردند. در مورد سلمان رشدی هم اشتباه کردند و بعدها مردم نتیجه آن را دیدند.

در مورد میکونوس هم اشتباه کردند. ما با یک کشور مشکل داشتیم ولی آنها به کل اروپا تعمیم دادند و جمهوری اسلامی مقاومت کرد.

به یاد می‌آورم در آن روزها نیز در سطح دولت و رهبری مواضع قاطعی اتخاذ شد و در نهایت آن گونه شد که ما می‌خواستیم. غربی‌ها باز در این زمینه چیزی عایدشان نشد و توفیق بزرگی برای دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی نظام بود.

آیا مساله پشت پرده‌ای وجود داشت؟

خیر؛ هیچ مساله پشت پرده‌ای مطرح نبود. آنها اصرار داشتند که یا همه می‌آیند یا هیچ کس نمی‌آید. جمهوری اسلامی نمی‌پذیرفت و عنوان می‌کرد آن کسی که اول رفته باید آخر بیاید و همین طور هم شد. بالاخره سفرا تک‌تک آمدند و آن سفیری که مورد نظر بود(سفیر آلمان) آخر آمد.

بعد از جنگ غربی‌ها ابتدا وارد گفت‌وگوی کلی و عمومی با ما نمی‌شدند و بعد از میکونوس وارد گفت‌و‌گوهای انتقادی با آنها شدیم که نابرابر بود و بیشتر سوءتفاهمات را مورد بحث قرار می‌دادیم. در حال حاضر وضعیت عوض شده و مذاکرات پایاپای را با آنها انجام می‌دهیم و طلبکار هم هستیم، الان در یک موضع برابر جلوی آنها ایستاده‌ایم و به مرحله «نه» رسیدیم که به آنها می‌گوییم «نه». در این فرآیند اگر ارزیابی دارید بفرمایید؟

درست است. در ابتدا، گفت‌وگوهای ما با غربی‌ها و اروپایی‌ها چالش برانگیز بود و گفت‌وگوهای انتقادی نامیده می‌شد. زمانی که می‌گویم گفت‌وگوهای انتقادی یعنی ضرروتا آنها نبودند که از ما انتقاد می‌کردند ما نیز از آنها انتقاد می‌کردیم. طرفینی بود، ولی ادبیاتی که روی مذاکره سوار شده بود، ادبیات قشنگی نبود.

اصولا در روابط بین‌الملل ‌دو موضوع کشورها را در موضع برتر قرار می‌دهد؛ یکی اعتماد به نفس و دیگری توانمندی. اعتماد به نفس ضرورتا از توانمندی‌ ناشی نمی‌شود. خیلی از ورزشکاران هستند که زورشان زیاد است ولی اعتماد به نفس ندارند و ترسو هستند یا برخی کودکانی که از لحاظ جثه ضعیفند، اما دارای اعتماد به نفس بالایی می‌باشند. در سال‌های اخیر اعتماد به نفس ما خیلی بیشتر شده و این یک واقعیت است و لذا در عرصه‌های دیپلماسی ما را در موضع بالاتر قرار می‌دهد.

البته توانمندی‌های ما بالاتر رفته و زمانی که توانمندی کشوری بالاتر می‌رود، در روابط بین‌الملل در موقعیت برتری قرار می‌گیرد. ‌کشوری که نیازمند است در مقایسه با کشوری که به خودکفایی رسیده از موقعیت بالاتری برخوردار است، لذا وضعیت‌اش بهتر می‌شود. جمهوری اسلامی هم مستثنی نیست، ما به این دو دلیل وضعیت‌مان بهتر شده است.

شاید اروپایی‌ها فکر می‌کردند که ما تعارف می‌کنیم و بحث حقوق مشروع ما قابل معامله و چانه‌زنی است؛ لذا می‌گفتند حالا وقت می‌خریم بعد به موقع چیزی به آنها می‌دهیم تا آنها را راضی کنیم.

این که اروپایی‌ها گفتند پیشنهاد سخاوتمندانه‌ای به ایران داده‌ایم و امیدواریم که آن را بپذیرند، ناشی از همین تفکر است، یعنی فکر کردند جمهوری اسلامی بالاخره روزی با چانه‌زنی از حقوقش صرف‌نظر می‌کند.

متاسفانه حاصل دو سال گفت‌وگو به منظور اعتمادسازی با فشار آمریکایی‌ها به قطعنامه منجر شد، در حالی که مسیر گفت‌وگو خیلی راحت‌تر بود.

در سفر «جک‌ استراو» وزیر خارجه انگلیس به تهران برای امضای توافقنامه سعدآباد اخباری مطرح شد مبنی بر این که استراو به «حسن روحانی» دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی گفته که اگر این توافق‌نامه را امضا نکنید مجلس شورای اسلامی آماده ‌است فعالیت‌های هسته‌ای را به طور موقت تعطیل کند. این نقل قول تا چه حد صحیح است؟

این نقل قول صحیح نیست. استراو چنین چیزی نگفت و جسارت چنین چیزی را نیز نداشت.

البته کسانی در مجلس آن زمان بودند که مصاحبه می‌کردند و اعتقاد داشتند باید فعالیت‌ها را تعلیق کنیم تا کارها به پیش برود، ولی این که استراو چنین چیزی را در مذاکرات مطرح کرده‌ باشد، درست نیست.

آیا ارزیابی نادرست آنها برگرفته از فضاهایی بود که برخی ایجاد کرده بودند؟

خیر. همه این نبود. ممکن است پالس‌هایی که در داخل مطرح می‌شد، اشتباه بوده باشد ولی آنها اطلاعات خود را از همه جا به دست می‌آورند. آنها می‌دانند که تاثیرگذار در سیاست کیست و می‌دانند که ما دارای شورای عالی امنیت ملی هستیم. ضرورتا این پالس‌ها نیست که تعیین‌کننده است. نمی‌خواهم بگویم که تاثیر نداشته ولی تاثیر آن به گونه‌ای نبوده که ما را به نتیجه‌گیری غلطی برساند. شاید آنها فکر می‌کردند جمهوری اسلامی در مقابل فشار تسلیم می‌شود و با این استنباط غلط، در بیراهه افتادند.

شما در مذاکرات هسته‌ای از نزدیک مسایل را دنبال می‌کردید. آیا وزرای خارجه سه کشور اروپایی از همان ابتدا بر عدم نیاز ایران به چرخه سوخت و غنی‌سازی پافشاری داشتند؟

ابتدا خیر. سه کشور با یک زبان صحبت می‌کردند، ولی می‌دانستیم قبل از این که با ما صحبت کنند، در بین‌شان اختلاف وجود دارد و ضرورتا با یکدیگر یک جور فکر نمی‌کردند و مواضع انگلیس، فرانسه و آلمان یکسان نبود. ولی زمانی که با ما بر سر میز مذاکره می‌نشستند که از قبل جمع بندی داشتند و با یک زبان صحبت‌ می‌کردند.

در ابتدا، بحث عدم نیاز به چرخه سوخت و غنی‌سازی را به صراحت نمی‌گفتند ولی بعد از دیدن پافشاری ما این موضوع را مطرح کردند و گفتند ابتدا اعتمادسازی باشد.

در حال حاضر نیز که قطعنامه صادر شده این موضوع را در مواضع علنی خود مطرح نمی‌کنند که ایران نباید چرخه سوخت داشته باشد، زیرا این حرفی غیرحقوقی، غیرعقلی و بی‌پایه است. عنوان می‌کنند که ایران باید چرخه سوخت داشته باشد ولی اعتماد‌سازی کند که ما می‌گوییم اعتمادسازی طرفینی است.

قطعنامه ۱۷۳۷ شورای امنیت که توسط نهادی بین‌المللی صادر شد موجب تضعیف نهاد بین‌المللی دیگری یعنی آژانس شد و این بزرگترین خبطی بود که شورای امنیت مرتکب آن شد و به عنوان حافظ امنیت در دنیا باعث تضعیف نهاد بین‌المللی دیگری شد که می‌خواهد کار آن را انجام دهد. شورای امنیت باید مسوولیت اشتباه بزرگی که مرتکب شده است، به گردن بگیرد.

آیا در شرایط فعلی با روندی که طی شد طبیعی بود قطعنامه‌ای علیه ما صادر شود یا می‌توانست فرآیند دیگری به وجود آید؟

طبیعی نبود. چون هیچ منطقی نداشت و غیرحقوقی بود. قبلاً هم گفته بودیم مسیر، مسیر مذاکره و گفت‌وگو است. معمولا صبر دیپلمات‌ها زیاد است و باید کمتر عصبانی شوند. نفهمیدیم چرا طرف‌های مقابل از این که جمهوری اسلامی بر حقوقش پافشاری می‌کند، بی‌جهت عصبانی شده و بداخلاقی می‌کنند. این هم خودش داستانی است.

آقای احمدی‌نژاد در پی صدور قطعنامه ۱۷۳۷ عنوان کرد که «غربی‌ها به زودی از راهی که رفتند پشیمان می‌شوند» با توجه به این که شما می‌گویید اشتباه کردند، قدری توضیح دهید. فکر می‌کنید روند آینده و تعامل ما با شورای امنیت و قطعنامه به چه صورت به پیش رود؟

این که آقای رییس‌جمهور گفتند پشیمان می‌‌شوند به این معناست که اگر هدف از صدور قطعنامه این بوده که ایران غنی‌سازی را تعلیق و به خواسته آنها تن دهد، ایران چنین نمی‌کند، لذا اقدام آنها اقدامی عبث و بی‌فایده بوده است؛ ضمن این که همکاری ما را با آژانس متفاوت می‌کند.

این که چه کارهایی خواهیم کرد باید صبر کرد. مجلس، دولت و شورای عالی امنیت ملی نظراتی دارند و حتماً کارهایی صورت خواهد گرفت. فعالیت‌هایمان را تعلیق نمی‌کنیم و در نوع همکاری با آژانس تجدیدنظر می‌کنیم. این چه فایده‌ای برای طرف‌های غربی دارد و این یعنی پشیمانی.

اگر آنها دلشان را خوش کردند که این تحریم‌ها اثر می‌گذارد، ما نزدیک ۳۰سال است در تحریم هستیم و آن هم تحریم‌های اعلام نشده. کمترین وسایل حتی دستکش‌های پزشکی ساده را نتوانستیم خریداری کنیم و خودمان تولید کردیم. «پت اسکن» دستگاه اسکن مربوط به بیماران سرطانی را نتوانستیم تهیه کنیم و بیماران ما برای اسکن مجبور بودند به خارج از کشور سفر کنند. در صنایع پزشکی و کشاورزی در تحریم جدی بودیم اما خیلی از این موارد را خودمان انجام دادیم.

مگر جوان‌های ما برای رسیدن به این مرحله منتظر خارجی‌ها شدند که کمکشان کنند؟ بقیه را خودشان انجام می‌دهند. از این جهت اروپا پشیمان می‌شود؛ ضمن این که اقدام آنها باعث می‌شود ما در فعالیت‌هایمان در زمینه انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای تردید نکنیم و شتاب کارهایمان را بیشتر کنیم؛ این یعنی پشیمانی.

سابقه شناخت شما از آقای احمدی‌نژاد به چه زمانی باز می‌گردد؟

زمانی که ایشان شهردار بودند تلفنی باهم در ارتباط بودیم.

منظورم پیش از این زمان است.

خیر. در زمان شهرداری ایشان یکی دوبار حضوری جلسه داشتیم و یا تلفنی گفت‌وگو کردیم و قبل از آن با ایشان آشنایی نداشتم.

درخصوص رفتنتان از سخنگویی بفرمایید.

از زمان دکتر خرازی می‌خواستم بروم، چون ۸ سال سخنگویی بس است که این رفتن به تغییر دولت برخورد و باز هم مصمم به رفتن بودم و فرقی هم نمی‌کرد چه کسی باشد.

هر کس که انتخاب می‌شد مصمم بودم، بروم. برخی از دوستان گفتند ممکن است سوء تفاهم ایجاد کند و افکار عمومی نمی‌دانند که تو از قبل می‌خواستی بروی.

شرایط آن زمان شرایط خاصی هم بود. با متکی هم رفیق بودم. بنده با آقای متکی قبل از این که وزیر بشوند، در مجلس یا وزارت خارجه همکاری داشتم. متکی از دوستان قدیمی ما هستند. به‌‌رغم این که خیلی خسته بودم، گفتم می‌مانم تا این شبهه وجود نداشته باشد. هر کس می‌آمد من مصمم بودم که بروم.

حتی اگر آقای خرازی می‌ماندند باز هم می‌رفتید؟

بله. من زمان آقای خرازی گفته بودم می‌روم. حتی جا برای من تعیین شده بود به عنوان معاون دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی و کارها هم تمام شده بود. آقای خرازی گفتند بمان و ماندم و بعد آقای دکتر صالحی معرفی شد. البته این دولت در عرصه دیپلماسی فعال بوده است. این یک سال هم کمک کردم. با طیب خاطر ماندم و فضای کاری بسیار لذت بخشی بین من و به خصوص با آقای دکتر الهام‌سخنگوی دولت وجود داشته و هست.

اگر بخواهید مقایسه‌ای بین ۸سال سخنگویی در دوران آقای خاتمی و یک سال و اندی در دولت آقای احمدی‌نژاد داشته باشید، کدام یک سخت‌تر بود؟

اصولا کار سخنگویی سخت است. سخنگو باید موضع سازی کند. قبلا هم گفته‌ بودم که «سخنگویی راه رفتن روی مین است.» ولی هیچ وقت احساس نکردم این سخت‌تر است یا آن. چون من با سخنگویی زندگی کردم. بعضی مقاطع در دوران آقای احمدی‌نژاد فشارها خیلی زیاد بود، کما این که در دوران آقای خاتمی نیز برخی مقاطع فشارها خیلی زیاد بود.

مثلا چه زمانی؟

مثلاً در دوره «القاعده» فشارهای زیادی به ما وارد شد که سنگین بود. دوره‌ آقای احمدی‌نژاد نیز مسائل دیگری بود. بحث فشار بر سخنگوها همیشه وجود دارد. اتفاقا شیرینی کار سخنگویی به همان فشارهایش است. اگر سخنگویی بدون فشار باشد، مثل فیلم‌هایی است که هیچ اکشنی در آن نیست. مثل فوتبالی است که ۹۰ دقیقه بدون حادثه سپری شود و خلق ا... همه شاکی بیرون بیایند. باید آن فشارها باشد زیرا لذتش به آن فشارها است.

شما سه دوره آقایان ولایتی، خرازی و متکی را در وزارت خارجه تجربه کردید. در مقایسه‌ای محدود، هر یک از این دوره‌ها چه ویژگی‌هایی داشت؟

دوره آقای ولایتی دوران جنگ بود و بخشی از آن هم دوره بازسازی و سازندگی.

دوره جنگ بسیار سخت بود. کشورها با ما دشمنی می‌کردند چون انقلاب کرده بودیم و آنها تحت نفوذ آمریکا این انقلاب را بر نمی‌تابیدند. شرایط بسیار سختی را گذراندیم تا به این جا رسیدیم.

همه دیپلمات‌های ما جوان بودند و دیپلمات‌های سابق همه رفته بودند. شاید بگویم وزارت خارجه تنها دستگاهی است که نزدیک به صددرصد تغییر کرد. هیچ دستگاهی را در کشور نمی‌بینید که صددرصد تغییر کرده باشد. آنهایی هم که تغییر نکرده بودند کادر دیپلماتیک نبودند، کادر خدماتی و پشتیبانی بودند که تعدادشان نیز کم بود.

شرایط برای ما و دیپلمات‌ها «نو» بود. تجربه کمی داشتیم و شرایط سختی را گذراندیم. ما مدیون تلاش‌های آن روز هستیم و نمی‌توان آنها را نادیده گرفت. به‌‌رغم سختی آن دوره ولی دستاوردهای بسیار زیادی داشتیم.

حضرت امام (ره) خیلی به وزارت خارجه توجه داشتند و همان توجه را رهبری داشتند.

مقام معظم رهبری از زمانی که رییس‌جمهور بودند در زمان برگزاری سمینار سفرا یک ناهار و یا یک شام با سفرا می‌خوردند و این باب را ایشان گذاشتند. در حال حاضر نیز ایشان زمانی با سفرا جلسه دارند یا به ناهار یا شام ختم می‌شود و معمولا به شام. در آن جلسات اصرار دارند که خانواده سفرا هم باشند تا بحث‌های اخلاقی را مطرح کنند.

ایشان به دستگاه دیپلماسی خیلی عنایت دارند و بسیاری از توفیقات ما مدیون و مرهون توجه ایشان است.

مقام معظم رهبری علاوه بر رهبری یک کارشناس زبده دیپلماسی هستند. برخی از مطالبی که گفتند به مرور زمان نشان داده شد که آن مطالب درست است.

در دوره آقای خرازی بحث گفت‌وگوی تمدن‌ها و تنش‌زدایی مطرح شد که فضای متفاوتی بود.

در دوره‌ آقای متکی یک دیپلماسی تهاجمی را آغاز کردیم که بیش از یک سال و نیم از آن نمی‌گذرد. البته همه این مراحل را باید تکمیل‌کننده مراحل بعدی بدانیم. در حال حاضر نیز به شکر خدا در موقعیت خوبی قرار داریم. الان فضای دنیا متفاوت شده است. این‌ها باعث می‌شود منطبق با فضای بیرونی روش‌های خود را عوض کنیم.

برخی از شایعات درخصوص پشت پرده تغییر شما حاکی از این مساله بود که چون شما مسائل سیاست خارجی را مستقیما با آقای احمدی‌نژاد هماهنگ می‌کردید، باعث نارضایتی آقای متکی شده بود و ایشان برای تغییر شما فشار می‌آوردند و حتی عنوان شده که در آخرین کنفرانس مطبوعاتی به شما گفته بودند اگر نروید آقای حسینی به‌طور یک جانبه مطرح می‌شود.

خیر. همان گونه که قبلا نیز گفتم، قرار بود در دوران آقای خرازی بروم.

دلگیری شخصی نداشتید؟

ابدا؛ با آقای متکی رفیق هستم.

به نظر شما آسیب‌پذیری‌های کنونی وزارت خارجه چه چیزهایی هستند و را‌ه‌های رفع آنها چیست؟

آسیب‌پذیری دیپلمات‌های جمهوری اسلامی را در دو چیز می‌دانم، یکی فاصله گرفتن از معیارهای اسلامی که بسیار آنها را آسیب‌پذیر می‌کند، این که یادمان برود دیپلمات کجا هستیم. دوم این که حرفه ما شغل ما و کاری عادتی بشود. مثل کارمند شویم. صبح بیاییم کارمان را انجام دهیم و شب برگردیم که این مساله اجازه نمی‌دهد مطالعه و کنجکاوی کنیم و مراقبت‌های ویژه‌ای را برای رشدمان داشته باشیم. به عبارت دیگر اسیر روزمرگی شدن.

از لحاظ آسیب‌های دستگاهی و ساختار کنونی وزارت خارجه و عملکرد آن چطور؟

ساختار ما الان خوب است. ساختار معمولا به تدریج اصلاح می‌شود. البته رییس‌جمهور نظراتی دارد که سعی کردیم در گفت‌وگوها با مسوولان وزارت خارجه نظرات ایشان را تامین کنیم. مثلا ایشان به آفریقا، تقویت بخش اقتصادی و دیپلماسی عمومی توجه دارند که نکات بسیار مهمی است و به تدریج به آنها توجه می‌کنیم.

البته بحث ساختار بحث یک شبه نیست و زمان براست ولی ساختاری که الان هست، کم و بیش جواب می‌دهد.

بخش مطالعاتی وزارت خارجه خوب پشتیبانی می‌کند؟

بله. مشکلی نداریم.

یک نگرانی وجود دارد مبنی بر این که چون به زمان بازنشستگی برخی از دیپلما‌ت‌ها نزدیک می‌شویم در وزارت خارجه دیپلمات جوان نداشته باشیم. این انگاره صحیح است؟

در این زمینه کار می‌کنیم. دانشکده وزارت خارجه هم فعال است و نگرانی وجود ندارد. هر وقت هم لازم بوده از خارج از وزارتخانه نیرو تامین شده است.

برخی اوقات بعضی از بخش‌ها فراموش شده‌اند، به عنوان مثال در چند سال اخیر دولت آقای خاتمی این انتقاد مطرح بود که آسیای میانه را مقداری فراموش کردیم.

در دوره‌های مختلف توجه خاصی به نقاط مختلف شده است، شاید باید این‌ها را به صورت جامع دید و اجازه نداد به این شکل شود.

قبلا از نگارش کتاب خاطراتتان خبر داده بودید.

کتاب خاطرات را به این زودی نمی‌توان منتشر کرد. کتاب خاطرات را باید گذاشت زمانی که کار نداشت و اخبار هم مقداری کهنه شد، نوشت. بخش عمده خاطرات به دوره سخنگویی برمی‌گردد.

عادت به روزنوشت داشتید؟

به خاطر مشغله، عادت به روزنوشت نداشتم.

اوقات فراغت خودتان را چگونه سپری می‌کنید؟

یک مقداری به ورزش می‌پردازم و مطالعه.

فقط فوتبال؟

فوتبال (دسته جمعی و گل کوچک) و شنا. مقداری از اوقات فراغتم را هم به مطالعه، خواندن اخبار، تلویزیون و دیدن دوستان اختصاص می‌دهم.

برای بچه‌های خود وقت می‌گذارید؟

برای آنها خوب وقت نمی‌گذارم ولی با آنها زیاد «کل کل» می‌کنم.

راضی هستند؟

این که برایشان وقت نمی‌گذارم و کمتر من را می‌بینند، فکر می‌کنم راضی هستند!

آیا سخنگویی بر زندگی شخصی‌تان تاثیر گذاشته است؟

بله. حالا هم نتوانستم این عادت را عوض کنم. معمولاً ساعت ۶:۳۰ صبح سرکار می‌آمدم تا هر وقت لازم بود می‌ماندم.

چه شد به سمت هیات مدیره باشگاه فوتبال رفتید آن هم آبی‌ها!

از قبل از انقلاب با همه فوتبالیست‌ها رفیق بودم از جمله با هم محلی‌ها.

بچه کجای تهران بودید؟

جنوب شهر تهران؛ خیابان خراسان. از قبل از انقلاب با فوتبالیست‌ها رفیق بودم و با بچه‌های استقلال فعلی بازی می‌کردم و رفیق بودم. فوتبال من ربطی به حرفه و کارم ندارد.

چه شد عضو هیات‌مدیره باشگاه استقلال شدید؟

چون با استقلالی‌ها بودم، دوستان خواستند که در هیات‌مدیره باشم. قبلا هم کمک می‌کردم ولی این بار دوستان خواستند که بروم و من هم رفتم.

با توجه به ماموریت جدید شما (سفارت ایران در امارات) آیا عضو هیات‌مدیره استقلال باقی می‌مانید؟

باید تصمیم بگیرم. با آقای علی‌آبادی صحبت‌هایی کردم، ایشان اصرار دارد بمانم. باید ببینیم چه می‌شود.

آقای علی‌آبادی اصرار دارد در هیات‌مدیره بمانم. دوستان هیات‌مدیره هم همین را می‌گویند، چون جلسات هفته‌ای یک بار برگزار می‌شود، باید بروم ببینم می‌توانم بیایم یا نه.

شما همیشه عنوان می‌کردید که علاقه‌مند هستید در ایران بمانید و به ماموریت خارج از کشور نروید و همچنین گفته بودید که هیچ وقت از نظام استعفا نمی‌دهید ولی همزمان با انتخابات شوراها اخباری شنیده شد مبنی بر استعفای شما و عدم پذیرش آن از سوی آقای متکی.

آن استعفا از نظام نبود، بلکه برای خدمت در جای دیگری بود. این که استعفا نمی‌دهم یعنی استعفا نمی‌دهم که بروم خانه یا یک سوپر باز کنم.

برای شرکت در انتخابات شورای شهر استعفا دادم که آقای متکی مخالفت کرد و من صرف‌نظر کردم.

درباره رفتن به امارات؟

با آقای متکی بحث‌های زیادی در این زمینه داشتم. زمانی که قرار شد نباشم و ایشان پذیرفتند که من نباشم، گفتند شما تجربه مفیدی دارید. چند روز بحث کردیم از جمله با دیگر دوستان، گفتند به خاطر تجربه‌ات قبول کن؛ چون نیاز است و من هم آدم خودخواهی نیستم که بگویم مرغ یک پا دارد، قبول کردم که بروم.

با توجه به اخذ دکترای شیمی در دوران جوانی و قبل از ورود به وزارت خارجه، اکنون از شیمی چیزی در ذهنتان هست؟

پایه‌های آن را به یاد دارم ولی خیلی از مطالب را فراموش کرده‌ام.

آقای ولایتی نیز وضعیتی مشابه شما داشتند ولی به کارشان ادامه دادند؟

ایشان رابطه‌شان را قطع نکردند. بخش زیادی از آن مطالب را فراموش کرده‌ام که اگر بخواهم ادامه دهم باید بازسازی شود.

البته فشارهای کاری این اجازه را به من نداد. شیمی فرق می‌کند، کاری است کاملا متفاوت با کاری که انجام می‌دهم. اگر به آن نپردازی فراموشت می‌شود.

یک زمانی شایعه شده بود علی دایی داماد شماست؟

خیر. هیچ نسبتی ندارد. رفیق من است خیلی هم برایش احترام قائلم و دوست من هم هست. بدون تردید پر افتخارترین بازیکن فوتبال کشور است. نشان داد مربی خوبی هم هست، برایش آرزوی توفیق دارم.

این که گفته می‌شود شما پسر آیت‌ا... مهدی آصفی هستید، چطور؟

خیر.

ارزیابی شما از جلسات سخنگویی آقای حسینی و این که گفته می‌شه باجناق شماست؟

آقای حسینی باجناقم نیست. یکی از باجناق‌هایم حسینی است ولی این حسینی آن حسینی نیست.

آقای حسینی سخنگوی جدید از دوستان خوب ما و فرد علاقه‌مند و پرکاری است و بسیار خوب هم شروع کرده و امیدوارم موفق شود.

برنامه بعدی شما پس از سفارت چیست. آیا احتمال این هست که کاندیدای ریاست جمهوری بشوید؟

نه.

از این به بعد دلتان برای خبرنگاران تنگ نمی‌شود؟

ما دلمان تنگ می‌شود ولی معمولا آنها را می‌بینیم.