ارزیابی ناطقنوری از اوضاع سیاسی کشور
حرکت اصلاح طلبان با چراغ خاموش
علیاکبر ناطق نوری که پیش از انقلاب از چهرههای شناخته شده مبارزات بوده، پس از پیروزی انقلاب به عنوان یکی از سیاستمداران شاخص نظام مسوولیتهایی مهمی از قبیل وزارت کشور، نمایندگی مجلس و ریاست قوه مقننه را بر عهده داشته است
قسمت دوم
علیاکبر ناطق نوری که پیش از انقلاب از چهرههای شناخته شده مبارزات بوده، پس از پیروزی انقلاب به عنوان یکی از سیاستمداران شاخص نظام مسوولیتهایی مهمی از قبیل وزارت کشور، نمایندگی مجلس و ریاست قوه مقننه را بر عهده داشته است او که زمانی در اوج فعالیت سیاسی خود، در انتخابات ریاستجمهوری دور هفتم با سیدمحمد خاتمی رقابت کرد، اکنون تقریبا فعالیت سیاسی به معنی ورود به رقابتها را کنار گذاشته و به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام و ریاست بازرسی ویژه دفتر مقام معظم رهبری بسنده کرده است.ناطق نوری البته پس از شکست در رقابت با خاتمی، چند سالی به فعالیت سیاسی ادامه داد و به واقع تاثیرگذار بود و نقش تعیینکنندهای داشت. ابتکار ناطق نوری در تشکیل شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی بسیار موثر واقع شد و اصولگرایان توانستند پس از سالها دوری از قدرت و شکست در سه انتخابات پیاپی، اکثریت را در شوراها به دست آورند و پس از آن در آنچه گام دوم میخواندند، بیشتر کرسیهای سبز مجلس را تصاحب کنند.شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی تا انتخابات نهم ریاستجمهوری به فعالیت خود ادامه داد. در این انتخابات اما گروهها و کاندیداهای اصولگرا از تصمیم شورا که حمایت از علی لاریجانی و انصراف دیگر کاندیداها بود تبعیت نکردند.آنچه ناطق نوری آن را «لغزش در گام سوم» مینامد، عملا موجب انحلال شورا شد، اتفاقی که اصولگرایان را در انتخابات شوراهای سوم با خلا جدی روبهرو کرد که به تبع آن دچار چند دستگی شدند و هنوز نمیتوان با اطمینان گفت که اصولگرایان بتوانند با اتحاد و تفوق بر این چند دستگی به استقبال انتخابات مجلس هشتم بروند.پس از انحلال شورا بود که ناطق نوری از فعالیتهای سیاسی کناره گرفت. برخی علت را ناشی از ناخرسندی او از اصولگرایان میدانند، گو اینکه خود او میدان دادن به جوانان را به عنوان دلیل اصلی مطرح میکند.کنارهگیری او از فعالیت سیاسی البته موجب نشد که حضور او در رسانهها کمرنگ شود. او هر از چندی با سخنان صریح خود خبرساز میشود. به رغم صراحت، او البته انگشت اشاره را مستقیما به سمت شخصی دراز نمیکند، با این حال، برخی سخنان اخیر او را انتقاد جدی از دولت قلمداد کردهاند. ...بخش اول این گفتوگو را دیروز در همین صفحه خواندید و امروز قسمت دوم آن...
با توجه به اینکه شما بعد از دوم خرداد شورای هماهنگی اصولگراها را تشکیل دادید و خیلی هم موفق بودید و حتی از سال سوم دولت آقای خاتمی به بعد یک تمرکز رفتاری خیلی خوبی هم داشتید و امیدوار هم بودید که این در انتخاباتهای بعدی نتیجهبخش هم بود به رغم اینکه شانس خیلی کمی برای پیروزی شما متصور بود. این تجربه در انتخابات ریاستجمهوری نهم به شکل دیگری رقم خورد و با توجه به اینکه در بین اصولگرایان تکثر و تعدد نامزدهای ریاست جمهوری بوجود آمد هرچند در انتها این جریان پیروز شد اما به لحاظ حزبی این شورای هماهنگی یک نقطه عطفی نشد تا از آن به عنوان یک الگو بعد از انتخابات ریاست جمهوری یک کار تشکیلاتی خوب و منسجم را ساماندهی کنید. شما فکر میکنید چرا اینگونه شد و از آن تجربیات خوب استفاده نشد تا امروز اصولگرایان یک سازمان و سامان خوبی برای فعالیت جبهه اصولگرایی نداشته باشند. اگر ناگفتههایی هم هست اینجا بگویید.
نه من ناگفتهای ندارم. همانطور که شما اشاره کردید در یک مقطعی بعد از دوم خرداد من دیدم که نیروهای ما خیلی روحیههایشان را از دست دادهاند و مثل یک لشکری بودند که در بیابان رها شدهاند و فرماندهانشان همه یا رفتهاند و یا کشته و مجروح افتادهاند. با آن وضع من چون رییس مجلس هم بودم این صحنه را میدیدم ولی ورود مستقیم به قضیه هم برایم سنگین بود و مقدور نبود. بعد از دوم خرداد وقتی آقای خاتمی رییسجمهوری را تحویل گرفت من دوستان و برادرهای مجلس مثل آقای باهنر را دعوت کردم و گفتم که ببینید من اگر رقیب آقای خاتمی بودم و رییس مجلس نبودم و یا رییس مجلس بودم اما رقیب آقای خاتمی نبودم میتوانستم راحتتر بیایم و فراکسیون خودمان را جمع و اداره کنم. اما بالاخره من الان هم رقیب آقای خاتمی بودم و هم رییس مجلس و مسوول یکی از قوای سهگانه کشور هستم. در اداره کشور ما باید ملی فکر کنیم بنابراین من راحت نمیتوانم بیایم در فراکسیون. هرچه باشد برای من مسایل ملی، هماهنگی دولت و مجلس و این قضایا و در کل منافع ملی مهم است. شما خودتان به فکر یک فرد یا سیستمی باشید تا کار را جمع کنید. مدتی گذشت ولی کاری از پیش نرفت. من دیدم که هر کسی از اصولگرایان یک مصاحبهای میکند با یک آهنگی، هر کس یک چیزی میگوید و دیگران هم از این تشتت و تفاوت حرفها حسن استفاده نمیکنند.
به فکر آن افتادم که یک اقدامی بکنیم که حاصل آن شورای هماهنگی شد. یک روزی بعضی از آقایان را جمع کردم و گفتم که شماها را به عنوان شخصیتهای حقوقی دعوت نکردم بلکه به عنوان شخصیت حقیقیتان دعوت کردم که پشتوانه حقوقی هم دارید. گفتم شما بیایید هماهنگ حرکت کنیم و اصلا اسم شورای هماهنگی هم از همانجا درآمد. قرار گذاشتیم هماهنگ حرکت کنیم و اگر بناست چیزی را بگوییم هماهنگ بگوییم، اگر بناست نگوییم هماهنگ نگوییم، اگر بناست یکی بگوید و یکی نگوید بازهم هماهنگ باشد و معلوم باشد که چه کسی قرار است بگوید و چه کسی قرار است نگوید. خوب استقبال هم شد و من تاکید کردم که هیچ چیز دیگری هم از کسی نمیخواهیم و هر گروهی هم منطبق بر اساسنامه و مرامنامه و برنامه حزب خودش عمل کند اما برای کارهای کلی کشور مثل انتخابات هماهنگ عمل کنیم. بزرگان اصولگرا از این مساله استقبال کردند و بعد اسم آن هم شد شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی. بعدها همین چهار اصل که آن موقع به شوخی میگفتیم چهار عمل اصلی، یعنی اسلام، انقلاب، امام و رهبری را ملاک کار در این مجموعه قرار دادیم و کار وسعت یافت و گروههای دیگر هم آمدند و کار شروع شد.
اگر به مقطع زمانی این بحثها هم اشاره کنید خیلی خوب است.
اینها دیگر متعلق به قبل از انتخابات شورای دوم است. وقتی ما دیدیم قصه انتخابات دوم شوراها دارد اوج میگیرد و هر کسی از اصولگرایان دارد حرفی میزند و گروههای رقیب هم از آن سوءاستفاده میکنند و نیروهای ما هم که روحیه ندارند و همه قلع و قمع شدهاند و به قول شما در کما هستند. آغاز فعالیت شورای هماهنگی یک امیدی برای نیروها ایجاد کرد. خوشبختانه از آنجا که زمینه بود اگر چه نیروها مایوس و متفرق بودند اما به سرعت جمع شدند، روحیه گرفتند و دفاتر شورای هماهنگی در استانها تشکیل شد و بعد هم انتخابات شوراهای دوم انجام شد. شرایط رقیب هم شرایط خاصی بود و شورای شهر اول تهران خوب کار نکرده بود و آن دعواها و تفرق بین آنها بود و عملکرد شوراهای همسو با رقیب ما در استانها هم مسالهدار شده بود و بالاخره کار ما مورد توجه قرار گرفت و در انتخابات شوراها ما موفق شدیم و به قول معروف آن گام اول با موفقیت برداشته شد. دوستان تشویق شدند و خوب ادامه دادند گام دوم برداشته شد و در انتخابات مجلس هفتم نیز ما توفیق یافتیم و ما با یک اکثریت خوبی برنده انتخابات شدیم.
در گام سوم مقداری گامها لغزید. شاید یک خورده عجب ما را گرفت، شاید عوامل دیگری مثل نفس دخیل بود که بالاخره گام سوم ما لغزید.
علل و عواملی دست به دست هم داد و شاید ما همه بدون استثنا در مشکل پیشآمده تقصیر داشتیم. شاید حتی باید تاکتیک را عوض میکردیم.
در ادامه، سوال ما این بود که چرا در این دو سال اخیر، مجموعه این تجربیات خوبی که وجود داشت، تبدیل به یک سازمان نکردید که گروهها را جمع کنید و کار کنند؟ چرا دوباره شورای هماهنگی را احیا نکردید یا دیگر آقایان این کار را نکردند؟
من دیگر نیامدم به دلیلی که قبلا توضیح دادم. آقایان دیگر، جمع شدند و کنار هم نشستند و جلسه گذاشتند. مدیریت کردن و جمع کردن افراد و کار تشکیلاتیکردن حوصله میخواهد، تحمل و سعهصدر میخواهد، اخلاق میخواهد و خیلی ابزار میخواهد. به عنوان مثال شما در جلسهای مینشینید که ۲۰ نفر در آن حضور دارند و هر کسی یک حرفی را میزند که شما از آن اطلاع دارید اما به نظرم مدیریت اقتضا میکند شما به این حرفها گوش کنید و از همان اول نگویید من اینها را میدانم و شما دیگر تکرار نکنید. باید همه حرفها را گوش کنید و آنچنان هم گوش کنید مثل اینکه حرف تازهای میشنوید و بعد جمعبندی کنید. مدیریت کردن حوصله، شرحصدر، اخلاق و فاکتورهای دیگر میخواهد. بعضیها حوصله این کار را ندارند، بعضیها احساس تکلیف نمیکنند.
به هر حال تا الان اینکه شما گفتید عملی نشده است. انشاءا... امیدوارم تا زمان باقیمانده به انتخابات آینده به دنبال جلساتی که دوستان اصولگرا برگزار میکنند بتوانند به یک جمعبندی خوبی برسند.
شما خودتان چه مدلی را برای ائتلاف اصولگرایان در انتخابات مجلس هشتم پیشنهاد میکنید که آن آسیبها را نداشته باشد و اصولگرایان را هم به یک لیست واحد برساند؟
من در همان جلساتی که گفتم دوستان میآیند و از من مشورت میگیرند به بعضی از ایشان گفتهام که اولا شما باید بروید در استانها شوراهای هماهنگی را احیا کنید. من معتقدم که نیروهای شوراها هستند اما نه اینکه باز برویم در شهرستانها دو شورای هماهنگی راه بیاندازیم. شورای هماهنگی اجتماعی جدا و شورای هماهنگی سیاسی جدا راه بیاندازیم. نباید نیروهای شوراهای هماهنگی از هم متفرق شوند.
دوم اینکه در تهران باید تصمیمگیران همه تشکلهای اصولگرا جمع شوند حتما به یک لیست واحد برسند. اگر کمی رخنه در این راه ایجاد شده و دو صدایی ایجاد شود و یکصدا نباشیم قطعا آسیبپذیر خواهیم بود.
از صحبتهای قبلی شما خیلی تلویحی و ضمنی میتوان اینگونه نتیجه گرفت که اگر شرایط خاصی مبتنی بر یکصدایی اصولگرایان و رعایت برخی موارد ایجاد شود شما مجددا یک مقدار فعالتر به صحنه سیاسی باز میگردید. آیا این برداشت درست است؟
عرض میشود که «سالبه به انتفاع موضوع است». بدین معنا که من احساس میکنم شرایط دیگر آن شرایط سابق نیست. دوستان خیلی سراغ ما آمدند که دوباره بیا. من گفتم ببینید ما به خصوص ما آخوندها و روحانیت تکلیفی عمل کردیم. معنای این حرف آن نیست که بقیه تکلیفی عمل نکردند. آن کسانی که در مسیر انقلاب با ما همراه بودند همه تکلیفی عمل کردند. ما سیاسی محض نیستیم. من به بعضی دوستان گفتم که سیاسی جبهه ملی بود. نهضت آزادی سیاسی است. باشد، نباشد، منحلش کنند، نکنند، زندان باشد یا بیرون افراد سیاسی کار خودشان را میکنند. ما روی حساب تکلیف دنبال امام راه افتادیم و سیاست ما هم جزو تکلیفمان بوده و هست. واقعا با وضع و شرایط فعلی من برای خودم احساس تکلیف نمیکنم والا نه خسته هستم، نه ضعیف شدم. من اهل ورزش هستم، تحرک دارم، نشاط دارم. ملاقاتهای من به راه است. من روزهایی که ورزش نروم ساعت ده دقیقه مانده به هفت صبح در دفترم هستم. اگر بخواهم ورزش بروم ساعت ۲ و نیم صبح از خانه بیرون میزنم. ۲ و نیم برای اوقاتی که کوه میروم ساعت سه و نیم برای ورزشهای دیگر.
هفتهای چند روز اینگونه است؟
حدود دو روز در هفته اینگونه است. بقیه روزها را هم من یک ربع مانده به هفت صبح در دفتر کارم هستم. من آدمی که از زیر کار در بروم یا خسته بشوم نیستم. من یکسره از صبح تا آخر وقت ملاقات و دیدار دارم و به کارهایم میرسم.
اما احساس وظیفه نمیکنم. میبینم اینطوری عمل کردن بیثمر است. خوب من اگر بیایم کنار ممکن است دوستان بتوانند به جمعبندی برسند. ضمن اینکه اگر یک جمعی و تشکیلاتی قائم به فرد باشد این دلالت بر ضعفش است. یعنی اگر در اثر نبود یک نفر یک جمعی نتواند کار کند این غلط است. من به دوستان به شوخی میگفتم که مرحوم موحدی ساوجی یکبار آمد مازندران ما، در راه برگشت ماشینش چپ کرد و ایشان مرحوم شدند، من همیشه میروم مازندران و میآیم و یکدفعه هم ممکن است ماشین من اینجوری شود، یا اینکه ممکن است آدم مثل مرحوم حاج سید احمد آقا شب بخوابد و صبح بلند نشود. لذا یک جمع نباید قائم به فرد و شخص باشد و آن خرد جمعی باید کار کند.
منظورتان از اینکه میگویید احساس تکلیف نمیکنید یعنی اینکه آقا (مقام معظم رهبری) باید تکلیف کنند یا اینکه مثلا همین نیروهای انقلاب که اکنون هم دارند به شما تکلیف میکنند؟ شما چه جوری به این تکلیف میرسید؟
من نگفتم که کسی باید به من تکلیف کند تا به میدان بیایم. اصلا من این توقع را ندارم و درست هم نیست. آقا هم به هیچوجه مدنظرم نیست و رهبری چنین کاری را مصلحت نمیدانند از دیدگاه من هم این مصلحت نیست و ایشان هم این کار را نمیکنند به نظرم.
من خودم احساس تکلیف نمیکنم نه اینکه کسی باید به من تکلیف کند.
حالا به همین تکلیف چه جوری میرسید؟
حالا این را شما باید دعا کنید.
ما میخواهیم تیتر بزنیم «ناطقنوری: بر میگردم».
نه. حتما چنین تیتری نزنید.
الان نیروهای انقلاب سراغ هرکس میروند همین حرفها را میزند. سراغ آقای یزدی، آقای مهدویکنی یا هر کس دیگری میروند همین حرفها را میزنند. بالاخره یک شخصیتهایی مثل شما باید در این قضایا وارد شوند.
بله. من به بعضی از آقایان گفتم مدتی برای حدود ۲۰ سال ما آمدیم و حالا بگذارید ما مثل بقیه علما رهنمود بدهیم و یکی از شماها به میدان بیایید.
همین الان میتوانند اصولگرایان جمع شوند. ببینید شخص آقای احمدینژاد باید بتواند با دیگر اصولگرایان با هم بنشینند و یک کاسه شوند وحدت کنند. من به آقایان بزرگان اصولگرا گفتم که اگر همه اصولگرایان با هم وحدت کرده و در کل کشور یک لیست واحد بدهند یک اکثریت خواهند داشت، البته ممکن است یک اکثریت ضعیف باشد، باید شرایط را دید. این تحلیل من است.
همین را باز کنید، این خیلی مهم است. تشریح کنید که این پیشبینی شما چه مبنایی دارد؟
شما ببینید جریان مقابل هیچ امید نداشت در شوراها رای بیاورد. اینها امید به رای آوردن نداشتند اما عملکرد ما کاری کرد که چهرههای مشهور آنها رای آوردند و از اینجا فهمیدند که اولا زمینه برای رای آوردن آنها وجود دارد و ثانیا اگر آنها مهرههای مشهور بیاورند مردم به آنها رای میدهند. آنها همین طرح را برای مجلس هشتم دارند.
دیگر اینکه من به بعضی از آقایان بزرگان گفتهام که اصلاحطلبان تجربه ما برای انتخابات شورای دوم و مجلس هفتم را اخذ کردهاند و چراغ خاموش در حال حرکت هستند. جلسات ۱۰۰نفره، ۲۰ و ۳۰ نفره دارند که با مدیریت واحد در ردههای مختلف برگزار میشود. همچنین اینها فهمیدند که لازم نیست مهرههای شاخص خود را به تهران بیاورند. این تجربه ما در مجلس هفتم است. چه کسی گفته است نماینده تهران شدن مهم است. نماینده تهران با نماینده ابرقو یکی است. لذا همین الان هیاترییسه مجلس فقط یک عضو از نمایندگان تهران دارد و بقیه نمایندگان شهرستانی هستند.
اینها فهمیدند که مهرههای درشت خود را باید به شهرستان ببرند چرا که ریسک کمتری دارد.
جمعبندی این بخش از صحبتهای شما این است که اصلاحطلبان الان دارند با تاکتیک اصولگرایان حرکت میکنند و به جلو میروند.
بله، دقیقا درست است. در مجموع من میگویم که اگر همه اصولگرایان یک کاسه بشوند و یک لیست ارائه کنند ممکن است که به یک اکثریتی برسند و اگر نه آنها اکثریت را میآورند و البته آنها هم اکثریت قوی نخواهند داشت و اکثریت آنها نیز ضعیف خواهد بود. البته این پیشبینی من است و ممکن است حوادثی رخ دهد و همه این معادلات را به هم بریزد.
پس ترکیب مجلس هشتم چگونه میشود؟
مجلس هشتم یک اکثریت ضعیف و اقلیت قوی خواهد داشت. اگر اصولگرایان متحد و متفق باشند اکثریت ضعیف را خواهند داشت و اگر نه اصلاحطلبان اکثریت ضعیف را خواهند داشت.
منبع: خبرگزاری فارس
ادامه دارد
ارسال نظر