کتابمعمای فراوانی (۱۶)
عاقبت عصر چارلز پنجم
مترجم: دکتر جعفر خیرخواهان
این مخارج تاثیر جدی بر دولت اسپانیا گذاشت. چون عرضه فلزات قیمتی، درآمد هنگفتی خارج از مدار سنتی درآمدها در اروپا، در اختیار نظام مطلقه هابسبورگ میگذاشت، اهداف رژیم، فراتر از جاهطلبیهای معمول شاهانه اوج گرفت و به مخارج بیشتری منتهی شد.
نویسنده: تری کارل
مترجم: دکتر جعفر خیرخواهان
این مخارج تاثیر جدی بر دولت اسپانیا گذاشت. چون عرضه فلزات قیمتی، درآمد هنگفتی خارج از مدار سنتی درآمدها در اروپا، در اختیار نظام مطلقه هابسبورگ میگذاشت، اهداف رژیم، فراتر از جاهطلبیهای معمول شاهانه اوج گرفت و به مخارج بیشتری منتهی شد. نظام سلطنتی شروع به بزرگترشدن خود نمود در حالیکه همزمان ادغام و متمرکز ساختن اداری دولت را به تاخیر میانداخت که برای اهداف امپراتوری ضروری بود. برای مثال هیچ تلاشی نکرد تا کاستیل را به سایر قلمروها ضمیمه نماید چون اتصال کاستیل به آمریکا، روابطش را با قلمروهای همجوار متوقف میساخت. مقادیر عظیم نقره به این معنا بود که حکومت استبدادی در اسپانیا میتوانست از وحدت آهسته مالی و اداری صرفنظر کند وحدتی که پیششرط حکومت استبدادی در جاهای دیگر بود. در اصل، فلزات گرانبها جایگزین دولتسازی شد که سایر هویتهای اروپایی طی این دوره سرگرم اجرای آن بودند.
مخارج دولت نیز یکی از نخستین نمونههای بیماری هلندی را به وجود آورد. پس از افزایش اولیه تولید صنعتی به خاطر افزایش تقاضا (که هنوز نمیتوانست خود را با افزایش عرضه پول وفق دهد)، تولیدات اسپانیا سقوط کرد و پول اضافه ارزشیافته اسپانیا باعث تشویق واردات شد. ابریشم و پنبه، کالاهای فلزی، اسلحه و ظروف منزل، کتاب و کاغذ از بقیه اروپا به کشور سرازیر شد که اغلب با رضایت شاه بود. در۱۵۴۸ نمایندگان مجلس والادولید عرضحالی خدمت شاه آوردند تا اجازه دهد کالاهای ارزانتر خارجی به منظور جلوگیری از افزایش هزینههای زندگی وارد شود. آنها همچنین درخواست کردند تا صدور محصولات کاستیلی حتی به مستعمرات در دنیای جدید ممنوع شود. عرضحال آنها اجابت شد و به زودی صنعتزدایی اتفاق افتاد. اثر آن بر کشاورزی نیز به همان اندازه مخرب بود. کنترل قیمت بر غلات وضع شد تا تورم مهار شود که به یک ضد انگیزه قوی تولیدکنندگان بالقوه تبدیل شد. در دهه۱۵۷۰، اسپانیا قادر به تامین تقاضای ملی برای موادغذایی نبود و سکههای طلای وارداتی را از آمریکا برای پرداخت غله وارداتی خرج میکرد.
یک عامل ارزی، این تمایلات را در کشاورزی و صنعت تشدید کرد. مقادیر فلزات گرانبها که از دنیای جدید وارد میشد اجازه نمیداد تا پول اسپانیا باکشش و انعطافپذیری که بتواند تفاوتهای قیمت موجود در نظام بینالملل را جبران نماید نوسان یابد. این عدم انعطاف ارزی نهایتا باعث تشویق واردات و آسیب دیدن صادرات شده و این پول زیاده ارزشگذاری شده باعث خارج شدن کالاهای کاستیلی از نظام بینالمللی شد. البته نتیجه نهایی، تراز پرداختهای منفی شده بود. تورم که نتیجه مستقیم ورود اینهمه شمش طلا بود نیز مشکلات اسپانیا را دوچندان کرد. طی یک قرن، قیمتها پنج برابر شدند. یک پدیده شوکهآور در جامعهای که به ثبات قیمتها عادت داشت.
در اواسط قرن شانزدهم اسپانیا مجبور شد تا تعدیلاتی انجام دهد دقیقا همانطور که صادرکنندگان نفت صدها سال بعد انجام دادند. اگر شاه، خواهان حمایت از صنایع داخلی در برابر رقابت کالاهای خارجی بود، واردات بایستی مهار میگردید. در عین حال این اقدام فقط تورم بالارونده را تشدید میکرد چون ساختار قیمتی اسپانیا مغایر با همسایگان شده بود. اما اگر در سرپیچی با تفکر سوداگری، حمایت کنار گذاشته میشد، سایر کشورها به بازار اسپانیا و مستعمرات آن دسترسی پیدا کرده و درآمد شاه و نجبا کاهش مییافت. همچنانکه امپراتوری از ۱۵۴۸ تا ۱۵۵۸ گسترش پیدا میکرد، شاه بین این گزینهها تغییر موضع میداد و به مجموعه درهم و برهمی از سیاستهای اقتصادی منجر شد. درنهایت حمایتگرایی انتخاب گردید. به منظور حفظ مقادیر طلا و نقرهای که وارد اشبلیه شود، کاستیل در پشت تعرفههای سنگینی که از نظام صنعتی غیررقابتی و نظام کشاورزی ناتوان از تغذیه مردم حمایت میکرد پنهان شد.
تا زمانی که کشور ظرفیت پرداخت سطح زندگی را داشت، هابسبورگ مجبور نبود با این اختلافات ساختاری عمیق مواجه شود. با این حال ظرفیت اسپانیا برای پرداخت محدود بود. بررسی سوابق قرن شانزدهم نشان میدهد که ابتدا پنجاه سال درآمدها افزایش یافت سپس رکود ملایمی به وجود آمد و پس از آن رونق موقت و در نهایت به رکود عمیق رسید. این الگوها نشان میدهد چارلز پنجم و جانشین وی فیلیپ دوم، دایما تمام درآمدها را از خزانه بیرون میکشیدند حتی قبل از اینکه جریان فلزات قیمتی از دنیای جدید ضعیف و بعدا متوقف گردد.
جایگزین برای رانت منابع، مالیاتستانی بود. با کاهش رانتها، حاکمان با بیرحمی از ساکنان کاستیل مالیات میگرفتند تا آرزوهای سر بر آوردهشان را تحقق بخشند که باعث فقیرشدن روستاییان اسپانیایی شد چون بیشترین بار مالیاتی بر دوش کسانی میافتاد که کمترین توان برای پرداخت داشتند. در شرایط اوج گرفتن قیمتها و مالیاتها، دو برابر یا سه برابر شدن دستمزدها موضوعیتی ندارد. دستمزدهای واقعی عملا کاهش یافت که فشار شدیدی بر کارگران شهری و روستایی وارد کرد و باعث گسترش بیکاری شد. در دهه ۱۵۹۰ برخی کشاورزان بیش از نصف درآمد خود را مالیات، ده یک (عشریه) و حق اربابی میدادند. بین ۱۵۵۶ و ۱۵۸۴ میزان مالیاتستانی دو برابر شد که این نرخ افزایش سریعتر از هر بخش دیگر اروپا بود.
ناتوانی در تامین نیازهای بودجهای از طریق درآمد مالیاتی، وابستگی شاه به درآمد فوقالعاده از گنجینه آمریکا را تشدید کرده و به یک عمل جدید یعنی استقراض خارجی منجر شد. اعتبار و گنجینه از آمریکا عمیقا به هم گره خورده بود. انواع معینی از مخارج شاه - مثلا پرداختهای بین کشورها یا دستمزد مزدوران - نیازمند سکه واقعی بود اما فلزات گرانبها فقط میتوانست از طریق قطارهای طولانی قاطرها و کاروانهای دریایی به گردش درآید. بانکدارها ضرورت حمل مقادیر زیاد فلزات گرانبها را با صدور حوالههای ارزی و اعتباری بهرهدار از بین بردند. بنابر این عصر چارلز پنجم، عصر واسطههای مالی نیز بود که رابطه بین سلطنت و بانکها را برقرار ساختند و سرانجام کار، فاجعهآمیز بود.
ارسال نظر