گفتوگو با امیر دژاکام، کارگردان نمایش «مرد نیک»
نمایش به شیوه تختحوضی
علیرضا تهرانی- هنگامی که برای مصاحبه با کارگردان نمایش «مرد نیک» به تئاتر شهر میروم، عوامل این نمایش از جمله بازیگران و ... . در حال جمعآوری کمکهای نقدی برای کمک به کودکان سرطانی میباشند و گویا نیکوکاری در این نمایش، جنبهای غیر یافته و این عمل شور و هیجان مضاعف به تئاتر شهر بخشیده است. امیر دژاکام که در این نمایش از حضور بازیگرانی چون علیرضا خمسه، محبوبه بیات، شهره سلطانی، خسرو احمدی و .... بهره برده، با تمام مشغله موجود دعوت مصاحبه را میپذیرد. این استاد دانشگاه تا به امروز نمایشهای زیادی چون: «لیلی و مجنون»، «دایره گچی قفقازی»، «تاجمحل» و «عروس خون» را به صحنه برده است.
ممکن است در ابتدا درباره ویژگیهای متنی که به صحنه بردهاید و اینکه جزو کدام دسته از نمایشهای ایرانی جای میگیرد، توضیح دهید؟
متن نمایش «مرد نیک» بر مبنای متون تخت حوضی نوشته شده است، سعی کردیم به نوعی اندیشه تختحوضی و سامانه اطلاعی آن را معاصر کنیم و براساس همان روشها کار کردیم. اما موضوعات را از بعد اخلاقی وارد بعدی اجتماعی هم کردیم. حجم اطلاعات در این نمایشنامه بیشتر از متن تختحوضی است، سرعت کامل شدن اطلاعات بسیار بیشتر است و ارتباط در این نمایش بسیار سریعتر انجام میشود. گستره مسائل در واقع با توجه به زندگی امروز بشر که مسائل پیرامونی آن بسیار پیچیدهتر است بیشتر شده و بالطبع ریتم وقایع هم تندتر.
شما خودتان به عنوان نمایشنامهنویس و کارگردان چه ضرورتهایی دیدید که در زمان حال این نمایشنامه را از نویسندهای دیگر به صحنه ببرید؟
معمولا من با نویسندگان مختلفی کار کردهام و گاهی اوقات هم متون خودم را به صحنه بردهام. این سنتی بوده که در ربع قرن گذشته که من به صورت مداوم کار کردهام، گاهی اوقات متنهای خودم را کار کردهام و گاهی متون دیگر نویسندگان را. با هادی حوری چند سالی است که همکاری میکنم که تاکنون همکاری خوبی بوده. احساس میکنم در تئاتر امروز باید خیلی صریحتر، دقیقتر و روشنتر به مسائل فرهنگی خودمان بپردازیم. نمایش امروز باید مردمی باشد و از جزیرههای تکنفره خارج شود. با توجه به برخی نمایشها که اجرا میشود خوشحالم که اکثر هنرمندان ما هنرمندانی مردمی هستند که همواره مردم را میشناسند و آمالهای آنان را در نظر دارند. تئاتر در فصل فعلی با شتابی بیشتر به سمت مردمیشدن حرکت میکند.
گویا هر کارگردان در سال میتواند یک اثر را به صحنه ببرد. آیا این متن انتخاب اول شما برای به صحنه بردن نمایش در نوبت اجرایتان بود؟
من دو متن داشتم. اولی متنی بود به نام «مانیفست» که قرار بود در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا شود، اما به این دلیل که امسال در سالن اصلی نوبت به من نمیرسید، نمایش «مردنیک» را در سالنی کوچکتر پیشنهاد دادم. ما در واقع با یک سوال روبهرو هستیم. آیا هر کارگردان باید سالی یک نمایش را به صحنه ببرد؟ این عادلانه است یا خیر؟ توجه داشته باشیم تمامی بازیگران میتوانند سالی پنج یا شش نمایش کار کنند، همینطور نویسندگان، طراحان صحنه، آهنگسازان و ... ، تنها کسانی که این مساله شامل حالشان نمیشود، کارگردانان هستند. به نظر من باید در این باره تجدیدنظر شود و ما مجددا قوانین خود را تعریف کنیم. قوانینی که تمامی خانواده تئاتر بتوانند پیوسته و مداوم کار داشته باشند. به نظر من راهحلی نیست جز اینکه فرصتهای شغلی را گسترش دهیم. ما اگر بخواهیم در همین شرایط باقی بمانیم همیشه در شرایط اضطراری هستیم. در حالی که من فکر میکنم تقاضا برای تئاتر در سطح تهران وجود داشته باشد، اما به دلیل ترافیک و دوری راه و عدم اطلاعرسانی تئاتر در تئاتر شهر محدود و محصور شده است. در صورتی که سالنهای بسیار زیادی در سطح شهر تهران وجود دارند که قابل استفاده هستند اما خالی ماندهاند.
آقای دژاکام مسالهای که وجود دارد این است که طی دهه گذشته تئاتر شهر مخاطبان خود را به دست آورده و دیگر شاهد اجرای نمایش بدون حضور تماشاچیان نیستیم.
اما رویکردی دیده میشود و آن حرکت به سمت نمایشهای عامهپسند است. نمایشهایی مثل «قصه تلخ طلا» و همین نمایش شما
«مرد نیک». آیا احساس نمیکنید این نمایشها از سطح سلیقه تماشاگران تئاتر شهر پایینتر باشد و با این رویکرد چالشی در ارتباط مخاطبان تئاتر شهر با این گونه کارها ایجاد شود؟
در صورت سوال شما یک سفسطه بسیار ظریف وجود دارد که عقل سلیم و اهل استدلال میتوانند آن را تشخیص دهند. این سفسطه عام و خاص هستند. عام و خاص از یکدیگر جدا نیستند.
بلکه خاص زیرمجموعه عام است و وقتی شما میگویید عام پس خاص را هم ابتدا در بر میگیرد. اما اگر منظور شما از عام و خاص تفکیک سطح سواد، دانش و دریافت مخاطبان است، باید خدمتتان عرض کنم همیشه هنرمندانی در طول تاریخ موفق بودهاند که همزمان توانستهاند تمامی طیفهای مخاطب را همراه خود نگه دارند.
به عنوان مثال تراژدیهای یونان باستان را، مولیر و شکسپیر را، اونیل ایبسن را، ساعدی و بیضایی را که در همه زمانها و مکانها مخاطب دارند، ببینید. ما داریم درباره یک رسانه صحبت میکنیم. اولین ویژگی رسانه، رسانه بودن آن است. متاسفانه یک خلط مبحثی پیش آمده که تعاریفی که پشت واژه مدیای تئاتر قرار میگیرد، حاکی از نارسانه بودن آن است.
تئاتر «قصه تلخ طلا» نمایشی بسیار ارزشمند است که طیفی از مخاطب را که وارد سالن میشود میتواند قانع کند. جالب این است که این تیزهوشی و ذکاوت این هنرمندان است که به رسانه معنای رسانه بودن میبخشند.
دقت بفرمایید برای دفاع از مفاهیم ارزشمند انسانی، ضدانسانی عمل نکنیم.
ما نمیتوانیم دچار یک تئوری نژادپرستانه شویم، یعنی جلوی در بایستیم و یک فهمسنج برای تماشاچی بگذاریم تا دانش و فهم او را بسنجیم. شما چگونه به من تضمین میدهید که یک راننده تاکسی یا یک کارگر شرکت نفت به دیدن تئاتر من نیاید؟
براساس کدام پژوهش میگویید، مخاطبان تئاتر شهر خاص هستند و این خواص چه ویژگی دارند که من باید همه بودجه فرهنگی یک مملکت را صرف آنها بکنم؟
دقت بفرمایید به هیچ عنوان بر ضد نخبگان و ارزشهای ذاتی آنان حرف نمیزنم. خب یک تئاتر خوب تئاتری است که ماندگار باشد. بیننده از دیدنش لذت ببرد، این لذت از گذران لحظاتی خوش آغاز میشود و تا تولید فکر و اندیشه نو در درون وی ادامه دارد.
با توجه به صحبتهایی که فرمودید ارتباط تماشاچی اعم از خاص و عام با نمایش شما چهطور بوده است؟
تماشاگر عام در واقع تمامی مخاطبان که وارد سالن میشوند، میتوانند با لحظاتی خوش و به دور از هرگونه ناهنجاری احتمالی، اخلاقی و بدآموزی از یک روز خوب و از یک تفریح سالم بهرهمند شوند و سپس به فراخور استدلالشان به هنجارها و ناهنجاریهای محیط اطرافشان بیاندیشند. شرافت و پایمردی انسانها را در شرایط سخت تجربه کنند و مقاومت در مقابل فشارهای اجتماعی و روانی را بیاموزند و به کنشهای دیگری در رابطه با زندگی دست پیدا کنند، تا با تجربه دیگری از زندگی آشنا شوند. آنها در تجربهای خیالی در یک زندگی فشرده شریک میشوند و وقتی به تحلیلهایی دست مییابند که مخالفان هم به آن نیاندیشیدهاند که امید دارم همه آنها خیر و در راه اعتلای فرهنگ کشور عزیزم باشد.
ارسال نظر