مهدی عزیزی- کارگردان‌های مطرحی همچون استیون اسپیلبرگ، دیوید لینچ، دیوید فینچر و چند تن دیگر که همگی نام‌های بزرگی در سینمای جهان هستند، فعالیت‌هایی در عرصه ساخت تیزرهای تبلیغاتی برای شرکت‌های مختلف صنعتی و تجاری داشته‌اند. کار‌هایی که موفقیت‌آمیز و جالب توجه شده‌اند و این نشان از اهمیت این مقوله در دنیای امروز دارد. یک مقایسه سطحی بین تبلیغات تلویزیونی (در واقع تبلیغات شرکت‌ها و موسسات داخلی) در ایران با مشابه خارجی آن، حکایت از همان نگاه سطحی و عقب‌مانده‌ای است که در عرصه‌های دیگر نظیر فیلمسازی و برنامه‌های تلویزیونی‌مان دیده‌ایم. چه در ایده و چه در اجرا. تا جایی که حتی اجرا‌های بسیار ضعیف، ایده‌های تبلیغاتی نمونه‌های خارجی را هم - که به طور کامل کپی شده - از بین برده است. نمونه بسیار بارزش همان تبلیغی است که یک بچه کوچک روی تابی نشسته و هر بار که بالا می‌آید از پنجره بطری آب معدنی محصول شرکت خاصی را می‌بیند و لبخند می‌زند و وقتی پایین می‌رود چون آن بطری را نمی بینید گریه می‌کند. البته ما اول فقط بچه را می‌بینیم و دلیل خنده و گریه او را نمی دانیم و بعد با حرکت دوربین به اصل ماجرا پی می‌بریم. (یک تعلیق سینمایی که نمونه‌اش را در فیلم‌های مختلف دیده‌ایم) ایده و اجرای اصلی این تیزر مربوط به استیون اسپیلبرگ است که نمونه ایرانی‌اش را نیز در تلویزیون خودمان دیده‌ایم.

نام‌های معتبر سینمای ایران حضور چندان موفقی در این عرصه نداشته‌اند. شاید تنها می‌توان به تیزری که ابراهیم حاتمی‌کیا برای خودروی ملی «سمند» ساخت و یا حضور مجید مجیدی در این عرصه اشاره کرد. اما بعد از این مقدمه، باید بگویم، تبلیغ‌های سینمایی یکی از بانک‌ها بود که بهانه‌ای برای نوشتن این مطلب شد. تقریبا بیشترین حجم تبلیغات تلویزیونی در ایران را بانک‌ها دارند. تبلیغاتی که عمدتا شبیه هم و خالی از هر گونه ایده و اجرای مناسب هستند. اما تبلیغات جدید این بانک شکل متفاوتی به خود گرفته‌اند. اولین تبلیغ جالب این بانک که مربوط می‌شد به شمش‌های طلایی که قرار بود، هدیه داده شود را با نگاهی به فیلم «ایندیانا جونز» اسپیلبرگ ساختند. این تیزر به خوبی کارگردانی و طراحی شده بود تا جایی که اگر کسی برای بار اول آن را می‌دید واقعا شک می‌کرد که میان پیام‌های بازرگانی دارد «ایندیانا جونز» پخش می‌شود! اما نکته عجیب‌تر شباهت بازیگر این تیزر به هریسون فورد، بازیگر ایندیانا جونز بود که واقعا شگفت‌انگیز و عجیب بود. با وجودی که این تیزر می‌توانست پایان‌بندی قشنگ‌تری داشته باشد، در عین حال از معدود تیزرهای تبلیغاتی بود که هم در ایده و هم در اجرا موفق بود و توانست جلب توجه کند. تا حدی که چند روزنامه و مجله با بازیگر و کارگردان آن گفت‌و‌گوهایی را چاپ کردند.

تیزر تبلیغاتی بعدی این گروه برای این بانک، حال و هوای فیلم‌های ملودرام کلاسیک دهه ۵۰ و ۶۰ را داشت. از این جهت که مولفه‌هایی نظیر یک زوج جوان، باران، چتر، پیاده‌روهای قدیمی، فضای مه‌آلود و تصاویری که از پشت یک فیلتر قهوه‌ای رنگ گرفته شده بود، ما را به یاد آن فیلم‌ها می‌انداخت. این‌بار بازی‌های بسیار مصنوعی بازیگران، نقطه‌ضعف اساسی این تیزر بود که نقاط قوت آن را کمرنگ کرده بود، درست نقطه مقابل تیزر قبلی. اما باز هم فضا سازی‌ها به شکلی دقیق و فکر شده بود. از نکته‌های قابل توجه این تیزر قطع درست نماها و انتخاب خوب زاویه دید دوربین (به خصوص در قسمت پایانی تیزر) و همچنین فیلتر (تقریبا قهوه ای رنگی) که انتخاب بجا و درستی بود، اشاره کرد. اما درباره تیزری که هم‌اکنون مشغول پخش است چیز خاصی نمی‌توان گفت. شبیه آن را زیاد در همین تلویزیون خودمان دیده‌ایم. دو مرد که در کوهستان اردو زده‌اند و... (احتمالا دیده‌اید). با وجود اینکه این تیزر‌ها اتفاق خیلی تازه‌ای در تبلیغات تلویزیونی ما نیست اما می‌تواند نمونه‌های نسبتا مهم‌تری میان دیگر تبلیغات تلویزیونی‌مان باشد.

منبع: سایت سینمای ما