جهانی‌شدن و سرمایه خارجی

مترجم: نیلوفر قدیری

موج بعدی جهانی شدن به گفته «فردریک میشکین» در کتابی به همین نام، ماهیتی مالی دارد و در واقع هجوم پول‌های خارجی به بازارهای سهام و اوراق قرضه و بانک‌ها در اقتصادهای در حال ظهور است. رییس تازه منصوب شده فدرال ریزرو و نویسنده این کتاب با این عنوان مطالب خود را مطرح می‌کند که آیا داد‌و‌ستد مالی فرا مرزی آخرین موج جهانی شدن نیست؟ این بدون شک نتیجه‌گیری گزارش سال ۲۰۰۳ گروهی از اقتصاددانان است که به اندازه میشکین تحقیق کرده‌اند. آنها هیچ مدرک محکمی به دست نیاورده‌اند که نشان دهد جهانی شدن فعالیت‌های مالی به کشورها در رشد سریع‌ترشان کمک کرده است.

شاید این نتیجه‌گیری چندان منطقی نباشد، اما نمی‌توان کسانی را که به این نتیجه‌گیری رسیده‌اند، نادیده گرفت. همه این اقتصاد‌دانان کارشناسان برجسته ای هستند که سال‌ها در صندوق بین‌المللی پول فعالیت داشته و از مشاوران ارشد اقتصادی این سازمان جهانی بوده‌اند. به هر‌حال با حرکت آسان پول میان مرزها موج بعدی جهانی شدن رقم خورده است.

نظر اقتصاددانان درباره جهانی شدن مالی کاملا روشن است. آنها می‌گویند: سرمایه باید آزاد باشد و آزادانه حرکت کند تا از کشورهای پردرآمد به کشورهای کم‌درآمد برود. با وارد کردن اندوخته از خارج، کشورهای فقیر می‌توانند بیشتر سرمایه‌گذاری کنند، اما بعضی کارشناسان بر این باورند که این مزیت مستقیم سرمایه خارجی یعنی پول اضافه‌ای که تولید می‌کند، ارزش کمتری نسبت به مزایای غیر‌مستقیم آن دارد. از جمله این مزایای غیر‌مستقیم ایجاد نظام مالی عمیق‌تر، شرکت‌هایی با مدیریت بهتر و سیاست اقتصاد کلان قانونمند‌تر است.

در نتیجه مزیت اول یعنی عمیق شدن نظام مالی کشورها، کشورهایی با نظام بازتر از بازارهای سهام بزرگ‌تر و با نقدینگی بالاتر بهره می‌برند. این کشورها همچنین نظام بانکداری پیشرفته‌تری پیدا می‌کنند و وام‌دهندگان خارجی نیرومندتر از رقبای داخلی خود می‌شوند. این وام‌دهندگان خارجی محصولات جدیدی تولید می‌کنند که به فرصت‌های جدیدی پیش‌روی سپرده‌گذاران قرار می‌دهد و بانک‌های محلی را هم به واکنش‌ وا‌می‌دارد. همچنین بانک‌های خارجی به قوانین و نظارت دقیق و حسابرسی صادقانه عادت می‌کنند. این گروه از اقتصاددانان می‌گویند، سرمایه‌داران بین‌المللی بهتر از محلی‌ها می‌توانند شرکت‌ها و مقامات مالی را نظارت کنند. سرمایه‌گذاران خارجی انگیزه بیشتری برای حفاظت از سهامداران اقلیت دارند. تحقیق اخیری که بر روی ۳۶۵ شرکت بازار سهام تایلند انجام شده نشان می‌دهد که سرمایه‌گذاران خارجی دارای سهام اقلیت نقش بیشتری در تضمین مدیریت بهتر شرکت‌ها دارند.

از سوی دیگر، گردش آزاد سرمایه، استانداردهای اقتصاد کلان کشورها را هم بهبود می‌بخشد. کشورهایی با نظام آزاد و باز به تورم پایین دست می‌یابند و البته کسری بودجه کمتری هم دارند.

اگر این مزایای غیر‌مستقیم مهم باشد، دلیل این خواهد بود که چرا گروهی از اقتصاددانان نتوانستند سه سال پیش رابطه میان مهاجرت سرمایه و رشد را اثبات کنند. این گروه از اقتصاددانان مانند دیگر پژوهشگران به دنبال بزرگ جلوه دادن تاثیر دیگر عوامل موثر بر رشد همچون عمق مالی و قوت نهادها و ثبات اقتصاد کلان بودند.

اما در کنار این مزایا، سرمایه خارجی برای کشورهایی که آمادگی پذیرش آن را ندارند پیامدهای غیر‌مستقیمی دارد. در کشورهایی که هزینه‌های عمومی در‌ آن خارج از کنترل است و بانک‌ها نظارت نمی‌شوند و شرکت‌ها برای مالکیت خارجی محدودیت ایجاد می‌کنند سرمایه‌گذاران خارجی هم به این کشورها توجه چندانی نشان نمی‌دهند. کارشناسان اقتصادی از سه آستانه سخن می‌گویند که اقتصادهای در حال ظهور و در حال توسعه پیش از باز شدن باید از این آستانه‌ها عبور کنند.

پیشرفته بودن نظام مالی کشورها، اداره درست شرکت‌ها و نظام‌مندی و قانونمندی سیاست‌های ا‌قتصاد کلان این آستانه‌ها را تشکیل می‌دهند. اما این فهرست آشناست و در واقع همان فهرست مزایای غیر‌مستقیم حرکت آزاد سرمایه است. مواردی که جهانی شدن مالی باعث تقویت آن در کشورها می‌شود همان مواردی است که یک کشور برای سود بردن از این جهانی شدن به آن نیاز دارد.

میشکین در کتاب خود می‌گوید، جهانی شدن به تنهایی اصلاحات را تقویت می‌کند. این موضوع برای تجارت کالاها هم صادق است، اما درباره تجارت دارایی صادق نیست. کشورهای فقیر‌تر باید بدانند که اگر کشوری درهای خود را به روی بقیه دنیا ببندد نهادها و زیرساخت‌های مالی و ثروت خود به خود ایجاد می‌شود.

اکونومیست