زمینه‌های فساد در اقتصاد ایران

دکتر موسی غنی‌نژاد اقتصاددان و استاد دانشگاه در گفت‌وگویی با سایت بازتاب زمینه‌های بروز فساد مالی در اقتصاد ایران و منشا پیدایش رانت‌خواری به‌رغم توجیهات حقوقی آن را شکافته و انحصار و عدم رقابت و عدم وجود کنترل درنظام اقتصادی را زمینه‌هایی برای بروز فساد دانسته است.

با هم این گفت‌وگو را می‌خوانیم. فساد مالى در رده‏هاى بالاى حکومتى، به خصوص در کشورهایى که بدنه حکومتى بزرگى دارند، مساله خیلى مهمى محسوب مى‏شود. ظاهرا دو نظر وجود دارد. عده‏اى مى‏گویند فساد در ایران در یک حد معمولى است. یعنى درصد معمولى از فساد که در همه کشورها وجود دارد، در ایران هم وجود دارد. یک نگرش دیگر هم این است که سیستم ادارى و اقتصادى ما با مساله فساد دست به گریبان است. اینجا این بحث پیش مى‏آید که آیا واقعا سازمان و ارگانى براى دادن آمار رسمى در ایران، به صورت یک سیستم تعبیه شده است یا خیر؟

من اشاره‏اى به سابقه تاریخى این مساله ‏کنم که فکر مى‏کنم جالب است. تا آن جایى که من به یاد دارم، یکى از دفعات مهمى که مساله فساد مطرح شد، دهه ۱۳۳۰ بود. اواسط ۱۳۳۰، زمان دکتر اقبال، او قانونى را به مجلس آورد و گذراند، به اسم قانون «از کجا آورده‏اید؟ » که آن موقع خیلى سر و صدا کرد و در حقیقت هدف آن هم مبارزه با فساد مسوولان دولتى بود. علت آن این بود که آن زمان درآمدهاى نفتى زیاد شده بود. یعنى زیاد در اختیار دولت قرار گرفته بود و کمک‏هاى مالى که کشورهاى خارجى به‌خصوص آمریکا به ایران انجام مى‏دادند، افزایش پیدا کرده بود.

بعد از کودتاى ۲۸‌مرداد درآمدهاى زیادى در اختیار دولت قرار گرفته بود. بخشى از مهم‏ترین این قسمت‏ها باید براى طرح‏هاى عمرانى مصرف مى‏شد و بخشى از آن هم در اختیار دولت قرار مى‏گرفت. از همان زمان بحث فساد مالى در ایران شروع شده است. در ایران چون وزن اقتصادى دولت زیاد است، مساله فساد اهمیت بیشترى پیدا مى‏کند. یعنى مشکل ما بر مى‏گردد به مشکل نقش دولت، حالا اشاره کنم به قانون «از کجا آورده‏اید» و قوانین مشابه آن که هیچ‏گاه به نتیجه نرسید و به نظر من نمى‏شد انتظار داشت که به نتیجه برسد. فقط یک امید بود براى مردم که امیدوار باشند ما هم چنین کنترلى داریم. همچنین احتمالا قدرت سیاسى در مواردى استفاده‏هاى جناحى و سیاسى خاص خود را انجام مى‏دهد. مثلا یک عده را برکنار مى‏کند. زمان شاه به عنوان فساد بر علیه مخالفان، بگیر و ببندهایى راه مى‏انداختند. این قانون الان هم وجود دارد. البته جزئیات حقوقى آن را من اطلاع ندارم. مثلا دهه ۴۰ بحث شدیدى که در ایران گرفته بود، انقلاب ادارى بود. مى‏گفتند ما باید انقلاب ادارى داشته باشیم. انقلاب ادارى بعدا جزء اصول انقلاب شاه و ملت درآمد و آنجا هم مساله فساد ادارى مطرح شده بود.

مى‏خواهم بگویم این سابقه وجود دارد. الان هم این مساله مطرح است و مساله کم‏اهمیتى نیست. مساله مهم و جدى است. ولى ما باید به ریشه‏ها نگاه کنیم. اصل قضیه این است که گرفتار ظواهر نشویم. اما با فساد اقتصادى چگونه باید برخورد کرد؟ هر نوع برخوردى نتیجه‏بخش نیست و بدتر از همه برخوردهاى سیاسى است که نمونه آن را مى‏بینید. یک زمانى بحث ثروت‏هاى باد آورده را مطرح کردند. بعد معلوم شد باد براى یک عده خاصى ثروت مى‏آورد و براى همه نیست. یک عده را از نظر سیاسى بى‏آبرو کردند و براى آنان سابقه درست کردند و بعد هم معلوم شد که مثلا از نظر قانونى اختلاسى هم به آن صورت نبوده است. چون اگر بود، ما باید نتیجه آن را مى‏دیدیم. باید این ثروت‏ها را به بیت‏المال برمى‏گرداندند. اینها اولا باعث بدبینى مردم نسبت به این قوانین مى‏شود و در ثانى هیچ نتیجه‏اى ندارد. یعنى همان سیستمى که قبلا بوده است، ادامه پیدا مى‏کند. علت قضیه این است که ما به ریشه نمى‏پردازیم.

ریشه این فسادها در کجا است؟

عمدتا در همان ساختار بوروکراسی دولتى و اقتصادى است که قدرت اقتصادى در اختیار کسانى قرار مى‏گیرد که شغل آنان تناسبى با روابط اقتصادى و نظام اقتصادى ندارد. مثلا در اختیار یک کارمند دولت که حقوق ماهیانه او ۱۰۰ تا ۱۲۰‌هزار تومان است، اختیاراتى قرار مى‏گیرد‌ یعنى سیستم بوروکراسی این اختیار را به او مى‏دهد که با یک امضاى او میلیاردها تومان این طرف و آن طرف مى‏شود. این سیستم غلط است. چون با آن شغل و پست، رانت و فساد ایجاد مى‏شود. سرنوشت اقتصادى ما گرفتار دست یک عده بروکرات شده است. بروکرات‏هایى که ما نمى‏توانیم انتظارات زیادى از آنان داشته باشیم.

بله‌، وقتى سیستم اقتصادى ما به نوعى سازمان‏دهى مى‏شود که سرنوشت اقتصاد را در اختیار یک بروکرات قرار مى‏دهد، این مشکل‏ساز مى‏شود و این اولین منشا فساد است. ولى یک نکته دیگر که خیلى مهم است و بنده به آن اشاره مى‏کنم، در رابطه با ستاد مبارزه با جرائم اقتصادى است که اخیرا قوه‌قضاییه درست کرده است. خیلى از این رانت‏ها و فسادها که از نظر اقتصادى فساد هستند، از نظر حقوقى و قانونى فساد نیستند. مثلا همین پژو پرشیا‌، این از نظر حقوقى اشکالى ندارد. شکل حقوقى را درست مى‏کنند. اگر درست نبود، نمى‏شد این کار را انجام داد. یا مجوزهایى که وزارت بازرگانى یا صنایع مختلف، واردات و صادرات، براى توزیع، براى موافقت‏هاى اصولى، براى صنایع و بعد موافقت‏هایى که براى تسهیلات بانکى، با نرخ بهره‏ورى پایین گرفته مى‏شود، یا براى توزیع ارز است، هیچ‏کدام از این موارد غیرقانونى نیستند. اینها همگى طبق قانون و ضوابط حقوقى عمل مى‏کنند. اما از نظر اقتصادى همه اتلاف منابع است. پس این را باید تفکیک کرد. من در مورد مساله طرح قوه‌قضاییه هم عرض کرده‏ام که این نیت خوبى است، ولى این راه آن نیست. یعنى شما با یک مساله اقتصادى برخورد حقوقى و برخورد قانونى نمى‏توانید انجام دهید.

آیا دولت کوچک از این نوع مسائل که مثلا نماینده مجلس آن پرشیا بگیرد، نخواهد داشت؟

کمتر مى‏شود. مشکل پژو پرشیا چگونه به وجود آمد؟ به خاطر این که تولیدکننده‏هاى اتومبیل، دولتى هستند. ایران‏خودرو دولتى است. براى این که موقعیت خود را تحکیم کند و با پیشنهادهاى آن موافقت کنند، مجلس با او همراهى مى‏کند. در حقیقت، دو طرفه به هم باج مى‏دهند و شکل قانونى به آن داده‏اند. ولى یک شرکت خصوصى، هیچ‏گاه نمى‏آید به ۳۰۰ نفر اتومبیل بدهد. این از نظر اخلاقى هم خیلى بد است. ایران‏خودرو که مربوط به بیت‏المال است، از کیسه چه کسى مى‏بخشد؟ با اجازه چه کسى این کار را انجام مى‏دهد. هیچ توجیهى ندارد. ولى اگر یک شرکت‌خصوصى بود، مى‏گفتیم مى‏خواهد نماینده‏هاى ایران ماشین خوب سوار شوند و اگر شکل رشوه داشت، قانون با آن برخورد مى‏کند.

منظورم این است که خیلى اوقات، رانت‏ها غیرقانونى نیستند، مثلا فسادهایى که در بانک انجام مى‏شود، سوءاستفاده‏هایى که چندین بار در بانک‌ها انجام دادند و علنى شد و قوه‌قضاییه با آن برخورد کرد. چون بدون اینکه در حساب موجودى داشته باشند، چک کشیده بودند. بانک این را قبول کرده بود و تمام این موارد غیرقانونى بود. چون این مورد خلاف قانون بود، با آن برخورد کردند. ولى داستان اینجا تمام نمى‏شود. همین بانک‌ها کلى تسهیلاتى در اختیار دارند که مى‏توانند توزیع کنند. این تسهیلات منشا رانت است. یعنى تسهیلاتى زیر نرخ بهره متعارف بازار آزاد. این تفاوت‏ها، همگى رانت است. به هرکه این وام را مى‏دهند، براى او یک درآمد مجانى ایجاد شده است. مقدارى از این تسهیلات تکلیفى است. یعنى خود دولت مشخص مى‏کند و مى‏گوید مجموعه بانک‌هاى تجارى، مثلا فلان قدر به فلان صنعت وام بدهند. ولى تا این مقدار اعتبار، بانک مى‏تواند به تشخیص خود وام دهد. به تشخیص خود این بانک که خصوصى نیست. این بانک دولتى است. یعنى آن رئیس بانک یا مدیران بانک به نیابت از مردم عمل مى‏کنند. اگر بانک خصوصى بود، مى‏گفتیم به نیابت از سهامداران عمل مى‏کند. اگر اشتباه کرد، چون بانک خصوصى است، ورشکست مى‏شود، مشکلات مالى پیش مى‏آید و پاسخگو خواهد بود. ولى چون اینجا دولتى است، هیچ بانکى ورشکست نمى‏شود و هر کارى مى‏خواهد انجام مى‏دهد، دولت و بانک مرکزى هم پشتیبان او است. کدام رییس و یا مدیر بانک بخاطر تصمیمات غلط بازخواست شده است؟ با وجود اینکه تمام تسهیلات آنان ایجاد رانت کرده است. ولى خلاف قانون هم نبوده است.

به هرحال در اینجا ساختار دولتى است. و باید متناسب با این ساختار نهادهاى نظارتى و نهادهاى کنترلى وجود داشته باشد. آیا در کشور ما این‏طور است؟

کنترل و نظارت را قانون در سطوح مختلف پیش‏بینى کرده است. ولى چون کنترل و نظارت هم یک سیستم بروکراتیک دولتى است، شما هرقدر این طورى کنترل کنید، به بوروکراسی اضافه کرده‏اید. شما براى کنترل کردن یک کارمند، یک کارمند دیگر مى‏گذارید. ولى یک راه‏حل دیگر هم هست. در کشورهاى پیشرفته این کار را انجام داده‏اند. براى کنترل سیستم دولتى، مطبوعات آزاد کنترلى خارج از بوروکراسی بر روى این عملکرد دارند. به افکار عمومى گزارش مى‏کنند و فشار افکار عمومى باعث مى‏شود که آنان خود را جمع‏وجور کنند.

چرا مطبوعات مساله فساد مالى را جدى پیگیرى نمى‏کنند؟از زمان رضاخان تا حال در دوره‏هایى آزادى مطبوعات داشته‏ایم. امابه نظر شما آیا هیچ‏وقت مطبوعات ایران به این مساله به عنوان یک مساله اصلى پرداخته‏اند؟ اگر این طور نیست علت را چه مى‏دانید؟

اخیرا یک خبرى بود که در هندوستان وزیر جنگ و هیات‌ عالیرتبه وزارت جنگ در هندوستان استعفا دادند و به خاطر جرم اختلاس و رشوه‏خوارى به دادگاه رفتند. خوب داستان چه بود و از کجا درز پیدا کرد و فهمیدند. یک عده خبرنگار خود را به صورت دلال اسلحه درآوردند، رفتند و با اینان مذاکره کردند و در حین مذاکرات تمام قضایا را فیلمبردارى کردند. بعد این را روى اینترنت قرار دادند و بعد دادگاه رسیدگى کرد، حکم صادر کرد و آنان استعفا دادند.

شما فکر کنید اگر چنین موردى در ایران اتفاق مى‏افتاد، اول آن خبرنگار را بیچاره مى‏کردند که چرا شما در کار اطلاعاتى دخالت کردید. در حالى که کار مطبوعات کار اطلاعاتى است. اما کار اطلاعاتى غیرعلنى و خصوصى است. مثل کارآگاه خصوصى، شما در کشورهاى پیشرفته یک پلیس دارید و یک عده کارآگاه خصوصى دارید. کارآگاه خصوصى خیلى جنایت‌ها را کشف مى‏کند و با پلیس هم همکارى مى‏کند و کسى مانع آنان نمى‏شود. اینجا ما نه کارآگاه خصوصى داریم و نه مطبوعات و سیستم اطلاعاتى خصوصى، چون سیستم بوروکراسی ما خیلى بسته است، کسى حاضر نیست مستقیما در معرض افکار عمومى قرار بگیرد.

حالا برگردیم به تجربه دوم خرداد، چون ما این تجربه را نداریم، از یک طرف خود مطبوعاتى‏هاى ما، خودسانسورى مى‏کنند. مى‏ترسند این کارها را انجام دهند، نه اینکه نتوانند جلو بروند و یک اطلاعاتى بدهند. چون در اینجا ممکن است بعضى از اطلاعات هم غلط باشد و زیر سوال بروند. این تضمینى که همه جاى دنیا براى مطبوعات و خبرنگارها هست، در کشور ما متاسفانه نیست. از طرفى دیگر هنوز مطبوعاتى‏هاى ما به آن شعور حرفه‏اى نرسیده‏اند که از آن قدرتى که در اختیار آنان قرار مى‏گیرد، سوءاستفاده نکنند. به مطبوعات رکن چهارم دموکراسى مى‏گویند، این یک قدرت به مطبوعاتى‏ها مى‏دهد. از این قدرت باید درست استفاده کرد. ما یاد گرفته بودیم درست استفاده کنیم یا خیر؟ آن تمرین بود. البته در مجموع به نظر من بد نبود. خیلى هم سوءاستفاده نشد، اما آن حد و ظرفیت را ندیدیم. البته مقایسه‏اى انجام دهیم. آزادى مطبوعات بعد از دوم خرداد از نظر کیفیت و سوءاستفاده‏اى که از این آزادى بردند را مقایسه کنید با بعد از شهریور ۲۰ تا سال ۳۲. خیلى پیشرفت کرده‏ایم. آن‏موقع مطبوعات در ایران را نگاه کنید، حرف‌هاى ناسزا مى‏گفتند و به هم اتهاماتى مى‏زدند.

منظور شما از سوءاستفاده چیست؟

وارد بازی‌هاى قدرت شدن به روش غیراخلاقى این است که، شما یک خبر نادرستى را در مطبوعات بگویید که اثر خود را مى‏گذارد. این ممکن است اتفاقى انجام بگیرد که مى‏گوییم ‌هزاران خبر مى‏آید و یک خبرنگار اشتباه کرده است. ولى این نباید به یک اهرم و سلاح براى کوبیدن افراد تبدیل شود. این کارى است که در تجربه‏هاى قبلى (شهریور ۲۰) و دوره آزادى مطبوعات به شدت از آن سوءاستفاده شده است. اما تجربه دوم خرداد خیلى بهتر بود. ولى باز هم به آن سطحى که توقع می‌رود، از دو جهت نرسیده است‌، از یک طرف اینکه مطبوعات خودسانسورى زیاد انجام دادند، و همه چیز را نمى‌توانستند بگویند و از طرف دیگر طرف مقابل یعنى گروه‌هاى سیاسى و دستگاه‌ها هم این ظرفیت را نداشتند. آخر ما به اینجا رسیدیم که اینها را بستند. چرا بستند؟ شما با آزادى در حقیقت یک امکانى را فراهم کرده‏اید. از این امکان مى‏شود هرگونه استفاده‏اى انجام بگیرد. اگر ما به آن سطحى از رشد رسیده باشیم در عرصه اطلاعات و مطبوعات که این رقابت‌ها و این کنترل‌هاى خودجوش برقرار باشد، نباید از این مساله بترسیم.

شما بحث خودسانسورى را مطرح کردید، ولى در همین دوره شاهد بودیم که چندین‌بار خبرنگارها و مطبوعاتى‏ها خیلى شدید وارد مسائل سیاسى شدند. از مسائل وزارت اطلاعات ایران که محکمترین سیستم است و تمام حکومت هم مى‏خواهد از آن حفاظت کند، راحت در روزنامه مى‏نویسند. چرا در میان این تعداد مطبوعات، حتى چند نفر به فساد مالى نمى‏پردازند؟ یعنى ریسک فساد مالى خیلى بیشتر از مسائل سیاسى که شما مى‏دانید، بود؟

کاملا درست است. ما به این نتیجه مى‏رسیم که این مساله راست و چپ نیست، اتفاقا فساد در جایى است که قدرت اجرایى آنجا است. یعنى تمام نبض درآمدهاى مملکت از طریق قوه اجرایى است که راجع به آن تصمیم‏گیرى مى‏شود. بخش‌خصوصى ما خیلى نقش محدودترى دارد. ثانیا آنان براى اموال خود تصمیم‏گیرى مى‏کنند، ولى دولت براى اموال مردم، براى بیت‏المال تصمیم‏گیرى مى‏کند. حالا شما مى‏گویید که در مورد مسائل مالى چرا این اتفاق نیفتاد؟...

حالا در مورد کنترل فسادهاى مالى باید چه کنیم؟

همان‌طور که گفتم، علت اصلى به وجود آمدن فساد مالى دولتى شدن و بروکراتیک شدن اقتصاد است. باید در مورد آن چاره‏جویى کنیم. این یک کار بلندمدت است و حالا شما مى‏گویید در کوتاه‏مدت. در کوتاه‏مدت همین آزادى مطبوعات خیلى باعث مى‏شود این موارد جمع‏وجور شوند. ممکن است به نتیجه نرسد. ولى اهرم فشار است و آنان سعى مى‏کنند که خود را جمع کنند. این موارد موثر است.

شما سیر فساد مالى را تا به حال با توجه به اینکه آمارهاى مدونى هم هیچ‏جا وجود ندارد، در این چندساله اخیر، از دومین دوره دولت آقاى هاشمى تا به این طرف، رو به صعود و فزونى مى‏بینید و یا رو به کاهش؟ یعنى ساختار اقتصادى ما فسادزاتر مى‏شود و یا فساد آن پایین مى‏آید؟

بنا به تعریفى که از فساد مالى کردیم، یعنى نه به معناى حقوقى آن، بلکه به معناى اقتصادى آن، با توجه به بزرگ شدن بخش دولتى در این مدت مى‏توانیم بطور منطقى نتیجه بگیریم که فساد‌، یعنى اتلاف منابع اقتصادى و رانت‏ها، زیادتر شده است.

آیا دولت از زمان آقاى هاشمى بزرگ‌تر شده است؟

از سال ۶۹ که برنامه اول خصوصى‏سازى و غیردولتى کردن شروع شد تا سال ۷۶، اگر اشتباه نکنم خود رییس سازمان برنامه (آقاى عارف) گفته بود که در این مدت وزن اقتصادى دولت دو برابر شده است. ما در یک دور باطل قرار گرفته‏ایم. مى‏خواستیم غیردولتى کنیم، دولتى‏تر شدیم. برخورد جدى با این قضیه انجام ندادیم. شرکت‌هاى دولتى در این مدت دو برابر شده است. خوب سازمان برنامه آمار داد. وزن اقتصادى دولت بیشتر شده است. در زمان آقاى هاشمى تمام پروژه‏هاى صنعتى که اجرا کردند، دولتى بود. این مشخص است که وزن اقتصادى دولت را زیاد مى‏کند. بیشتر امکانات مالى در پروژه‏هاى بزرگ دولتى کانالیزه شد. درست است، زمان آقاى هاشمى اصلاحات مهمى صورت گرفت و واقعا اقدامات مثبتى بود. یعنى رشد اقتصادى ما تا سال ۶۸ منفى بود. ولى آن بوروکراسی که بخش‌خصوصى را خفه کرده بود و نمى‏گذاشت دست و بالش را باز کند، ادامه داشته است. تعزیرات حکومتى آمده است. کنترل‌هاى مختلف، کنترل قیمت و کنترل‌ها بر روى موافقت‌هاى اصولى و... و همه این موارد بخش‌خصوصى را گرفتار کرده است و بخش‌خصوصى نمى‏تواند کار کند. بنابراین رشد اقتصاد ما فقط از طریق دولت امکان‏پذیر است. ما یک بخش‌دولتى داریم و یک بخش‌خصوصى، سیستم ما طورى است که بوروکراسی ما جلوى رشد بخش‌خصوصى را گرفته است. بنابراین هر رشدى که بخواهیم به جامعه اقتصادى بدهیم، از طریق بخش دولتى است و بخش دولتى بزرگ مى‏شود.

شما در ابتداى صحبت بیان کردید، ما یک زمان متوجه شده بودیم که درآمدهاى نفتى ما زیاد است. و از آن طرف وام‌هایى که کشورهاى خارجى به ما مى‏دادند، افزایش پیدا کرده است. دولت هم به ناچار براى هزینه کردن این منابع مالى در جهت رشد اقتصادى باید کارهایى انجام مى‏داد. در اقتصاد، بیشتر درآمدهاى ارزى مملکت، چه بخش‌خصوصى و چه دولتى، متکى بر نفت است و این درآمدهاى نفتى هم باید به دست دولت برسد و دولت این را بصورت ارائه خدمات و تسهیلات به بخش‌خصوصى ارائه کند که بخش‌خصوصى عهده‏دار توسعه صنعتى کشور شود. ما اینجا براى ارائه خدمات، ساختار بوروکراسی داریم، که این را نمى‏توان نادیده گرفت.

من اشاره کردم به دور باطل که چرا ما حتى زمانى که مى‏خواهیم خصوصى کنیم، دولت بزرگ مى‏شود و شما هم به این اشاره مى‏کنید که درآمدهاى نفتى از دولت مى‏آید و کارى هم نمى‏توان انجام داد و از طریق دولت اینها باید تخصیص پیدا کند. من این را نفى نمى‏کنم. این اقتصاد ما است. اما آن طرف که مردم با پول خود مى‏خواهند سرمایه‏گذارى و فعالیت کنند، جلوى آن را نگیریم. مشکل ما این است که مانع ایجاد کرده‏ایم. دولت اگر بوروکراسی را کم کند، این کنترل‌ها را بردارد و بندهایى را که براى بخش‌هاى خصوصى ایجاد کرده است، باز کند، نه اینکه به آنان پول بدهد، نه اینکه به آنان سوبسید بدهد. فقط موانع را بردارد، بخش‌خصوصى به دلیل انگیزه‏هاى بالاى اقتصادى رشد مى‏کند و آن تناسب لازم ایجاد مى‏شود. یعنى ما به دو صورت مى‏توانیم دولت را کوچک کنیم از نظر اقتصادى‌، یکى این که بیاییم آن بخشى را که در دست دولت است، واگذار کنیم و این‏گونه خصوصى‏سازى کنیم. دیگر این که بصورت نسبى این کار را انجام بدهیم. یعنى به دولت اجازه بدهیم رشد کند، ولى رشد بخش‌خصوصى سریع‌تر باشد. آن وقت تناسب به وجود مى‏آید. یعنى بخش‌خصوصى بزرگ‌تر مى‏شود و دولت کوچک‌تر مى‏ماند. به نظرم راه‏حل این است. شما یکباره دولت را نمى‏توانید با این سیستم و گرفتارى که داریم و درآمدهاى نفتى که در دست دولت است، کوچک کنید. بنابراین در غیردولتى کردن راه آن این نیست که، صرفا روى خصوصى‏سازى هم تاکید شود، برخلاف آنچه که گفته مى‏شود، شرکت نفت را هم خصوصى کنیم. راه‏حل این است که جلوى بخش‌خصوصى را آزاد بگذاریم تا رشد بیشترى کند و رویه این تناسب به نفع بخش‌خصوصى به هم بخورد. در این صورت اقتصاد شفاف‏تر مى‏شود و امکان فساد کمتر مى‏شود. تمام کشورهاى دنیا این تجربه را دارند. فساد جایى بروز مى‏کند که انحصار وجود دارد و رقابت و کنترل نیست.

مساله‏اى که در مباحث خصوصى‏سازى و آزادسازى باید به آن توجه کرد، مساله عدالت اجتماعى است که یکى از آرمان‌هاى انقلاب است و بهرحال آرمان هر جامعه‏اى است. یعنى به نظر نمى‏آید هیچ جامعه‏اى علاقه به شکاف طبقاتى داشته باشد. این مساله را چگونه باید در چنین ساختارى محقق ساخت؟ چون در حقیقت ایجاد شکاف طبقاتى خود یک فساد اقتصادى پنهان است. یعنى پولدارتر شدن پولداران.

البته عدالت‌اجتماعى بحث دیگرى است و اساس هر جامعه است. شکاف درآمدى در جامعه خیلى نامطلوب است. باعث تنش مى‏شود. این رانت‏ها باعث مى‏شود که جوانان نسبت به آینده و نسبت به این وضعیت بدبین شوند. اهمیت کارکردن و زحمت کشیدن از چشم مردم بیفتد. این‏ها همگى ضایعات اجتماعى - فرهنگى این فسادها است. بنابراین مساله مبارزه با این فسادها و شکاف‌ها مساله مهمى است. ولى از چه راهى مى‏توان این کار را انجام داد؟ من باز برمى‏گردم به همان صحبت اول، مسائل اقتصادى راه‏حل‌هاى اقتصادى دارد. شما شکاف درآمدى را با راه‏حل‌هاى حقوقى، سیاسى و... نمى‏توانید درست کنید. فساد اقتصادى را با راه‏حل‌هاى ادارى و حقوقى نمى‏توانید درست کنید.

در این مورد هم همین‌طور. وقتى رونق اقتصادى ایجاد شود و فعالیت‌هاى اقتصادى رشد پیدا کند، بهره‏ورى نیروى کار بالا مى‏رود و دستمزدها بالا مى‏رود و شکاف طبقاتى کم مى‏شود و طبقه متوسط گسترده‏تر مى‏شود، راه‏حل آن این است. هر اقتصادى که دچار رکود است، در آن خطر گسترش شکاف هست. در هر اقتصادى که رو به رشد و رونق است، فعالیت‌هاى اقتصادى بیشتر مى‏شود. سطح در آمد مردم بالا مى‏رود، اشتغال زیاد مى‏شود و شکاف‌هاى درآمدى کم مى‏شود.

سوال دیگر درباره احزاب در ایران است. ساختار احزاب تقریبا همیشه مبهم بوده است و ما نتوانسته‏ایم چارچوبى براى احزاب مشخص کنیم. معمولا احزاب بخش‌هایى بودند که از قدرت مرکزى جدا مى‏شدند و بعد به قدرت مرکزى بازمى‏گشتند. این امر در بعضى از کشورها به ویژه در ایران به صورت خیلى قوى‏ترى وجود دارد. یعنى نمى‏توان گفت در ایران احزاب برخاسته از مردم هستند. یکى از مسائل عمده مورد‌توجه ساختار اقتصادى غیرشفاف، احزاب است. مثلا در آلمان نگاه مى‏کنیم و مى‏بینیم دموکرات مسیحى فلان منابع را دارند و حق عضویتى مى‏گیرند و یک پاسخگویى به دولت مرکزى دارند. یک بازخواست شدید از دولت مرکزى در احزاب انجام مى‏گیرد. آیا در ایران اینطور است؟ آیا ما ساختار شفافى داریم. بازخواستى از اینها مى‏شود که مانع رانت‏جویى‏هاى کلان احزاب شود؟

در مورد احزاب هم مانند مسائل دیگر اجتماع ما مشکل داریم. اولا احزاب به آن صورت که پایگاه مردمى داشته باشند، همان‌طور که شما گفتید، هنوز در ایران شکل نگرفته است. بیشتر در رابطه با قدرت سیاسى این احزاب شکل مى‏گیرد. یعنى اول در قدرت هستند و بعد حزب درست مى‏کنند. البته سابقه آن زیاد است.

به غیر از چند نمونه از افراد که افراد خودجوشى بودند، خیلى وابسته به دولت نبودند، مانند حزب توده در ایران، بقیه احزاب از طریق خود دولت ایجاد شدند و این است که هیچ‌گاه پایگاه پیدا نکردند و از بین رفته‏اند. الان نیز ما همین گرفتارى را داریم. البته علل تاریخى، فرهنگى، اجتماعى و مسائل مختلف دارد. ما نمى‏توانیم زیاد وارد این بحث شویم. ولى من فکر مى‏کنم بیشتر سوال شما برمى‏گردد به این احزاب فعلى که ما داریم. منافع مالى اینان باید چگونه کنترل شود؟ موارد ما چون دولتى است، پیشنهادى بود که دولت به احزاب کمک کند. ظاهرا این مورد جالبى نیست. چون این باعث مى‏شود احزاب تصنعى ایجاد شود.

براى گرفتن کمک‌ها حزب ایجاد شود. مثل همان صنایع مصنوعى که ایجاد شده تا وام و ارز بگیرند، حزب هم به این صورت مى‏شود. حزب باید پشتیبانى مالیش به اعضایش باشد و کمک‌هاى مردمى که مى‏شود و اینان به صورت شفاف به حساب‌هاى آن بیاید. البته عرض کردم یک کنترل باید از طریق مجامع رسمى صورت بگیرد. مثلا قوه‌قضاییه، سیستم ادارى و کنترل مردمى از طریق مطبوعات یعنى دو کنترل موازى که به هم کمک مى‏کنند. البته من بعید مى‏دانم با کمک‌هاى مردمى در ایران بتوان یک حزب واقعا گسترده و وسیع در این کوتاه‏مدت ایجاد کرد.

نهاد نظارتى بزرگ کشور سازمان بازرسى کل کشور است. آیا این سازمان امکانات و ضمانتى به حد آنچه که از او خواسته مى‏شود، دارد؟

الان آن امکانات را در ابعادى که شما مى‏گویید در اختیار ندارد و ضرورتى ندارد که اینطور باشد. یعنى یک همچنین بوروکراسی را درست کنیم. اگر ضرورتى داشت، خود آن بزرگ مى‏شد. آن بازرسی‌ها را خود آنها انجام مى‏دهند و کار آنها نسبت به ادارات دیگر بهتر است. ولى اینها به این نتیجه مى‏رسند که خیلى از این مسائلى که از دیدگاه مردم جرم است، از نظر قانون نیست و نمى‏توانند کارى انجام دهند. عرض کردم که آنان کار خود را انجام مى‏دهند. تمام مسائل و مشکلات رانت‌هاى اقتصادى را از طریق برخوردهاى قضایى نمى‏توان برطرف کرد.

از نظر شما چرا آقاى شاهرودى به‌رغم وجود سازمان بازرسى کل کشور ستاد مبارزه با جرائم اقتصادى را تأسیس کردند؟

بله، براى من هم این مساله است. چون مبارزه با جرائم اقتصادى سوابق دیگرى هم دارد. مثلا یک ستاد مبارزه با گرانفروشى، تعزیرات حکومتى بوده است. اینان تقریبا هرکدام به نوعى این کارها را انجام مى‏دهند. و بیشتر این موارد بر روى کنترل قیمت‌ها بود. ولى اینکه آقاى شاهرودى مطرح کرده است، مربوط به مساله رانتخوارى است. ستاد مبارزه با جرائم مى‏تواند مثبت باشد و یک کار مثبت انجام دهد، به شرط اینکه مرکز تاملات باشد نه اینکه خود بخواهد کارى انجام دهد و با کارشناسان مستقل اقتصادى به نفع اقتصادى مردم عمل کنند. به نظر من تنها راه این است.