گفتوگو با علیرضا اولیایی
یک روح جرات چه اندازه حقیقت را دارد
علیرضا تهرانی- نمایش «سکوت میراث تبار من است» به نویسندگی مهشید ابراهیمیان و کارگردانی علیرضا اولیایی در سالن شماره دو تئاتر شهر به صحنه رفته است. این نمایش به مناسبات حواشی و اتفاقات خانواده ارباب شیرانی میپردازد که سنت و مرد سالاری در آن حکمفرما است. در این نمایش بازیگرانی چون «شهرام حقیقتدوست» «علاء محسنی»، «شبنم مقدمی»، «امیر دلاوری» و... به ایفای نقش میپردازند. اجرای این نمایش بهانهای شد تا با علیرضا اولیایی به گفتوگو بنشینیم. آیا میشود نمایش شما را اثری قصهگو نامید؟
بله، در این نمایش از ترفند نمایشهای قصهگو استفاده شده و با شکست زمان و در بعضی مواقع مکان، سعی کردهایم به مفاهیم تاریخی و اجتماعی بیشتری دست یابیم و فقط به روایت قصه اکتفا نکنیم.
در خانواده ارباب شیرانی چه قوانینی حاکم است؟
سنت چیز بدی نیست اما در این خانواده سنتی همراه با تحجر و خشک مغزی وجود دارد و حالا در این خانواده اشخاصی وجود دارند که علیه این تقدیر به اصطلاح ژنتیکی طغیان میکنند و مقابل آن ایستادگی میکنند. سایه و شهروز وقتی میفهمند تقدیری از طرف شخصی حقیقی نه جهان و کائنات بر آنان حاکم است، با آن کنار میآیند و این تقدیر را به حال خود گذاشته و آن مکان، را ترک میکنند. به نوعی میتوان گفت شهروز و سایه نمایندگان قشر متولدین سالهای ۵۴ تا ۶۰ هستند.
ممکن است کمی بیشتر درباره این تقدیر توضیح دهید؟
در واقع این تقدیر تصمیمگیری یک آدم برای دیگران و سکوت و عدم اعتراض دیگران نسبت به این تصمیم است. اینجا تقدیر به معنی دیکتاتوری حاج سردار است که ریشهای تاریخی دارد و در واقع حاج سردار تصمیمگیرنده است و بقیه اطاعت کننده که مجموعه اینها تقدیر این دو آدم را رقم میزند.
در پیشاپیش نمایش تماشاچی، یک پریشانی اخلاقی را مشاهده میکند که در برخی کاراکترها به وضوح مشاهده میشود. سرچشمه این مساله در کجا است؟
در طراحی صحنه سعی کردم با قرار دادن آینهها در دو سوی صحنه خطدهی ایجاد کنیم و به نوعی این خانواده را به یک جامعه بزرگتر بسط دهیم و آنها را یک جامعه بزرگتر خطاب کنیم. این به همان تئوری ساده که خانواده را جامعهای کوچک در نظر دارد، مرتبط میشود. وجود آینهها در صحنه و تکثیر تصاویر و آدمها در آن معنای فردیت را از این نمایش میگیرد و آن را کلانتر میکند. پس باید از خانواده گذشته و به بیرون متن و جامعه برسیم که در این صورت با دیدگاه نویسنده و کارگردان نمایش با جامعهای که در آن زندگی میکند آشنا خواهید شد.
تقطیعهای متعددی در این کار دیده میشود. نور مدام میرود و صحنهها عوض میشوند. با توجه به این مساله و کارگردانی به چه نکاتی توجه داشتید؟
این نمایش دارای شش لوکیشن و یک فضای رویاگونه و وهمانگیز است که مختص آقا بزرگ است. تمام سعی من در این بود که هم در طراحی و هم در کارگردانی، نمایش را به سمت مینیمالیسم و گزیدهگویی ببرم و با کمترین امکانات دکوراتیو به بیشترین فضاسازی و تصویرسازی برسم.
با توجه به مونولوگهایی که بازیگران هر یک در نور موضعی بیان میکنند، گویا فضای کلی نمایش، فلاشبک، بازگشتی است به گذشته.
بله. نمایش در گذشتهای دو، سه ساله میگذرد و این مونولوگها در واقع قضاوت آدمها نسبت به اتفاقی که رخ داده است.واقعیت این است که با توجه به تورها و آینهها نمایش ترکیبی از فضاهای رئال و اکسپرسیونیستی است که به نسبت، فضاهایی رویاگونه و توهمانگیز را ایجاد میکند.
با توجه به تعدد کاراکترها بازیگران را بر چه معیاری انتخاب کردید؟
توانمندی.
این نمایش در گروه نمایش گروه تئاتر مهر تولید شده است. آیا این گروه خط سیر و هدفی خاص را دنبال میکند؟
محدودیتی در شکل اجرا نداریم. ولی مهمترین مسالهای که مدنظرمان است، جلب رضایت تماشاچی است. به گونهای که کار توجیه اقتصادی و مالی داشته باشد. به این معنی که حضور تماشاچی توجیه اقتصادی گروه است.
حضور تماشاچی به چه معیارهایی بستگی دارد؟
تعیین این مساله برایم سخت است. ولی مهمترین مساله این است که وقتی تماشاچی از سالن بیرون میرود، نوع نگاه گروه را دریافته و خسته نشده باشد. در این نمایش سعی کردم جذابیتهای بعدی زیادی ایجاد کنم و تعداد صحنهها باعث شود، تماشاچی فضاهای متفاوتی را ببیند و به گونهای چشم تماشاچی و نگاه او معطوف به اتفاقی شود که در حال وقوع است و با قصهگویی درست مفاهیم فرامتنی را به آنها منتقل کنیم.
اما با توجه به مقرر کردن هجده اجرا برای نمایش شما آیا فکر میکنید این کار بتواند پذیرای تماشاگران زیادی باشد و به این توجیه اقتصادی که در نظر داشتید، برسید؟
مسلما توجیه اقتصادی با وجود ۱۸ اجرا بهطور کل منتفی است. این تعداد اجرا به نوعی نمایش را عقیم میکند. ما در گذشته ۳۰ اجرا میرفتیم و عموم مخاطبان در هفته دوم اجرا، کار را میشناختند و حضور تماشاچی افزایش مییافت.
چون به هر حال مهمترین تبلیغات تئاتر در ایران تبلیغ دهان به دهان است. و این تماشاچی است که با دعوت دیگر تماشاگران را به دیدن کار دعوت میکند. اما در ۱۸ اجرا وقتی این اتفاق شروع میشود و تماشاچیان با نمایش ما آشنا میشوند، اجرای آن به پایان رسیده!
این مشکل از کجا سرچشمه میگیرد؟
کمبود سالن و بالا بودن تقاضا برای اجرا باعث این مشکل میشود. البته این مشکل فقط شامل حال نمایش ما نمیشود. در این فصل برخی نمایشها با ۱۵ و ۱۷ اجرا کار خود را به پایان بردهاند.
آقای اولیایی به عنوان سوال آخر با توجه به اینکه به جشنواره بینالمللی تئاتر فجر نزدیک میشویم، با توجه به سیاستهایی که در قبال آن به صورت مداوم عوض میشود، این جشنواره را چگونه ارزیابی میکنید؟
این جشنواره همچنان مثل دریایی متلاطم است و به عملکرد مدیریت مرکزی هنرهای نمایشی بستگی دارد. عملکرد مرکز در چند سال گذشته بابت تغییر مدیریتها به صورت حتی ۶ ماهه باعث تشتت افکار شده و بزرگترین ضربه آن را هنرمندان دیدهاند.
ارسال نظر