دکتر نیکوگلریز

کشتن مریض اگرچه ممکن است آسان‌ترین راه معالجه باشد اما بی‌شک بهترین روش درمان نیست! چندی پیش موضوع توزیع نقدی درآمدهای نفتی میان مردم باردیگر نقل محافل و مجالس اقتصادی و سیاسی بود. توزیع نقدی عواید نفتی را می‌توان به آتش زدن ثروت فرد متوفایی تشبیه کرد تا فرزند نااهلش نتواند به حیف‌ومیل این ثروت ادامه دهد! مدافعان این فکر که ظاهرا از همه راهکارهای متعارف و منطقی برای دست‌اندازی دولت به عواید آسان نفتی ناامید شده‌اند، چاره را از «میان بردن» این منبع عواید خدادادی از طریق فروریختن آن به چاه ویل مصرف دیده‌اند. تاکید بیش از حد به اعتبار کارکرد «دست نامریی»، به بی‌اعتباری برنامه‌ریزی منتهی می‌شود و دل بستن به رفتار «هدایت‌نشده» افراد برای استفاده منطقی از این عواید به مرزهای سرمایه‌داری بی‌قیدوشرط نزدیک می‌شود. گمان کنم درجای دیگری گفته باشم که آنان که با طناب سرمایه‌داری «بی قیدوشرط» به داخل چاه اقتصاد می‌روند یا از پوسیدگی طناب و عمق چاه بی خبرند ویا سختی استخوان‌های خود را دست بالا گرفته‌اند!

اول) سال گذشته که یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری وعده پرداخت ۵۰هزارتومان به هر ایرانی را داد، عموم اقتصاددانان این وعده را چندان جدی تلقی نکرده و آن را از سنخ وعده‌های سیاسی معمول انتخاباتی قلمداد کردند. در آن زمان صحبت از توزیع درآمد ارزی نبود بلکه سخن از تقسیم «ریالی» بخشی از تولید ناخالص ملی شده بود. دفاع پرهیاهوی یکی از اقتصاددانان حامی ‌کاندیدای مزبور از این طرح نیز چندان جدی گرفته نشد و در امتداد همان اهداف و وعده‌های انتخاباتی ارزیابی گردید. در آن زمان، مخالفان این طرح بیشتر از جهت « غیرعملی بودن» پرداخت چنین وجهی به آحادمردم سخن گفتند و کمتر به غیرمنطقی بودن آن تاکید کردند. تذکر این نکته ضروری است که طرح توزیع نقدی یارانه‌ها توسط یکی از نمایندگان مجلس (وزیر فعلی امور اقتصادی ودارایی) که در همان ایام مورد بحث بود تا حدودی با طرح فوق متفاوت است. زیرا در آن، آزادسازی قیمت‌ها و هدفمند کردن یارانه‌ها مدنظربود. خاصه این که برای تامین منابع طرح مزبور سخنی از عواید نفتی نرفته بود، بلکه برداشت از منابع عمومی‌دولت را تلویح داشت که نوعا می‌توانست از محل مالیات‌ها نیز قابل تامین باشد.

دوم) فکر توزیع درآمدهای نفتی میان مردم اگر اشاعه یک تفکر پوپولیستی نباشد، در بهترین حالت، سطح توقعات و انتظارات را بالا می‌برد. شارحان و شارعان این تفکر که مطابق پیشینه شان (عموما و نه همه شان) از شیوه‌های پوپولیستی گریزان‌اند، باید دقت کنند که این فکر با شعار بردن نفت سرسفره‌های مردم فاصله چندانی ندارد. این تفکر به وضوح از سر عصبیت یا قطع امید از دست یافتن به راه حل‌های متعارف منشا گرفته است. مروری بر اظهارات یکی از شاخص‌ترین حامیان این طرح که حتی ایجاد صندوق ذخیره ارزی را نیز بیهوده می‌داند، حکایت از یاس کامل برخی از سیاسیون، اقتصاددانان و روشنفکران از عملکرد دولتمردانی است که در هزینه کردن بی‌محابای عواید ارزی حاصل از صدور نفت، افقی فراتر از امروز را مدنظر ندارند.

سوم)منظور از راه‌حل‌های متعارف، گزینه‌هایی است مسبوق به سابقه، مقبول علم اقتصاد و خاصه گزینه‌ای که نتایج آن تا حد معقولی قابل پیش‌بینی است. توزیع درآمدهای نفتی میان مردم البته دولت را از این منبع درآمدی محروم خواهد کرد. تا دولت خود را متولی و ارباب ملت نداند و برای کسب درآمد به سوی تحصیل مالیات روی بیاورد و لذا، دولتی مسوولیت‌پذیر و پاسخگو به ملت باشد. روی دیگر سکه اما، توزیع رقمی‌حدود ۶۰هزار میلیاردتومان درآمد در جامعه‌ای است که عطش مصرف در آن سیری‌ناپذیر به نظر می‌رسد. درآمدی که برایش زحمتی نکشیده‌اند، درآمدی که در واقع درآمد نیست بلکه ناشی از فروش ثروتی است که متعلق به آنان نیست و به همه نسل‌های آینده تعلق دارد.

یکی از معیارهای مهم برای درستی تصمیمات افراد به طور عام و دولتمردان ما و اقتصاددانان به طور خاص این است که این تصمیم مسبوق به سابقه باشد. هرگاه چنین تصمیمی ‌در مکان و زمان دیگری گرفته نشده و اگر دیگر کشورهای جهان که وضعیت شبیه ما دارند، از اتخاذ چنین تصمیمی‌ پرهیز کرده‌اند، باید در درستی تصمیم خود شک کنیم و آن را دوباره و چند باره به محک چکش کاری کارشناسی بسپاریم. خود را عقل کل ندانیم و به دانش و شعور دیگرانی که این راه‌ها و روش‌ها را می‌دانسته‌اند و نرفته اند بها بدهیم. می‌گویند یکی به میهمانی رفته بود و از صاحب خانه دستور پخت غذایی را که آورده بودند، پرسش کرد. صاحبخانه با خوشحالی گفته بود می‌خواهید آن را درست کنید، پاسخ گرفته بود که نه! می‌خواهم یادم باشد که هیچ وقت چنین چیزی درست نکنم!

واقعیت این است که گاه شباهت زیادی بین رویدادها و موقعیت‌ها وجود دارد. بسیاری از مسائل و دشواری‌های ما در جوامع دیگر تجربه شده و می‌شود و کافی است که هوشیارانه از تجاربی که افراد و جوامع دیگر بهایش را پرداخته و می‌پردازند، درس بگیریم. دولت نروژ تقریبا همزمان با کشور ما به ایجاد صندوق ذخیره ارزی اقدام کرده و مازاد درآمدهای نفتی خود را که اکنون معادل ۲۴۰میلیارد دلار است، در آن ذخیره کرده است. تصور می‌کنید که دولتمردان نروژ از تحبیب قلوب مردم، عافیت طلبی و وجیه المله شدن بدشان می‌آید؟ شک نکنید که «هزینه» کردن مازاد درآمدهای نفتی در نروژ، به‌رغم مالیات بالایی که از مردم گرفته می‌شود، با مخالفت مردم مواجه خواهدشد.

به عبارت دیگر، این فشار افکار عمومی ‌است که از حیف و میل شدن درآمدهای نفتی جلوگیری کرده است. کشورهایی مثل کویت، عربستان و خاصه امارات متحده عربی نیز کمابیش از وجوه مازاد نفتی خود استفاده بهینه‌ای کرده‌اند.

چهارم) روشنفکران و اقتصاددانان ما برای آگاه کردن عموم مردم به سرانجام درآمدهای نفتی به وضوح کار دشواری در پیش دارند. روند مصرف حامل‌های انرژی، به سبب قیمت‌های مضحک آن، بی رویه و رشد آن غیرقابل باور است. پرداخت یارانه‌های غیرهدفمند کالاهای اساسی از محل همان منابع، صرفه‌جویی‌های متکی به مکانیزم قیمت را از اساس بی معنا کرده است. در این شرایط، راه درست، روشن کردن اذهان مردم نسبت به سرنوشتی است که در آینده‌ای نزدیک در انتظار اقتصاد نفتی ماست. یک محاسبه ساده نشان می‌دهد که ادامه مصرف فرآورده‌های نفتی با آهنگ کنونی، کشور ما را در کمتر از یک دهه به واردکننده نفت‌خام مبدل خواهد کرد. آیا سیاسیون و اقتصاددانان ما عواقب پرادبار این امر را با مردم درمیان گذاشته‌اند؟ آگاه کردن عموم مردم از سرانجام تلخ حیف و میل کردن عواید نفتی و تجهیز افکار عمومی ‌برای تاثیرگذاری بر سیاسیون و قانون‌گذارانی که فعلا «هزینه» کردن از حساب ذخیره ارزی را بی‌لرزش دستی امضا می‌کنند، تکلیف دشوار همه ناقدان مشفق است. کاری که مستلزم مداومت آنان در بازگویی و اصرار بر مواضعی است که نظریه اقتصادی از یک سو و تجربه سایر کشورها از سوی دیگر، درستی آن را رقم زده است. مداومت و پافشاری بر این مواضع، کاری دشوار و دیربازده در قیاس با قطع دست دولت از عواید نفتی به هر قیمت و هر هزینه‌ای است. این راهی سخت، ناهموار و طولانی است و رهروانی پراستقامت و پایدار می‌طلبد. چنانچه توسعه اقتصادی نیز طبیعتی بلندمدت دارد و از رشد اقتصادی ساختاری‌تر و دست‌نیافتنی‌تر است.