حسابداری و فرآیند سیاسی
کاهش هزینههای سیاسی، افزایش قیمت سهام
ترجمه: دکتر علی رحمانی *
بخش پایانی
در مورد نقش شرکتها و حسابداری در فرآیند سیاسی نیز باید احتیاط مشابهی صورت گیرد. فرضیه اندازه شرکت آزمون شده توسط زیمرمن مبتنی بر این فرض است که شرکتهای بزرگتر نسبت به شرکتهای کوچکتر از حساسیت سیاسی بیشتری برخودارند.
نوشته: Ross L.Watts & Jerold L. Zimmerman
ترجمه: دکتر علی رحمانی *
بخش پایانی
در مورد نقش شرکتها و حسابداری در فرآیند سیاسی نیز باید احتیاط مشابهی صورت گیرد. فرضیه اندازه شرکت آزمون شده توسط زیمرمن مبتنی بر این فرض است که شرکتهای بزرگتر نسبت به شرکتهای کوچکتر از حساسیت سیاسی بیشتری برخودارند. چندین ضعف در این فرض وجود دارد، اولا شرکتهای بزرگتر در حالی که هدف اصلی میباشند، ولی همچنین مدعی قدرتمندی نیز در فرآیند سیاسی میباشند. شرکتهای بزرگ انتقال ثروت هنگفتی را نیز در قالب تضمین وام، وضع تعرفه بر واردات و حمایت از تولیدات داخلی و... دریافت میکنند. بنابراین سود حسابداری به جای اندازه شرکت معیار بهتری برای انتقال مثبت/ منفی ثروت میباشد. اگرچه سود و اندازه شرکت همبستگی بالایی دارند، ولی اندازه شرکت نمیتواند بین شرکتهای دریافتکننده و فراهمکننده انتقال ثروت تفاوت قائل شود. علامت انتقال ثروت (مثبت یا منفی) میتواند برانگیزه مدیران در انتخاب روشهای حسابداری کاهنده سود تاثیرگذارد. اندازه شرکت به دلیل آنکه شرکتهای یک صنعت معمولا اندازه مشابهی دارند، نمایندهای برای صنعت نیز میباشند. بنابراین عضویت در صنعت یک عامل است که با اندازه شرکت ممکن است اشتباه گرفته شود. یافتههای آماری در مورد ارتباط بین اندازه شرکت و انتخاب روشهای حسابداری ممکن است به این دلیل باشد که اندازه شرکت بیانگر عضویت شرکت در یک صنعت است.
نتایج زیمرمن (۱۹۸۳) همچنین بیان میکند که اندازه شرکت به عنوان معیاری برای حساسیت سیاسی طی زمان تغییر میکند. پلتزمن (۱۹۷۶) استدلال میکند که مقررات دولتی طی چرخههای تجاری تغییر میکند. مقررات در دوره رکود به تولیدکنندگان و در دوره رونق به مصرفکنندگان توجه دارد.بنابراین اندازه شرکت احتمالا معیار ثابتی از هزینههای سیاسی نیست. مسائل فوق به احتیاط در تفسیر آزمونهای تجربی فرضیه اندازه شرکت اشاره دارد. متغیرهای کلی نیز اندازه شرکت به این دلیل استفاده شده است که نظریه به قدر کافی توسعه نیافته است که فرضیهها یا متغیرهای جانشین مشخصتر و پیراستهتر ارائه شود. متغیرهای جایگزین بسیار کلی اطلاعاتی را فراهم میکند که اجازه نظریههای غنیتر را فراهم میکند و به نوبه خود منجر به جانشینهای پیراستهتر میشود.
اثر تغییر روشهای حسابداری بر قیمت سهام
همانگونه که هزینههای قرارداد فرصتی را برای تغییرات بدون اثر مالیاتی در روشهای حسابداری به منظور تاثیر بر قیمت سهام فراهم میکند، فرآیندهای سیاسی نیز میتواند نتیجه مشابهی داشته باشد که مستلزم هزینههای قرارداد و اطلاعات میباشد. تغییر روشهای حسابداری بر هزینههای سیاسی و فرآیند سیاسی انتقال ثروت تاثیر میگذارد. چه پیشبینی قابل آزمونی میتوان از اثر تغییرات روشهای حسابداری بر قیمت سهام انجام داد؟ تجزیه و تحلیل اثر تغییرات ناشی از فرآیند سیاسی بر قیمت به این امر بستگی دارد که تغییرات اختیاری یا اجباری است.
تغییرات اختیاری
طرح آزمونهای قوی اثرات تغییرات اختیاری حسابداری بر قیمت سهام بسیار مشکل است که ناشی از فرآیند سیاسی است. تغییرات حسابداری نتیجه سایر تغییراتی است که بر ارزش شرکت اثر میگذارد و تفکیک اثر تغییرات مختلف بر قیمت سهام مشکل است. همچنین، تغییرات اختیاری مورد انتظار بازار خواهد بود و بازار احتمال تغییرات بیشتری را برای شرکتهایی قائل خواهد شد که از این تغییرات منتفع میشوند.
اگر مدیری یک روش حسابداری را به منظور کاهش سود گزارش شده و هزینههای سیاسی تغییر دهد، این به دلیل تغییر هزینههای سیاسی است. برای مثال، شرکت یا صنعت به عنوان یک مجموع سودآورتر شده و توجه قانونگذاران را به خود جلب کرده است (مثل صنعت نفت در ۱۹۷۴ یا ۲۰۰۵) تاثیر نهایی تغییرات حسابداری به منظور انجام کاهش هزینههای سیاسی، افزایش قیمت سهام میباشد.
به هر حال اگر تغییر ناشی از هزینههای سیاسی فزاینده صنعت باشد، مشکل است که بتوان اثرات مثبت تغییر را از اثرات منفی افزایش هزینههای صنعت جدا کرد.
مثال پیشگفته همچنین مساله انتظارات را تشریح میکند. افزایش هزینههای سیاسی باعث میشود که بازار انتظار تغییر داشته باشد. هر چه افزایش بیشتر باشد، احتمال تغییر روش به منظور کاهش هزینههای سیاسی بیشتر خواهد شد.
اثرات تغییر اجباری حسابداری ناشی از فرآیند سیاسی بر قیمت سهام بستگی به این دارد که آیا تغییر، مجموعه روشهای موجود را محدود و یا توسعه میدهد.
تحدید مجموعه روشهای حسابداری که باعث حذف روشهایی میشود که سود و داراییهای بیشتری نسبت به روشهای بدیل گزارش میکند، موجب افزایش قیمت سهام میشود. این به دلیل آن است که مجموعه روشهای موجود بر توانایی مخالفان شرکت برای طرح این ادعا تاثیر میگذارد که سود کمتر گزارش شده است. اگر یک روش حسابداری حذف شود که نسبت به روشهای بدیل سود کمتری گزارش میکند، این تحدید مانع مدیریت از کاهش هزینههای سیاسی از طریق اتخاذ روش حذف شده میگردد و بنابراین قیمت سهام را کاهش خواهد داد. واریانس سود نیز میتواند بر هزینههای سیاسی اثر گذارد. اگر دو روش وجود داشته که سطح سود یکسانی را به طور میانگین گزارش کند، اما یکی واریانس سود بیشتری ایجاد کند، مدیریت روشی را ترجیح خواهد داد که واریانس سود کمتری دارد. زیرا در فرآیند سیاسی سود بالا مورد توجه قرار میگیرد و زیانهای عمده نادیده گرفته میشود. روش دارای واریانس سود بالاتر، به احتمال بیشتر ارقام سود بالایی را گزارش میکند. تحدیدی که روشهای با واریانس سود بالا را حذف کند، باعث افزایش قیمت سهام و عکس آن باعث کاهش قیمت سهام خواهد شد. توسعه مجموعه روشها از طریق فرایند سیاسی قیمت سهام را افزایش میدهد اگر روشی را اضافه کند که سطح یا واریانس سود را کاهش دهد، باعث کاهش قیمت سهام خواهد شد اگر سطح یا واریانس سود افزایش یابد.
اثرات تغییرات اجباری ناشی از فرآیند سیاسی بر قیمت سهام تحتتاثیر هزینه روشهای مختلف کاهش هزینههای سیاسی است. اگر وضع یک استاندارد مورد انتظار باشد، اعلام آن تاثیر چندانی بر قیمت سهام نخواهد داشت. این اثرات باعث ایجاد مشکل در انجام آزمونهای قوی اثرات قیمت سهام میشود. استانداردها برای شرکتهای مختلف کاربرد دارند و احتمال اینکه استاندارد اعلام شده برای شرکتهای مختلف کاربرد مشابهی داشته باشند، منجر به اعلام اثرات بزرگتر قیمت سهام برای شرکتهایی میگردد که هزینههای سیاسی آنها تحتتاثیر استاندارد قرار خواهد گرفت. با توجه به مطالب فوق و این احتمال که بازار تغییر در استاندارد را بیشتر از تغییرات اختیاری پیشبینی میکند، طرح آزمونهای قیمت سهام قوی برای تغییرات اجباری نسبت به تغییرات اختیاری ممکنتر است.
در این نوشتار اثرات فرآیند سیاسی بر انتخاب روشهای حسابداری توسط مدیریت بررسی شد. دلیل اینکه فرآیند سیاسی بر روشهای حسابداری تاثیر میگذارد این است که برای اطلاعات، رایزنی و ائتلاف هزینه فرض شده است.
فرآیند سیاسی، از دید اقتصاددانان رقابت برای انتقال ثروت است. به دلیل آنکه اطلاعات، رایزنی و ائتلاف برای تاثیرگذاری بر فرآیند سیاسی هزینه دارد بعضی افراد تصمیم میگیرند که نسبت به آن بیتفاوت باشند و از نظارتی بهره ببرند که دیگران انجام میدهند (مفتخوری) از آنجایی که حجم هزینههای نظارت برای کاهش فرصتطلبی مدیریت و انتقال ثروت در فرآیند سیاسی نسبت به فرآیند بازار هنگفت میباشد، بنابراین در فرآیند سیاسی نسبت به فرآیند بازار رفتارهای فرصتطلبانه نیز بیشتر میباشد.
یک فرضیه این است که روش انتقال ثروت سیاسی از طریق حل بحرانهای واقعی یا مورد تصور توسط مقامات دولتی میباشد. از ارقام حسابداری در فرآیند سیاسی مثلا به عنوان شناخت بحرانهای تصور شده استفاده میشود. این ارقام همچنین در مقرراتی نیز مورد استفاده قرار میگیرد که برای حل بحرانها وضع میشود. برای مثال، افزایش عمده در سود شرکتهای نفتی در دهه ۷۰ به عنوان شاهدی از انحصار نفت ذکر شد و این سودها هدف مالیات بر سود بادآورده ۱۹۸۰ قرار گرفت.
با توجه به این دیدگاه خاص از فرآیند سیاسی، مدیران شرکتهایی که حساسیت سیاسی دارند، انتظار میرود روشهای حسابداری را انتخاب کنند که سود گزارش شده را به دورههای بعد منتقل کند و تغییرپذیری سودهای گزارش شده را کاهش دهد. مدیران شرکتهای تحت نظارت هنگام انتخاب روشهای حسابداری، مقررات خاصی را مورد توجه قرار میدهند که بر آنها تاثیر دارد. هزینههای اطلاعات در فرآیند سیاسی موجب تغییراتی در روشهایی حسابداری میشود که بر قیمت سهام تاثیر د ارد. تغییراتی که سود را افزایش میدهد، قیمت سهام را کاهش خواهد داد و برعکس تغییراتی که سود را کاهش دهد، قیمت سهام را افزایش خواهد داد.
تغییر اختیاری روشهایی که باعث کاهش هزینههای سیاسی میشود، قیمت سهام را افزایش میدهد. به هر حال مشاهده این اثرات مشکل است، زیرا این اثرات با اثر تغییر در هزینههای سیاسی یا سایر عواملی درهم تنیده شدهاند که موجب تغییر روش توسط مدیریت میشود. مشاهده اثر همچنین به دلیل این مشکل است که بازار انتظار تغییر را دارد. اثرات تغییرات اجباری احتمالا قابل مشاهده خواهد بود زیرا تغییرات اثر متفاوتی بر هزینههای سیاسی شرکتها دارد.
شرکتهای تحت نظارت و شرکتهایی که حساسیت سیاسی دارند، مساله نمایندگی نیز دارند و از ارقام حسابداری برای کاهش هزینههای نمایندگی در قراردادهای بدهی و طرحهای پاداشی مدیریت استفاده میکنند. اما با معرفی هزینههای اطلاعات در فرآیند سیاسی، ارقام حسابداری از طریق دیگری نیز بر جریان نقد آتی شرکت تاثیر میگذارند. مدیریت باید این عوامل را نیز در انتخاب روشهای حسابداری در نظر گیرد. انگیزههای ایجاد شده از طریق فرآیند سیاسی (کاهش سود) در تضاد مستقیم با انگیزههای ایجاد شده از طریق قراردادهای پاداش مدیریت (افزایش سود) با توجه به سطح سود گزارش شده میباشد. ولی این دو مجموعه انگیزه اشاره به کاهش واریانس سود گزارش شده دارند.
مدیران باید بین هزینهها و منافع روشهای حسابداری توازن برقرار کنند. روشهایی که به دلایل سیاسی یا مقرراتی بهینه است برای مقاصد قراردادهای بدهی یا پاداش مدیریت ممکن است مطلوب نباشد. اطلاعات کمی در مورد حجم نسبی هزینههای قرارداد و هزینههای مقررات و سیاسی وجود دارد. بنابراین، عاملهای تصمیمگیری مدیریت و چگونگی آن بین شرکتهای مختلف، متفاوت است و نمیتوان از قبل آن را تعیین کرد.
شواهد تجربی نشان میدهد که انتخاب روشهای حسابداری با متغیرهایی تغییر میکند که احتمالا به هزینههای قرارداد و هزینههای سیاسی مرتبط است، تغییر میکند، بنابراین میتوان برای ایجاد توازن در هزینههای سیاسی و هزینههای قرارداد پیشبینیهایی انجام داد. همان گونه که فرآیندهای سیاسی و قرارداد انگیزههای متضادی برای مدیریت در انتخاب روشهای حسابداری ایجاد میکند، پیشبینیهای متضادی نیز در مورد اثرات قیمت سهام تغییرات در روشهای حسابداری ارائه میکند. تغییری که سود را افزایش میدهد، قیمت سهام را افزایش میدهد، به این دلیل که احتمال نقض فنی قرارداد وام را کاهش میدهد و همزمان قیمت سهام را به دلیل افزایش هزینههای سیاسی کاهش میدهد.
در بررسی اثرات تغییرات بر قیمت سهام، متغیرهایی که احتمالا به هزینههای سیاسی و قرارداد مربوط هستند برای برآورد اثرات متضاد بر قیمت سهام استفاده میشوند.
*مدیرعامل شرکت بورس
ارسال نظر