نهادگرایی از نوع دیگر

وسلی کلر میچل (۱۹۴۸-۱۸۷۴) را معمولا همراه با وبلن و کامنز یکی از بنیانگذاران مکتب اقتصاد نهادگرایی در آمریکا به حساب می‌آورند. آرتو اشپیت هوف

لیکن، این سه در واقع وقتی به دقت نگاه شود، نقاط مشترک کمی دارند. میچل برخلاف وبلن و کامنز تمایل کمی به انتقادهای روش‌شناختی از مفاهیم اقتصاد متعارف نشان داده و حتی تمایل کمتری به انتقاد از مناسبات اقتصاد با روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی بروز داده است. نهادگرایی میچل به صورت جمع‌آوری اطلاعات در مورد مفهوم نهادگرایی است. او معتقد است این اطلاعات سرانجام به یک فرضیه منتهی خواهد شد.میچل بنیانگذار «دفتر ملی تحقیقات اقتصادی» در آمریکا در سال ۱۹۲۰ است و سخنگوی اصلی تفکری است که غیرمنصفانه آنان را متهم به «اندازه‌گیری بدون استفاده از نظریه» کرده‌اند. در واقع، (چنانچه میلتون فریدمن در سال ۱۹۵۰، در مقاله جالبی در مجله اقتصاد سیاسی نشان داده) در آثار میچل بیش از آنچه به چشم می‌خورد از نظریه استفاده شده است و نظریه‌ها به طور ضمنی و در لابه‌لای آمارها گنجانده شده است.میچل در سال ۱۸۷۴ در شهر راشویل در ایالت ایلی نویز آمریکا متولد شد و در سال ۱۸۹۲ وارد دانشگاه شیکاگو گردید، جایی که تحت‌تاثیر استاد خود وبلن قرار گرفت. با این حال، استاد دیگری به نام جیمز.ل.لافلین او را تشویق کرد تا پایان‌نامه دکترای خود را به موضوع علل تورم قیمت‌ها در آمریکا در دوران جنگ داخلی اختصاص دهد. این اثر تحت عنوان تاریخچه دلار در سال ۱۹۰۳ منتشر شد. میچل بعدا تحولات پس ازجنگ داخلی را نیز به این متن افزود و آن را در سال ۱۹۰۸ تحت عنوان طلا، قیمت‌ها و مزدها در نظام پولی پایه‌ دلار منتشر کرد. این کتاب به صورت مرجع مهمی در مورد تحولات پولی آمریکا در دوره ۱۸۷۸-۱۸۶۲، اعتبار خود را کماکان حفظ کرده است. میچل تدریس در دانشگاه برکلی را در سال ۱۹۰۳ آغاز کرد و مدت ۱۰سال در این دانشگاه مشغول تدریس بود تا اینکه در سال ۱۹۱۳ به دانشگاه کلمبیا رفت. در همین سال کتاب مهم او تحت عنوان‌«ادوار تجاری» منتشر شد، موضوعی که تا پایان عمر در مرکز توجه و مطالعات میچل قرار داشت. او که دفتر ملی تحقیقات اقتصادی آمریکا را بنیان گذاشته بود، مطالعات بسیاری را که توسط دیگران روی جنبه‌های مختلف«ادوار تجاری» صورت می‌گرفت، سرپرستی می‌کرد. کتاب ادوار تجاری سال ۱۹۱۳ میچل، متکی بود بر آمار سالانه چهار کشور برای دوره نسبتا کوتاه ۱۸۹۰ تا ۱۹۱۱، ولی در کتاب دیگری که تحت عنوان ادوار تجاری: صورت مساله و ترکیب آنکه در سال ۱۹۲۷ منتشر کرد، تجزیه و تحلیل را به ارقام فصلی و حتی ماهانه برای ۱۷ کشور در دوره ۱۸۵۰ تا ۱۹۲۵ تعمیم داد. این گزارش دارای ضمیمه‌ای بود که شرایط تجاری در تک‌تک سال‌ها را مورد بررسی قرار داده بود و در برخی از موارد تا سال ۱۷۹۰ به عقب باز می‌گشت. میچل گزارش دیگری را در همین زمینه تحت عنوان «اندازه‌گیری‌ادوار تجاری» با همکاری آرتوربرنز نوشت که حدود یک هزار زنجیره آماری ماهانه مربوط به چهار کشور را بررسی کرده تا میزان افزایش یا کاهش نمودارهای مختلف را در مقابل یکدیگر نشان دهد.اگرچه مطالعه ادوار تجاری در قرن نوزدهم با پیشگامی ژوگلار، جونز، آفتالیون و اشپیت هوف آغاز شده بود، ولی میچل، مطلب را به جایی رساند که تقریبا چیز ناگفته‌ای باقی نمانده بود و تنها می‌بایستی ارقام به روز شوند. افزون‌بر این، بخش سوم کتاب ادوار تجاری چاپ ۱۹۱۳ که مکررا تحت عنوان ادوار تجاری و علل آن به چاپ رسیده و نیز فصل دوم کتاب ادوار تجاری: صورت مساله و ترکیب آن به توضیح چگونگی تعمیم ادوار تجاری در یک اقتصاد سرمایه‌دار اختصاص یافته‌اند. ادوار تجاری، هم در واقع ترقی و هم در مواقع رکود، به صورتی به هم فزآینده عمل کرده و بالاخره جهت عکس پیدا می‌کنند، زیرا قیمت‌های فروش بعد از قیمت‌های خرید تغییر می‌کنند و هزینه‌ها پس از دریافت‌ها تغییر می‌یابند. همین تاخیر در عکس‌العمل‌ عوامل اقتصادی است که باعث تغییرات دوره‌ای تولید، اشتغال و قیمت‌ها می‌شود. در رونق شدید، حد فعالیت‌های اقتصادی توسط موسسات مالی تعیین می‌شود، ولی در غالب مواردی که رونق وجود دارد، این تقاضا است که به نحوی موثر حدود فعالیت اقتصادی را معین می‌کند. به همین ترتیب، در کسادی‌های مزمن کاهش هزینه‌های استقراض نقش مهمی در اعاده رونق ایفا می‌کند. ولی در غالب مواردی که کسادی وجود دارد، نقش پول نقش غیرفعالی است. لذا، میچل در تلفیق نظریه‌های پولی و نظریه مربوط به تولید در دورهای تجاری موفق است.

میچل تا سال ۱۹۱۹ در دانشگاه کلمبیا تدریس کرد. سپس برای تشکیل «موسسه تحقیقات اجتماعی» نیویورک به کمک دیگران شتافت. این موسسه تاسیس شد تا برای آن دسته از علمای اجتماعی آمریکا که بدبینی‌شان در دوران جنگ جهانی اول باعث شده بود شغل‌شان را از دست بدهند، کار ایجاد کند. میچل در سال ۱۹۲۲ به دانشگاه کلمبیا بازگشت و تا سال ۱۹۴۴ که بازنشسته شد در همین دانشگاه به تدریس و تحقیق مشغول بود. متن درس معروفی که تحت عنوان انواع نظریه‌های اقتصادی می‌داد، پس از فوت او به عنوان آخرین یادگار یک آموزگار خوب تاریخ اندیشه اقتصادی به چاپ رسید. میچل در سال ۱۹۴۸ قبل از اینکه بتواند کتاب جامع دیگری را که درباره علل دورهای تجاری می‌نوشت تمام کند در گذشت. کتاب طی ادوار تجاری چه روی می‌دهد: گزارش پیشرفت کار که در سال ۱۹۱۵ به چاپ رسید، تنها بخش کوچکی از این طرح ناتمام است.

همکار و ناقد مارشال

جان هارولد کلپام (۱۹۴۶-۱۸۷۳) در اصل یک تاریخ‌نگار اروپا است که در نتیجه اصرار آلفرد مارشال به مطالعه تاریخ اقتصادی بریتانیا و به خصوص تاریخ اقتصادی قرن نوزدهم بریتانیا پرداخت. کلپام در سال ۱۸۷۳ در سالفورد از ایالت لانکشایر بریتانیا متولد شد و پس از اخذ لیسانس تاریخ از دانشگاه کمبریج به عنوان دستیار آلفرد مارشال به کالج کینگز در دانشگاه کمبریج رفت و از سال ۱۸۸۹ تا ۱۹۰۲ در این دانشگاه مشغول به کار بود. او در سال ۱۹۰۲، به عنوان استاد کرسی اقتصاد به دانشگاه لیدز رفت و نخستین تک‌نگاری خود را در سال ۱۹۰۸ در صنایع پشم‌بافی منتشر کرد. او در سال ۱۹۰۸ به عنوان رییس کالج کینگز برگزیده شد و در عین حال، تاریخ نیز تدریس می‌کرد و البته با آلفرد مارشال هم همکاری نزدیک داشت. کتاب بعدی او که توسعه اقتصادی فرانسه و آلمان: ۱۹۱۴-۱۸۱۵ نام داشت. در سال ۱۹۲۱ منتشر شد و به وضوح نمایانگر تاثیر آلفرد مارشال بر کلپام است، زیرا موضوعات مورد علاقه مارشال مثل صرفه‌جویی و اسراف‌ ناشی از مقیاس تولید در تکامل ساختار اقتصادی فرانسه و آلمان را مورد بررسی قرار می‌دهد. لیکن، درست یک سال پس از این بود که کلپام با نوشتن مقاله «قوطی‌های خالی اقتصاد» که در مجله اقتصادی کمبریج درج شد، بدعت بزرگی گذاشت.قوطی‌های اقتصاد که بنا به ادعای کلپام خالی‌اند، چیزی جز عناصر تشکیل دهنده نظام مارشالی نبود. نظامی که در آن مارشال به صنایع با هزینه‌های افزایش یابنده و کاهش یابنده اشاره دارد و معتقد است که باید مشمول پرداخت مالیات و دریافت مساعدت مالی شوند، اما چطور می‌شود فهمید که یک صنعت معین در کدام دسته قرار می‌گیرد؟ این سوالی است که کلپام مطرح کرده است. دشواری تفکیک اثر بازده ناشی از مقیاس تولید از اثرات ناشی از پیشرفت‌های فنی باعث می‌شود که نتوان گفت که یک صنعت با هزینه‌های ثابت، هزینه‌هایش افزایش یابنده است یا کاهش یابنده. او نتیجه می‌گیرد که «خطر بزرگی در کمین یک علم اساسی مثل رفاه انسانی و مالیات‌ها، تعمیم داده می‌شود» این در واقع، انتقاد شدیدی بود که کلپام به قابلیت کاربرد توصیه‌های مارشال در مورد مالیات‌ها و کمک‌های مالی می‌کرد. مارشال که در سنین سالخوردگی بود به این انتقاد پاسخ نداد. مارشال حتی در جوانی نیز هرگز مجادله را دوست نمی‌داشت. ولی شاگردان مارشال به کلپام پاسخ دادند و نتیجه این شد که مباحثه‌ای در گرفت که صفحات مجله اقتصادی را برای مدت یک دهه پر کرد و ده سال بعد یعنی در سال ۱۹۳۳ با انتشار کتاب اقتصاد رقابت انحصاری تالیف جون رابینسون به اوج خود رسید.کلپام بعدها به دعوا بر سر هیچ ادامه نداد، لیکن به نظر می‌رسد که تجربه فوق باعث گردید که او بقیه عمر نسبت به نظریه اقتصادی- لااقل در جزئیات نظریه- بدبین باقی بماند. مع‌هذا، او هرگز از مسائلی که باعث نگرانی اقتصاددانان می‌شود دست نکشید و به همین دلیل کتاب‌های او همگی در مورد مسائل مورد مباحثه اقتصاددانان است. این امر به ویژه در مورد کتاب مهم او تاریخ اقتصادی بریتانیای جدید: ۱۹۳۸-۱۹۲۶ صادق است که در سه مجلد، دوره یک قرنی ۱۸۲۰ تا ۱۹۲۹ را توضیح می‌دهد. یکی از اهداف این کتاب «کمی کردن توضیحات بیش از آنچه تا آن زمان شده» بود. البته از انتشار این کتاب تاکنون پیشرفت‌های زیادی در کمی کردن تاریخ اقتصادی صورت گرفته و دوره زمانی مورد اشاره لااقل ۴ یا ۵ بار هدف مطالعه قرار گرفته است. با این وجود کتاب کلپام هیچ‌گاه به طور کامل کنارگذاشته نشد و ارزش خود را حتی پس از گذشت ۵۰ سال کماکان حفظ کرده است.

اولین کرسی تاریخ اقتصاد در دانشگاه کمبریج در سال ۱۹۲۸ مخصوص کلپام ایجاد شد. در دهه ۱۹۳۰ کلپام سرگرم تنظیم جلد دوم و سوم تاریخ اقتصادی بریتانیای نوین بود. او این وظایف را در عین حال که رییس کالج کینگز در دانشگاه کمبریج بود، به عهده داشت. البته اگر نخواهیم به مشاغل دیگر او از جمله ریاست انجمن تاریخ اقتصاد و آکادمی علوم بریتانیا اشاره کنیم، با این وجود، او لااقل یک کتاب کامل دیگر یعنی تاریخ بانک مرکزی انگلیس را در سال ۱۹۴۴ به پایان برد و کتاب دیگری نیز تحت عنوان تاریخ مختصر بریتانیا از زمان‌های اولیه تا ۱۷۵۰ را نیز تقریبا تمام کرده بود که درگذشت.

کتاب اخیر پس از مرگ او اولین بار در سال ۱۹۴۹ منتشر شد و پس از آن بارها تجدید چاپ گردید. او در سال ۱۹۴۳ از دربار انگلیس به دریافت لقب «عالیجناب» مفتخر گردید. کلپام در سال ۱۹۴۶ در ۷۳ سالگی در گذشت.

کارشناس ادوار تجاری

آرتور اشپیت هوف، (۱۹۵۷-۱۸۷۳) اقتصاددانی است که همه عمر کاری خویش را صرف مطالعه یک موضوع، یعنی ادوار تجاری، کرده است. نقطه شروع کار او بررسی کارهای ژوگلار، تحلیل‌های کارل مارکس، آثار توگان بارانووسکی و فصولی از کتاب نوسانات اقتصادی اشمولر تحت عنوان طرح کلی است که اشپیت هوف به عنوان دستیار با او همکاری داشت. او به خوبی می‌دانست که نظریه جامع ادوار تجاری وجود ندارد که بتواند دور‌ها و علت آنها را در نظام سرمایه‌داری به خوبی توضیح دهد. در آن زمان تنها می‌دانستند که نوسانات اقتصادی همواره در صنایع تولیدکننده کالا‌های سرمایه‌ای بیشتر نمود دارد تا صنایع تولیدکننده کالا‌های مصرفی و تلاش اشپیت هوف در سراسر عمرش این بود که بتواند یافته‌های خود را در قالب نظریه‌ای منسجم ارائه کند.

آثار اشپیت هوف همگی نشان می‌دهند که او تمامی نظریه‌های پولی ادوار تجاری را که در آنها سعی شده علت دوره‌ای بودن اقتصاد را به سیاست‌های اعتباری و بانکی نسبت دهند، رد کرده و نظریه‌های «واقعی» که رونق و رکود را به تموجات سرمایه‌گذاری مربوط می‌داند، مقبول‌تر دانسته است. اما، نتیجه کار او در عمل گلچینی از همه عناصر موجود در نظریه‌های دیگر مثل از میان رفتن محصول کشاورزی، عوامل پولی، تحول در اطمینان عمومی، تغییرات ناهماهنگ در پس‌انداز و سرمایه‌گذاری و نظایر آن است.

اشپیت هوف اولین مقاله خود را درباره ادوار تجاری در سال ۱۹۰۲ منتشر کرد و متعاقب آن مقالات دیگری نوشت که خلاصه‌ای از همه آنها در مقاله‌ای تحت عنوان «بحران» در کتاب فرهنگ علوم سیاسی برای مدارس در سال ۱۹۲۳ منتشر گردیده است. این کتاب در سال ۱۹۵۳ تحت عنوان دوره‌های بازرگانی به زبان انگلیسی منتشر گردید. اشپیت‌ هوف همچنین کوشیده است که ستیز میان اقتصاد متعارف در مورد حقیقت مطلق بودن نظریه‌های اقتصادی را و مکتب تاریخی آلمان که معتقد است نظریه‌ها فقط در زمان و مکان خاص خود معتبر هستند به آشتی مبدل نماید. او در مقالاتی که در اوایل دهه ۱۹۵۰ نوشت تلاش کرد تا مفهوم سبک‌های اقتصادی را که گفته می‌شد در مورد تغییرات تاریخی مشخصی در زندگی اقتصادی معتبر هستند نظم و نسق دهد، اما در کل، استدلال‌های او چیزی بیش از دفاع از مواضع سنتی اقتصاددانان تاریخی آلمان از آب درنیامد که به زبان دیگری بیان می‌گردید.

وسلی‌کلر میچل