شب «فرانتس سوبل» در خانه هنرمندان برگزار شد
نگاه سوم- در راستای برگزاری شبهای نویسندگان و هنرمندان به همت مجله بخارا، چهارشنبه شب، مراسم شب «فرانتس سوبل» در تالار بتهوون خانه هنرمندان ایران با همکاری انجمن فرهنگی ایران و اتریش برگزار شد. این مراسم با حضور نویسندگان، شاعران، مترجمان، هنرمندان و فعالان ادبی ایران در گرمای بسیاری برگزار شد.
علی دهباشی، در ابتدای این مراسم به معرفی این نویسنده جوان اتریشی پرداخت و گفت: «بسیاری از منتقدان ادبی اتریشی عقیده دارند که «فرانتس سوبل» نماد نسل جدید نویسندگان این کشور است. زیرا پیوسته با نوآوریهای خود در قلمرو زبان و موضوع و به خصوص قالبهای گوناگون ادبی حس متفاوت از گذشته را در خوانندگان بر میانگیزد».
وی تصریح کرد : «نام اصلی این متولد اول ماه مارس سال ۱۹۶۷ در روستای فوکلابروک اتریش، «اشتفان گریبل» است. او خود در مصاحبهای درباره انتخاب نام «فرانتس سوبل» میگوید: نام پدرم «فرانتس» بود و «سوبل» نام مادرم در خانه پدری بود، به همین دلیل این نام را یا بهتر بگویم، تخلص ادبی که ترکیبی از نام پدرم و مادرم است را برای خودم برگزیدم. زیرا معتقدم که اسامی موضوعی بس شگفتانگیز است و در درک و شناسایی هر موضوعی هم میتواند یاری رسان و هم مانع باشد».
دهباشی، با اشاره به اینکه «فرانتس سوبل» کودکیاش را در روستایی نزدیک کلیسا گذرانید، گفت: «وی در ۱۵ سالگی به نویسندگی علاقهمند شد، ولی از ۲۰ سالگی به طور جدی دست به قلم میگیرد. البته نه برای نوشتن، بلکه برای نقاشی و موضوع نقاشیهایش نیز نمونهای از نگرش او نسبت به جهان است.
جهانی باژگونه و وارونه این شیوه نقاشی که پیشتر توسط کسی به کار گرفته نشده بود و بیشتر با بهرهگیری رنگ سفید بر زمینه سیاه است».
وی افزود: «اما دیری نمیگذرد که «فرانتس سوبل» به علاقه خود یعنی نوشتن روی میآورد و کارنامه آثار این نویسنده نشان میدهد که او مرزی میان نظام و نشر نمیشناسد. مخاطبان آثار او حتی کودکان نیز هستند، با این همه او طنز را در آثارش از یاد نمیبرد. تعبیر او از طنز همان گروتسک است، طنزی تلخ و گزنده که چشمان خواننده را نمناک میکند و بر لبانش تبسمیاندیشمندانه مینشاند».
مدیرمسوول ماهنامه بخارا، با اشاره به «فرانتس سوبل» که در ابتدا در رشته مهندسی مکانیک تحصیل کرد و از سال ۱۹۸۶ تا ۱۹۹۴ زبان و ادبیات آلمانی و تاریخ را در دانشگاه وین خواند، گفت: او در دوره دانشجویی با تئاتر وین همکاری میکرد و اکنون نیز نویسندهای مستقل است که آثار متعددی را به رشته تحریر درآورده است.
دهباشی، با اشاره به «سوبل» که در نمایشنامههایش حتی «کافکا» را در قالب کمدی به صحنه تئاتر میکشاند، گفت: از آثار او میتوان به بهشت (۱۹۹۸)، اپرای مردمی(۱۹۹۹)،المپیا (۲۰۰۰) و ترس از پرواز (۲۰۰۴) اشاره کرد. او جوایز ادبی بسیاری نیز دریافت کرد که میتوان به جایزه اینگبورگ باخمان (۱۹۹۵)، ولفگانگ وای راخ (۱۹۹۷)، نشان «برتولت برشت» (۲۰۰۰) و به خصوص آخرین جایزه ادبی او، جایزه کتاب سال ۲۰۰۶ به مناسبت نگارش کتاب جشن سنگها اشاره کرد».
سپس بانیانی به حاضران خوشآمد گفت و از علی دهباشی برای برگزاری این مراسم سپاسگزاری کرد و گفت: «سفر فرانتس سوبل که یکی از نقاط پرفراز و نشیب است، با همکاری یکی از نهادهای غیردولتی، اکسچنج تدارک دیده شد تا نویسندگان، شاعران و عکاسان این دو کشور را با یکدیگر آشنا سازد. هدف نهایی آن است که با همکاری همه این هنرمندان اثری هنری به وجود آوریم.»
«فرانتس سوبل»، نویسنده اتریشی که به ایران سفر کرده است در مراسم بزرگداشتش پیرامون اینکه «چرا مینویسم» سخنرانی کرد که متن سخنرانی او توسط «کامران جمالی» به فارسی برگردانده شده است.
«فرانتس سوبل»، با اشاره به این سخن «هاینر مولیر» که میگوید وقتی بدانم چه میخواهم بگویم، میگویم، در این صورت دیگر مجبور نیستم بنویسم، گفت: نوشتن پدیدهای است که زندگی مرا به خود اختصاص داده و من به تمامی،خود را وقف آن کردهام.
وی تصریح کرد: «نوشتن تنها چیزی است که موجب میشود از تمامی این روزمرگیها در امان باشم و در جستوجوی نظامی توصیفپذیر و واقعیتی شمارهگذاری شده که به ۲۰۰ و ۳۰۰ صفحه محدود میشود؛ جهانی شکلپذیر و ادبی که رها از هر گونه سردرگمیمربوط به زندگی است.»
نویسنده نمایشنامه بهشت ادامه داد: «نوشتن واقعیتی است که در آن نظم حاکم است، اما این بدان معنا نیست که جهان مکتوب کمتر مخاطرهآمیز است و در سفیدی میان سطرها مصیبت ناکافی بودن و وقف کردن حس میشود. فاجعه بیثمر بودن نخستین کلام بینظمی و شروع آشفتگی و بیهودهنویسی است، اما با این همه من در پی یافتن نوعی ارتباط هستم که هر تجربه را از جهان با آن چه مینویسم در هماهنگی قرار دهد.»
این نویسنده اتریشی با بیان این مطلب که واقعیت تماما تبدیل به متن و ادبیات میشود، گفت: «مثلا هدیه تبلیغاتی یک بانک روی کیف مدرسه پسرم، ورقهای بازیهای کودکانه، مادربزرگ در بستر مرگ، رادیو صدای بایرن که همین حالا تلفن میکند و میپرسد آرمان شهر اروپا کجا است و وتسن ، همه تبدیل به واژه میشوند و به نوعی آسمان با ریسمان ارتباط برقرار میکند شبیه به حرکت شعبده بازی که جایی منگولهاش را میکشد و موجود دیگری ظاهر میشود.»
این نویسنده اتریشی با بیان این مطب که برایم هر مطلبی دارای طنین و ضرب و آهنگ خاصی است که در پشت متنهایم قرار دارد گفت: «منظورم نظامیمتریک نیست، بلکه بیشتر نوایی درونی است که احتمالا ملهم از سازهای بادی در موسیقی محلی است. احتمالا نویسنده نیز در طول زمان شکل میگیرد و بسیاری الگوهای داستانی که وجود دارند را گاه نادیده میگیرد و گاه به آنها عمل میکند. اما به هر حال از دست آنها خلاصی ندارد. آنچه مرا بیشتر به نویسندگی سوق میدهد قصه، کارتونهای مصور و فیلمهای لورلهاردی بود.»
وی در قسمت دیگری از سخنانش گفت: «دیگران را نمیدانم، اما آنچه که من مینویسم احداث یک کلیسای جامع است، تقلایی بزرگ و جابهجایی ناشیانه که در برابر کائنات قد علم میکند که میخواهد در برابر معجزه طبیعت چیزی بسنده قرار دهد، نوعی واژهمند که لودگی جهان را به مسخره میگیرد و از همه میگلسد و خود را نیز متلاشی میکند.»
وی افزود: «متن موفق قرار نیست متنی باشد که نویسنده پس از اتمام کار و خواننده پس از پایان آن همانگونه که میاندیشد بیندیشد، نوشتههای خودم را در این مقوله میدانم، اگر نتوانم کسی را به چالش بطلبم پس نوشتن به چه درد میخورد. آنچه با اهمیت است مواد من برای نوشتن، انگیزه درونی و پایان درخشان است.»
سوبل یادآور شد: «در خاتمه آخرین موردی را که فکر میکنم برای خبرنگاران مهم باشد برای شما میگویم، آیا من برای جهانی که مینویسم پیامی هم دارم که موجد تغییر باشد، البته که دارم، آرمان شهرها را به چالش میکشم، عدالت، مساوات و آزادی را به چالش میکشم و درباره جهانی سخن میگویم که همهچیز عادلانه تقسیم نشده است، اما در نهایت به این دلیل مینویسم که کار دیگری از دستم بر نمیآید.»
ارسال نظر