جنگ عراق بیش از ۲تریلیون دلار هزینه دارد
در ماه ژانویه تحلیلگران غربی چنین پیشبینی کرده بودند که هزینه واقعی جنگ عراق به ۲تریلیون دلار میرسد. این رقم اگرچه بسیار بالا و حیرت آور است اما از آن زمان تا کنون هزینه جنگ هم از نظر پولی و هم از نظر تلفات انسانی بسیار فراتر رفته است.
نیلوفر قدیری
در ماه ژانویه تحلیلگران غربی چنین پیشبینی کرده بودند که هزینه واقعی جنگ عراق به ۲تریلیون دلار میرسد. این رقم اگرچه بسیار بالا و حیرت آور است اما از آن زمان تا کنون هزینه جنگ هم از نظر پولی و هم از نظر تلفات انسانی بسیار فراتر رفته است. بیش از ۲۵۰۰ سرباز آمریکایی تا کنون در این جنگ کشته شدهاند و نزدیک به ۲۰هزار نفر مجروح شدهاند. از سوی دیگر باید به رقم ۲تریلیون دلاری هزینه این جنگ هزینههای بعدی بودجه ای و پیامدهای اقتصادی تلفات انسانی و از دست رفتن شغل و افزایش قیمت را اضافه کرد. این ارقام اگرچه اکنون هم محاسبه شده اما به صورت حداقلی تخمین زده شده است. یکی از دلایل دشواری در به دست آوردن تصویر دقیق از هزینههای مستقیم جنگ عراق شیوه محاسبه هزینههای جنگ توسط دولت است. هزینه نقدی تغذیه، مسکن، حملونقل و تجهیز نیروهای آمریکایی و همچنین تامین ساخت و ساز و تعمیر آموزش نیروهای عراقی فقط اول مشکلات است.
به همه این هزینهها باید هزینههای درمانی و مزایای سربازان بازنشسته و کهنه سربازان جنگ را هم اضافه کرد. بیش از یکمیلیون نیروی آمریکایی اکنون در عراق خدمت میکنند و وقتی این نیروها عراق را ترک کنند هر یک مزایای زیادی را طلب میکند که تا پایان عمرشان هم ادامه مییابد. کوچکترین بیماری و ناتوانی که در طول این جنگ برای سربازان پیش آمده باید شامل مزایای درمانی آنها شود و این هزینه سنگینی برای دولت به همراه دارد. این مزایا به نسبت میزان ناتوانی سربازان از ۱۰درصد تا ۱۰۰درصد ادامه دارد. از آنجا که بعضی ناراحتی ها و مریضیها در لحظه بروز نمیکند و در طول زمان روی میدهد، این مزایا در آینده هم ادامه دارد. اکنون ۶/۲میلیون کهنه سرباز آمریکایی مزایای بیکاری دریافت میکنند که ۴۰درصد آنها از زمان جنگ اول خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ از این مزایا استفاده میکردند. کل مزایای پرداختی به این کهنه سربازان به ۵/۴تریلیون دلار میرسد. همچنین بدهی دولت برای مزایای درمانی و ناتوانی این کهنه سربازان در سال گذشته به ۲۲۸میلیارد دلار میرسید. این آمار و ارقام معمولا رو به کاهش نمیرود بلکه افزایش خواهد یافت. بیش از نیمی از سربازان آمریکایی در عراق با تمدید دوره ماموریت خود تا چندین ماه بعد از پایان دوره در شرایط نامساعد در عراق میمانند. همچنین اورانیوم ضعیف شده که در عراق وجود دارد باعث بیمار ی بسیاری از سربازان شده و مزایای درمانی آنها صرف همین بیماری میشود. امکانات درمانی و پزشکی آمریکا اکنون تا حد زیادی در اختیار سربازان بازگشته از جنگ قرار گرفته است. بیش از ۱۴۴هزارتن از این سربازان فقط در سه ماهه اول سال ۲۰۰۶ از امکانات ویژه درمانی استفاده کردهاند. این رقم ۲۳درصد بیشتر از میزانی است که دولت بوش برای کل سال پیشبینی کرده بود.
کار هزینه بر دیگر دولت واشنگتن بعد از این جنگ بازسازی ارتش و احیای آن بعد از یک جنگ فرسایشی طاقت فرسا است. این کار به سرمایه گذاری بزرگی نیاز دارد تا امکانات و نیروی انسانی تخلیه شده را احیا کنند. آمریکا اکنون ۳۷هزار کامیون نظامی سبک دارد که در عراق فعال هستند. این کامیونها اکنون شش برابر گذشته کار میکنند. دولت آمریکا در شرایطی باید برای تجهیز امکانات نظامی هزینه کند که با بار سنگین تامین بودجه بازنشستگان و ازدیاد جمعیت رو به روست.
کنگره اکنون بیش از ۴۳۰میلیارد دلار برای عملیات نظامی در عراق و افغانستان هزینه کرده است. با ادامه جنگ این هزینهها بالا تر هم رفته است. در سال مالی ۲۰۰۳ متوسط ماهیانه هزینههای عملیات در این دو کشور ۴/۴میلیارد دلار بود اما اکنون ماهیانه ۱۰میلیارد دلار برای این عملیات هزینه میشود. از یکمیلیون نیرویی که در عملیات عراق شرکت داشتهاند ۴۰۰هزار نفر نیروی ذخیره یا عضو گارد ملی بودهاند که این خود به معنا ی هزینه اضافه است. ذخیرهها هزینه اضافی برای دولت هستند چون هزینههای نظامی برای شروع پرداختهای مرتب و ماهیانه آنها بسیار بالا میرود. نیروهای عضو ارتش، حقوق تمام وقت دریافت میکنند و این حقوق در حد معمول چه در زمان جنگ و چه در زمان صلح ادامه مییابد. اکثر نیروهای ذخیره، نیروهایی با سابقه و خانواده هستند، بنابراین حقوق و مزایای آنها بالاتر است. با افزودن هزینه وزارت دفاع برای جذب نیرو کل هزینههای نظامی دولت بالاتر میرود. در دو سال گذشته شمار نیروهای مسلح از تعداد نیروهای تازه جذب شده بیشتر شده و به دو برابر رسیده است. بنابراین رقم پاداش برای جذب نیروی تازه به ۴۰هزار دلار رسیده است. وزارت دفاع برای ادامه این جنگ همچنین به نیروهای قراردادی و شرکتهایی مقاطعه کار وابسته است که این خود به معنای هزینه بیشتر است. در بسیاری از قراردادها هزینههای امنیتی ۲۵ یا ۳۰درصد کل قرارداد است. پنتاگون البته توانسته است صرفه جوییهایی هم بکند که از جمله آن برداشتن مناطق پرواز ممنوع و هزینههای هنگفت نظارت بر این مناطق است.
اگرچه کارشناسان اقتصادی معمولا بهره کسری بودجه را به عنوان بخشی از هزینه جنگ به شمار نمیآورند اما باید هزینه بهره را هم محاسبه کرد. با افزایش نرخ بهره این هزینهها بالاتر رفته و بنابراین باید در محاسبه هزینه جنگ این موضوع را هم در نظر گرفت. دفتر بودجه کنگره پیشبینی کرده است که میزان بهره پرداختی برای پولی که برای جنگ وام گرفته شده به ۲۶۴ تا ۳۰۸میلیارد دلار میرسد. اما هزینههای اقتصادی جنگ با هزینههای بودجه ای متفاوت است. این تفاوت در سه حوزه به چشم میخورد. اول اینکه بعضی هزینههای جنگ مربوط به افراد و خانوادهها و یا آژانسهای فدرال است و بنابراین در محاسبات فدرال نشان داده نمیشود. دوم اینکه قیمتهایی که دولت میپردازد نشان دهنده ارزش بازاری خدمات فروخته شده نیست. سوم اینکه هزینههای اقتصادی شامل نرخ بهره نمیشود اما پیامدهای بلندمدت بر رشد اقتصادی را شامل میشود. از جمله این هزینههای اقتصادی میتوان به از دست رفتن ظرفیت تولید جوانان آمریکایی کشته شده یا مجروح شده، از دسترفتن حقوق و دستمزدهای آنها که در صورت زنده بودن دریافت کرده و بعد در بازار هزینه میکردند و همچنین پیامدهای اقتصاد کلان این اتفاقات که تولید را کاهش میدهد اشاره کرد. اگرچه تبدیل خسارات انسانی به شرایط مالی و پولی کار دشواری است اما کارشناسان اقتصادی و شرکتهای خصوصی بیمه میتوانند آمار و ارقام مربوط به تلفات انسانی را به ارقام حساب و ریاضی تبدیل کنند. در حوزههای غیرنظامی مانند محیط زیست ارزش مرگ یک مرد جوان برای دولت ۵/۶میلیون دلار است. به این ترتیب هزینه واقعی مرگ سربازان و نیروهای قراردادی که تاکنون در این جنگ کشته شدهاند به ۹/۱۶میلیارد دلار میرسد. همان طور که هزینههای غیر مستقیم این جنگ کمتر از حد واقعی تخمین زده شده است هزینههای غیر مستقیم آن یعنی تاثیر بر اقتصاد کلان هم به میزان واقعی تخمین زده نشده است. دو منشا اقتصاد کلان یکی قیمت نفت و دیگری وضعیت بودجه است. قیمت نفت اکنون بسیار بالاتر از زمان قبل از جنگ عراق است. برای دریافتن پیامد و موقعیت اقتصاد کلان قیمت نفت باید ابتدا ببینیم اگر جنگ نمیشد وضعیت قیمتها به چه صورتی بود. پیش از شروع جنگ پیشبینی میشد که بعد از جنگ قیمت نفت بهاندازه قبلی یعنی ۲۰ تا ۳۰دلار در هر بشکه باقی میماند. اما اکنون پیشبینی میشود که قیمتها تا سال ۲۰۰۸ هم از میزان ۶۰دلار در هر بشکه پایینتر نمیآید. یکی از دلائلی که برای این روند وجود دارد این است که بی ثباتی در خاورمیانه همچنان ادامه دارد و همچنان ریسک سرمایهگذاری در این منطقه بالا است.
بر اساس این استدلال اگر بی ثباتی کاهش یابد قیمتها پایین میرود. اما باید گفت از افزایش قیمت ۴۵دلار در هر بشکه برای نفت تنها ۵ تا ۱۰دلار مربوط به جنگ عراق است. با توجه به واردات ۵میلیارد بشکه نفت آمریکا در سال افزایش قیمت ۵دلاری برای هر بشکه نفت به معنای افزایش ۵۰میلیاردی هزینهها است. اگر این افزایش فقط تا ۵دلار و برای ۵سال ادامه یابد این هزینه به ۱۲۵میلیارد دلار میرسد.
تخمین هزینههای بودجه ای جنگ عراق بسیار دشوارتر است. اگر پولی که اکنون برای جنگ عراق هزینه میشود هزینه نمیشد صرف چه کار دیگری میشد؟ آیا در آن صورت همین کسری بودجه وجود داشت؟ آیا بانک مرکزی آمریکا یا فدرال ریزرو اگر نگران پیامدهای تورمی قیمت بالای نفت نبود زودتر از این اقدام به توقف افزایش نرخ بهره نمیکرد؟ اگر پولی که اکنون صرف اجاره کردن کارگران نپالی در عراق میشود برای ساختن راهها و مدارس در آمریکا هزینه میشد محرک رشد اقتصادی بیشتری ایجاد نمیشد؟ هزینههای کلی این جنگ از جمله هزینههای بودجهای، اجتماعی و اقتصاد کلان از ۲تریلیون دلار فراتر خواهد رفت.
ارسال نظر