روایت «عباس هشی» از فراز و فرودهای حسابرسی ایران
موانع تحقق انضباط مالی در ایران
سالهای زیادی است که در حرفه حسابداری و حسابرسی فعالیت میکنید. دوستان قدیمی شما میگویند، در تمام این سالها، معترض بودهاید و منتقد. شاید بد نباشد اگر به سالهای درو برگردیم. به زمانی که حرفه حسابرسی، هنوز تداوم چندانی نیافته بود.
درکنار این همه آدم که همیشه تعریف میکنند وازشرایط، راضی به نظر میرسند، وجود آدمهای منتقدهم لازم است. من هیچ وقت از شرایط، یعنی از موقعیت حرفهام در اقتصاد ملی، راضی نبودهام. اگر راضی بودم، باید درحال حاضر، شرایط اقتصاد کشور، فرق میکرد. باید انضباط مالی دراقتصاد کشور وجود داشت.
با این حال، توضیح در مورد انتقاد و اعتراض را میگذارم برای بعد. و با این مقدمه آغاز میکنم که همه ما در تمام سالهای گذشته، برای ماندن و بقا جنگیدهایم. در تمام این سالها، اعتراضهای ما، برای ماندن بوده است.
میدانید که حرفه حسابداری خیلی دیر در اقتصاد ایران ظهور کرد. درحالی که اندیشه راهاندازی بورس، به سال1312 برمیگردد، عملا تا سالها بعد، از حسابرس رسمی و مورد اعتماد بورس خبری نمیشود.
درحقیقت، نخستین فارغالتحصیلان رشته حسابداری، در سالهای اولیه دهه ۴۰، وارد بازار کار شدند. در همین سالها، دانشکده حسابداری شرکت نفت راهاندازی شد. این دانشکده را چند فارغالتحصیل رشته حسابداری از کشور انگلستان، راهاندازی کردند و بعدها دانشآموختگان مکتب حسابداری آمریکا هم به آنها پیوستند.
آنگونه که من به خاطر دارم، همزمان با فراهم شدن مقدمات راهاندازی بورس اوراق بهادار، اولین موسسههای حسابداری و حسابرسی در سال 1346 در ایران شروع به کار کردند.
«مرحوم عزیز نبوی» در تمام این جریانها نقش مستقیم داشت. به جز ایشان «مرحوم سجادینژاد» هم با تاسیس دانشکده حسابداری نفت، راه را برای ورود فارغالتحصیلان ایرانی باز کرد.
این رویه، در بستری طبیعی و بدون حمایتهای دولت، ادامه پیدا کرد و البته هر روز بر تعداد حسابداران و حسابرسان کشور افزوده شد.تا اینکه در سالهای اولیه دهه 50، مقدمات تشکیل «کانون حسابداران رسمی»، توسط دولت فراهم شد.
در سال ۱۳۵۱ هم «انجمن حسابداران خبره ایران»، توسط تعدادی از فارغالتحصیلان داخلی و خارجی راهاندازی شد. آن روزها میان فارغالتحصیلان داخلی و خارجی، تفاوت قائل میشدند و شاید راهاندازی انجمن حسابداران خبره ایران، به همین دلیل بود.
به نظر شما، چرا حرفه حسابداری و حسابرسی همزمان با دیگر رشتهها موفق نبود. در حالی که انتظار این بود که حرفه حسابداری هم مثل سایر رشتهها در دهه 50، دچار تحول شود.
رشد هر حرفهای نیاز به زیرساختها وارادههایی دارد که درمورد حسابداری وحسابرسی، هیچگاه چنین زیرساختی فراهم نشده است.اصولا حسابرسان و حسابدارها موردعلاقه سیاسیون نیستند.
حسابدار، درپی حسابرسی است وخیلیها نمیخواهند حساب پس بدهند. روی سخنام با دولت و بخشخصوصی است. نه دولت علاقه دارد که کسی از حساب وکتاب اش آگاه شود ونه بخشخصوصی. بخشخصوصی به خاطر فرارهای مالیاتی وگریز از عوارض شهرداری، از حسابرسی فرار میکند وبخش دولتی به خاطر بیانضباطی مالی.
اگر بخواهم درپاسخ به این سوال که چرا حسابرسی و حسابداری خیلی دیر وارد اقتصاد ما شده است، توضیح روشنی بدهم، باید به این نکته اشاره کنم که سیاستهای مالیاتی حکومت پهلوی باعثشده بود، حرفه حسابداری رشد نکند. این موضوع هم چند دلیل روشن داشت. اول این که حکومت با وجود درآمدهای نفتی، نیازی نمیدید که مالیات بگیرد. گذشته از آن، اظهارنظرهای مذهبیون در مورد نامشروع بودن حکومت، باعث شده بود که مردم مالیات نپردازند.
ضمن اینکه مالیاتهای پیشبینیشده در قوانین آن روزها، بسیار ناچیز بود. بنابراین، چنین رویهای در سیاستهای مالیاتی حکومت پهلوی، باعث شده بود که موسسههای حسابرسی هم بستری برای فعالیت نداشته باشند.
اگر بپذیرید که بورس اوراقبهادار، یکی از مهمترین سازمانهایی است که به خدمات حسابرسان نیاز دارد، باید یادآوری کنم که این بازار در اواخر دهه ۴۰، به وجود آمده بود.
درست میگویید مشتری اصلی خدمات حرفه حسابداری، اول دولت است، بعد بورس اوراق بهادار. خوشبختانه، آن روزها، بورس وجود داشت اما همان گونه که اشاره کردم، دولت در زمینه مالیات توفیقی نداشت بنابراین، زمینه برای فعالیت موسسههای حسابرسی فراهم نبود. گذشته از آن، تعداد شرکتهای پذیرفتهشده در بورس محدود بود وبه همان اندازه، فعالیت موسسههای حسابرسی هم کم رنگ به نظر میرسید.همان طور که میدانید، بورس تهران در سال 1346 راهاندازی شد و همین اتفاق، زمینهساز راهاندازی موسسههای حسابداری و حسابرسی شد.
در ادامه بحث قبلی، باید به این نکته اشاره کنم که آن روزها، تعداد کتابهای موجود برای علاقهمندان و دانشجویان رشته حسابداری هم، کمتر از ۲۰ جلد بود.
با این حال، افزایش فعالیتهای اقتصادی و توسعه نسبی بخشخصوصی در دهه 50، باعث شد که بر تعداد موسسههای حسابداری هم به تدریج افزوده شود. البته نباید فراموش کنیم که سیاست دولتها در زمینه انضباط مالی، مهمترین عامل تاثیرگذار بر شکلگیری موسسههای حسابرسی است.
به چه دلیل معتقدید انضباط مالی وجود نداشت؟ میخواهم به مصداقها اشاره کنید.
به دلیل وابستگی بسیار زیاد دولت به درآمدهای نفتی، مالیات در اداره اقتصاد کشور نقش خاصی نداشت. ریختوپاشها زیاد بود و دولتمردان به خصوص دردهه 50، بیرویه خرج میکردند.
اموراداری به صورت دستی انجام میشد و فساد اداری زیاد بود.
موضوع مهم این بود که مذهبیون ومنتقدان حکومت، مالیات را تحریم کرده بودند و همین موضوع باعث شده بود که دخل و خرج دولت در قالب ترازنامه وحساب وکتاب درستی دنبال نشود.
آنها که پیش از آن، مالیات را تحریم کرده بودند، بعداز پیروزی انقلاب، باز هم مالیات را تحریم کردند؟
پیش از آن، حکومت برای مردم مشروعیت نداشت اما با پیروزی انقلاب، این مشروعیت به حکومت برگردانده شد. همان ماههای اول بعد از پیروزی انقلاب، شهید بهشتی در وزارت دارایی سخنرانی مهمی کردند. مشروح اظهارات ایشان، این معنی را میداد کهامور دولتها با پولی که از مردم دریافت میکنند، میگذرد. در صدر اسلام هم به همین شیوه بوده است. در آن دوران هم، پس از آن که حکومت به خلفایی میرسید که اعتقادی به اسلام نداشتند، مذهبیون، پرداخت مالیات به غیراسلامیون را حرام میدانستند. از سال 1357 که حکومت اسلامی ایجاد شد دکتر بهشتی اعلام کردند که مالیات هم باید پرداخت شود. بنابراین مقدمات شکلگیری انضباط مالی، دوباره فراهم شد.
فعالان حرفه حسابرسی چه واکنشی دراین مورد داشتند؟
حرکت به سوی انضباط مالی باعث رونق حرفه ما هم میشود. ما خیلی امیدوارشدیم و مدت کوتاهی این امیدواری را داشتیم اما در اقدامی عجیب، شورای انقلاب، پس از حذف ساواک، در دومین مصوبه خود، کانون حسابداران را منحل کرد. این اتفاق، همزمان با حذف ماده 275 و 279 رخ داد و باعث شد کهامیدواری جامعه حسابداران وحسابرسان از بین برود.
من هنوز به درستی نمیدانم چرا شورای انقلاب چنین سیاستی را در پیش گرفت.کانون حسابرسان، آن روزها از ۲۰۰ حسابدار تشکیل شده بود و بعضیها به عملکرد تعدادی از این گروه کوچک، انتقاد داشتند اما به جای رفع مشکل اساسی، شورای انقلاب، صورت مساله را پاک کرد.
دلیل سیاسی خاصی وجود داشت؟
نمیدانم. این موضوع هنوز به صورت راز باقیمانده است. شاید دلایل اقتصادی در آن دخالت داشت. شاید سیاسی بود و شاید هم دلایل دیگری داشت.البته همان روزها عنوان شده بود که به جای کانون حسابرسان، کانون و تشکل دیگری راهاندازی خواهد شد اما این گونه هم نشد. چند سال بعد، نیاز به چنین کانونی به وجود آمد تا این که در زمان دکتر نوربخش، وزارت اقتصاد سیاستهای تازهای تصویب کرد که براساس آن انضباط مالی در دستور کار قرار گرفت. بنابراین یک بار دیگر موضوع ساماندهی موسسههای حسابرسی مورد توجه قرار گرفت.
قبل از ادامه این بحث، علاقه دارم تاکید کنم که در دهه 70، هر اتفاقی در حوزه اقتصاد رخ داد، کار گروه اقتصاددانان دانشگاه شهیدبهشتی بود. دراین تحولات عمده، دکتر نوربخش، دکتر نمازی، دکتر شرافت، دکتر داودی، دکتر عباس عرب مازار دکتر علی اکبر عرب مازار و دکترمرتضیقرهباغیان نقش عمده ای داشتند. در بورس اوراق بهادار هم، تحولات توسط آقای میرمطهری دنبال شد که ایشان هم استاد مدعو دانشگاه شهید بهشتی بود.
آقای نوربخش ودوستان ایشان ازهمان ابتدا، سیاستهای خاصی در پیش گرفتند که مقدمات شکل گیری انضباط مالی درکشور بود. این سیاست، زمانی اوج گرفت که آیتا... خامنهای، سال ۱۳۷۵، را سال انضباط مالی اعلام کردند.
این تحولات باعث شد که جامعه حسابداران وحسابرسان کشور، نگاهی امیدوارانه به ادامه فعالیت داشته باشند.
به تشکیل سازمان حسابرسی و جامعه حسابداران رسمی اشاره نکردید.
بعد از انقلاب اولین یا دومین لایحه حذف ماده 275 که اتکا به حسابرسان بخشخصوصی بودکه لغو شد. اما در سال 1368 دولت احساس کرد که بدون خصوصیسازی حسابرسی آن هم از نوع دولتی جواب نمیدهد که لایحه استفاده از خدمات حسابرسان بخشخصوصی ارائه شد. این رانت و فساد اقتصادی در اثر نبود انضباط مالی است. این شد مقدمه استفاده از خدمات حسابرسی اما اولین قدم که تدوین استانداردهای حسابرسی بود از سال 65 شروع شد و تا 79 ادامه یافت.
اگر بخواهم به مهم ترین اقدامات برای ایجاد انضباط مالی در دوره بعداز انقلاب اشاره کنم، باید به تشکیل سازمان حسابرسی در سال ۱۳۶۶ اشاره کنم که به صورت طبیعی، در شرایطی بنای آن گذاشته شد که تفکر اقتصاد دولتی بیداد میکرد.
از همان ابتدا، بنای سازمان حسابرسی کل کشور، دولتی گذاشته شد و به عقیده من، اگر چنین اتفاقی نمیافتاد، شرایط این روزهای حرفه حسابرسی درایران، از اینکه هست، خیلی بهتر میشد.
تا آن جا که من به یاد دارم، مقدمات تشکیل سازمان حسابرسی با زحماتی که «رضا مستاجران» و دوستان ایشان کشیدند، درسال ۱۳۶۶ فراهم شد. پس از عملی شدن راهاندازی سازمان، حسابرسی شرکتهای دولتی به این سازمان سپرده شد. این سازمان همچنین ماموریت پیدا کرد که استانداردهای حسابرسی را هم تدوین کند.
البته پس از انقلاب سازمانهای حسابرسی دولتی صنایع ملی و حسابرسی بنیاد مستضعفین راهاندازی شده بود. افرادی از قبیل «رضامستاجران»، «سیامک شهریاری»، «دکتر شریفی» و «داریوش سجادی» در کنار راهاندازی سازمان حسابرسی، از آموزش هم غفلت نکردند. در آن روزها، از آقایان « علی مدد» و «ملکآرایی» دعوت به همکاری شد و با تلاش آنها، تعداد کتابهای آموزش حسابداری از 25جلد به 100جلد رسید.
در آن زمان، دولت از طریق اساسنامه سازمان حسابرسی، اجازه فعالیت حسابرسان، در قالب اشخاص حقیقی را صادر کرد. بر اساس این سیاست، به مدیرانی که مجموعا، ۱۰ سال سابقه فعالیت دولتی و ۳سال سابقه در حسابداری داشتند، مجوز راهاندازی موسسه حسابرسی داده شد. این افراد از امتحان معاف شدند و در نهایت حدود ۹۰۰ حسابدار رسمی شناسایی شد. همه این اتفاقات از سال ۷۴ تا ۸۰ رخ داد.
ظاهرا شما هم عضو تیمیبودید که کار سیاستگذاری رابر عهده داشت؟
سیاستگذاری و تدوین مقررات توسط دولت و مجلس صورت میگرفت اما برای راهاندازی جامعه حسابداران رسمی، هیات ۷ نفرهای متشکل از ۲ معاون وزیر و مدیران ارشد سازمان حسابرسی تشکیل شد که «مرتضی محمدخان» وزیر وقت اقتصاد من را به عنوان نماینده بخش خصوصی، وارد این هیات کرد آن روزها به شدت مخالف دولتیسازی در حرفه حسابرسی بودم. برمیگردم به پرسش اول شما که گفتید همیشه معترض بودهام و منتقد.حقیقت قضیه این است که بعضیها دوست داشتند سازمان حسابرسی دولتی باشد و ما مخالفت میکردیم. به عقیده من هنوز هم جای انتقاد وجود دارد. حسابرسی دولتی وتدوین استانداردهای حسابرسی توسط دولت، ریسک سرمایهگذاری در کشور را افزایش میدهد. حرف من از ابتدا همین بود وهیچ وقت اعتراضی جز این نداشتم.در آن روزها، «رضا مستاجران» رییس سازمان حسابرسی بود او طرح سازماندهی فعالیت موسسههای حسابرسی را به «دکتر نوربخش»، وزیر وقت اقتصاد داد. در سال ۷۲ این طرح تصویب شد. اگر یادتان باشد آن روزها وضع خاصی بر اقتصاد کشور حاکم بود. ما معتقد بودیم فسادهای مالی به دلیل نبودن انضباط مالی شکل گرفته است. ما تاکید داشتیم که چون دولت همهکاره است، فرصت نظارت بر امور را
ندارد و باید اتفاقی صورت گیرد تا نظارت بیشتر شود .در دولت دوم آقایهاشمی، با «آقای محمدخان»، وزیر وقت دارایی، صحبت کردم. «محمدخان» درمورد میدان دادن به بخشخصوصی وعدههایی داد اما در نهایت تاکید کرد که اوضاع تغییری نخواهد کرد.
در این میان، تنها مقامی که مورد بیانضباطی مالی هشدار داد آیتا... خامنهای بود. به همین دلیل ایشان سال 75 را سال انضباط مالی نامیدند. زمانی که آقای محمد خان وزیر دارایی و آقای شریفی معاون ایشان بودند، هیات 7نفرهای تشکیل شد که وظیفه داشت امور مربوط به حسابرسی را ساماندهی کند.
تغییر دبیرکل بورس آیا تاثیری بر فعالیت حسابرسان داشت؟
قبل از روی کارآمدن احمد میرمطهری، بورس تهران یک دوره رونق را درسالهای 1372 تا 1374 دیده بود. اماپس از آن، بورس تهران به دلیل اتفاقهای خاصی که افتاد، دچار افت ارزش سهام شد. از سال 76 که آقای میرمطهری، رییس بورس شد به قانونمندی بورس توجهی ویژه کرد و با توجه به آییننامهای که تنظیم شد، از حسابرسان دعوت به کار کرد.
درحقیقت رییس جدید بورس، با تکیه بر اعتماد به حسابرسان، هم بازار سرمایه را نجات داد و هم حرفه حسابرسی را. استفاده از خدمات حسابرسان، تشکیل کمیته هماهنگی، نوشتن آئیننامه نظارتی بر حسابرسان، توسط میرمطهری نوشته شد و توسط دو دبیر کل پس از او هم ادامه پیدا کرد.
به اتفاقاتی که منجر به سقوط بورس درسال 1375 شد، اشاره نمیکنید؟ به حسابسازیهایی که صورت گرفته بود.
درسالهای اولیه دهه ۷۰، وضعیت بورس، رفتهرفته بهتر شد. ارزش معاملات افزایش پیدا کرد وتعداد شرکتهای عضو هم زیاد شد.
این موضوع باعث شد که نظارت کمرنگتر شود. گاهی در پذیرش شرکتها، کارشناسی دقیق صورت نمیگرفت و گاهی بر بازار نظارت کافی نمیشد. در این دوره شاهد ورود شرکتهایی بودیم که شاید هنوز زود بود وارد بازار سرمایه شوند.البته اتفاقات آن روزهای بورس، جدا از اتفاقات اقتصاد کشور نبود اما اگر با دقت بیشتری عمل میشد، شاید میتوانستند از سقوط بورس جلوگیری کنند.
آن روزها حسابسازیها در قالب سود کذایی نشان دادن رایج شده بود. گاهی اوقات هم شاهد فروش دارایی شرکتها بودیم، اما اثر آن را در ترازنامهها نمیدیدیم.
گردشگری مالی به شدت عقبمانده بود و شرکتها خیلی به سهام داران حساب پس نمیدادند.
شاید طبیعی بود و شاید هم کوتاهی شده بود اما هرچه بود، شرایط شفافی بر اقتصاد، به خصوص بر بازار سرمایه حاکم نبود. شرکتها پیمانفروشی میکردند و نقدینگی خود را به بازارهای غیررسمی سوق میدادند. با افزایش فعالیتهای دلالی، سود شرکتها زیاد بود، اما بازشاهد کم نشان دادن سود شرکتها بودیم. در مجموع فضای شفافی نبود.
جریان «گیلان پاکت» چه بود؟
«گیلان پاکت» یکی ازشرکتهایی بود که در صورتهای مالی خود سود غیرواقعی نشان داده بود.
سهامداران این شرکت، با فرض اینکه سود قابلتوجهی گیرشان خواهد آمد سهام شرکت را خریده بودند اما بعد متوجه شدند که در شرکت حسابسازی شده است. رسوایی حسابسازی دراین شرکت یکی از دلایل عمده فرار سرمایه از بورس بود. نمیدانم شما چه برداشتی از حسابسازی دارید اما برای روشن شدن منظور خودم باید بگویم، حسابسازی یعنی اینکه مدیر شرکتی، با ثبت وقایع غیرواقعی سود را بالا یا پایین نشان بدهد. در سال 74 چالشی وجود داشت که متاسفانه کسی به آن توجه نکرد. جریان ازاین قرار بود که در شرکت «ارج» هم حسابسازی و تقلب عجیبی کشف شد و رسوایی زیادی در بازار سرمایه به وجود آورد. حسابرس شرکت «ارج» وابسته به دولت بود اما حسابرس «گیلان پاکت» متعلق به بخشخصوصی بود.
در اعتراض گستردهای که توسط حسابرسان صورت گرفت، ما از آقای نوربخش که آن زمان ریاست بانک مرکزی و شورای بورس را برعهده داشت، پیشنهاد دادیم که مثل همه دنیا، تعارف را کنار بگذارد وهم با حسابرس دولتی وهم حسابرس بخشخصوصی، برخورد کند. ما منتظر برخورد دولت بودیم اما بنا به هر دلیلی، چنین برخوردی صورت نگرفت .
حسابسازی قبل ازانقلاب بیشتر بود یا پس ازآن؟
من کارم را در سالهای اولیه دهه ۵۰ شروع کردم و شهادت میدهم که اوج حسابسازی درشرکتهای ایرانی، دردهه ۴۰ و ۵۰ بود که سیستمها کامپیوتری نبود و کارها به صورت دستی انجام میگرفت. در این میان عدهای تمایل به نشان دادن سود کمتر برای پرداخت مالیات کمتر داشتند. پس از انقلاب عملا حسابسازی کاهش یافت زیرا خریدهای خارجی از طریق پرداخت حق کمیسیون صورت میگرفت، علت دوم توزیع جنس به صورت کوپنی بود.
اما در اقتصاد کوپنی هم، کم حسابسازی نشد.
درست میگویید اما اسم آن را نمیشود حسابسازی گذاشت. حسابسازی در ترازنامه و صورتهای مالی شرکت صورت میگیرد. درحسابسازی، روی کاغذ دروغ میگویند اما آن چه شما میگویید اسم دیگری دارد.
درحال حاضر وضعیت حسابسازی چگونه است؟
حسابسازی، این روزها، پیچیدگی خاص خودش را دارد. تصویب قوانین در دورههای مختلف، قواعد حسابسازی را هم تغییر میدهد.
با اشاره به اینکه، قوانین تجارت و قوانین حقوقی ما، قدیمی هستند ونیاز به بازنگری دارند، باید بگویم درحالحاضر شرکتهای سهامیعامی وجود دارند که دارای 3 دفتر حسابداری هستند. یکی از دفترها برای گول زدن دولت تنظیم میشود. برای اینکه از پرداخت مالیات فرار کنند. دفتر دوم مخصوص هیات مدیره ومدیران شرکت است که جریانهای واقعی را درآن ثبت میکنند. ودفتر سوم برای سهامداران است. که ما امیدواریم با اجرای قانون جدید بازار سرمایه نظارت بر شرکتهای سهامی عام بیشتر شود. گونه دیگری از حسابسازی درشرکتها، به این نحو است که مدیران شرکت، درتراز نامه وصورتهای مالی عنوان میکنند که به طور مثال 10میلیارد تومان اوراق مشارکت معاف از مالیات با بهره 16درصدی خریدهاند. متاسفانه این اوراق بینام است وشرکت با استفاده از بینام بودن اوراق، در صورتهای مالی خود عنوان میکند که 10 میلیاردتومان اوراق مشارکت خریده است اما درحقیقت اوراقی درکار نیست ومدیران شرکت، 10میلیارد تومان را درجای دیگری سرمایه گذاری کرده اند.
در ترازنامه و روی کاغذ، ۱۰میلیارد تومان از دارایی شرکت صرف خرید اوراق مشارکت ۱۶درصدی شده است اما در دنیای واقعی، این نقدینگی، صرف ساخت وساز شده است. ساختوساز به طور قطع سودی بیشتر از ۱۶درصد اوراق مشارکت دارد واگر دراین میان، ۴۰درصد سود نصیب مدیران شرکت شده باشد، آنها فقط ۱۶درصد را درتراز نامه نشان میدهند و بقیه یا انباشته میشود ویا ختلاس. این هم نوعی از حسابسازی است که برای فرار از مالیات شکل میگیرد.
ادامه این گفتوگو روز دوشنبه منتشر میشود
ارسال نظر