محمدصادق جنان‌صفت

خداوند به همه مردان نان‌آور یک خانواده کمک کند تا روزی نیاید که او ناتوان از برآورده کردن حداقل نیازهای مادی زن و فرزندان که همه امیدشان به او است به نقطه‌ای برسد که با شرمندگی، ناامیدی و خشم بگوید ندارم، نمی‌توانم، از کجا بیاورم؟ بدون تردید حتی تصویر این دقایق و روزهای دهشتناک کافی است لرزه بر اندام هر مردی بیندازد.

برای اینکه چنین رویدادهای غم‌انگیزی رخ ندهد همه نهادهای یک جامعه مسوولیت دارند که فضای جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند را به سمت رونق و پیشرفت حرکت دهند و امیدوار باشند کار ایجاد می‌شود.

بالاترین مسوولیت‌ها البته بر دوش هر فرد قرار دارد که زندگی خویش را گونه‌ای سامان دهد که هرگز بدون شغل نباشد.نهاد دولت نیز موظف است براساس آرایی که از مردم اخذ کرده و قدرت و امکاناتی که در اختیارش قرار دارد به گونه‌ای تصمیم بگیرد و اقدام کند که هر کس توانایی کار کردن داشت شغل و درآمد داشته باشد.مدیران ارشد جامعه ایرانی در همه سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی با انگیزه‌های مضاعف سعی کرده‌اند این مسوولیت را انجام دهند و تهیدستان را بالا بیاورند.اما به نظر می‌رسد هنوز شکاف زیادی بین خواسته‌ها و واقعیت‌ها وجود دارد و نرخ رسمی بیکاری در حد ۱۲درصد خود گویای این مدعا است.

از طرف دیگر تعداد پرشماری از کارگران شاغل ایرانی نیز معتقدند درآمد حاصل از فعالیت در یک شغل به اندازه‌ای نیست که هزینه‌های آنها را بپوشاند و روزهای سخت و عبوس در زندگی آنها به وفور پیدا می‌شود.این یک خواسته ساده و طبیعی است که هر کارگر از کارفرمای بلافصل خویش بخواهد مزد و مزایای او را در اندازه ‌هزینه‌های قابل قبول و در حد عرف تعیین کند و انتظاری غیر عقلانی نیست. از طرف دیگر جامعه کارفرمایان ایرانی طیفی همگون نیستند و اندازه بنگاه، شرایط سودآوری آنها و طبیعت تولیداتشان با یکدیگر تفاوت‌های بنیادین دارد. آمارهای ارائه شده از سوی نهادهای رسمی حاکی است اکثریت بنگاه‌های اقتصادی ایران را کارگاه‌های کوچک تشکیل می دهد و صاحبان آنها نمی توانند درآمدهای مورد انتظار کارگران را پرداخت کنند.در سال‌‌های کسادی حتی کارخانه‌های بزرگ نیز از پرداخت درآمدهایی که با هزینه‌ها برابری کند ناتوان هستند.

چه می توان کرد؟ تجربه جامعه ایرانی نشان می دهد که رشد هزینه‌های زندگی که با شعله ور شدن دامنه تورم با شتاب بالا می رود، نقش و سهم اصلی را در عدم تعادل درآمدها و هزینه‌های خانواده‌ها داشته و دارد و اگر قرار است تعادلی در درآمد و هزینه خانواده‌ها ایجاد شود باید مهار تورم را در دستور کار قرار داد و جز این راهی نیست. کارگران ارزشمند ایرانی و نهادها و انجمن‌هایی که به هر صورت نمایندگی کارگران را بر عهده دارند باید بر این نقطه فشار آورند. هر فشاری بر هر محل و هر مرکز و هر نهاد دیگری جز این به بیراهه رفتن است. کارگران ایرانی حق دارند زندگی آبرومند و خوش داشته باشند، اما باید راه رسیدن به آن درست انتخاب شود.