اقتصاد جهان و درس‌های دهه 1960

بازارهای مالی و شرایط اقتصادی همچنان بر‌خلاف پیش‌بینی‌های منطقی پیش می‌رود. اقتصاد جهان آن‌طور که پیش‌بینی می‌شد دچار رخوت و کاهش رشد نشد، بلکه با ظهور دوباره کشورهای بزرگ در حال توسعه و اقتصاد قدرت گرفته‌ آمریکا نیرومند‌تر هم شده است. تورم به‌رغم افزایش رو به رشد قیمت‌ کالاها به خوبی اداره می‌شود. نرخ واقعی بهره بلند‌مدت در حد ۲‌درصد ثابت باقی‌مانده ‌است. وام و اعتبار در همه بخش‌ها به‌رغم درخواست برای کاهش فوری به وفور دیده می‌شود. اما هنوز هم تقریبا اکثر تحلیلگران مالی بر این عقیده هستند که مکانیزمی که اقتصاد جهان بر اساس آن کار می‌کند غیر‌منطقی و یا بی‌سابقه است. گویی همه درس‌های تاریخی اقتصاد دهه ۱۹۶۰ را فراموش کرده‌اند. در شرایطی که موج دیگری از رشد اقتصادی در روزهای گذشته بازارهای مالی را در بر گرفته، این بهترین فرصت برای غوطه‌ور شدن در خاطرات آن دهه است. برای دریافتن وقایع دهه ۱۹۶۰ باید تک‌تک آنها را در ذهن مرور کنیم. روند و ضرب‌آهنگ توسعه جهانی در آن دهه یکسان بود. ژاپن و آلمان در حال احیای خود بودند و نیروهای جهانی‌شدن در کار بودند. از سوی دیگر میزان و درجه بهره‌وری رو به رشد بود و نرخ واقعی بهره در سطح پایینی قرار داشت. در آن زمان میزان رشد بهره‌وری در آمریکا به طور متوسط ۳‌درصد بود.

بهره‌وری بالا به معنای سوددهی رکوردآور است. آمریکای تحت سیطره بنگاه‌ها در دهه ۱۹۶۰ مانند سال‌های اخیر با سودی معادل ۱۰‌درصد تولید ناخالص ملی خود رو‌به‌رو بود. بهره‌وری بالا و روند صعودی آن به شرکت‌ها کمک کرد تا پیامدهای قیمت‌های رو به رشد کالاها را تاب بیاورند. سرمایه‌گذاران تقاضای نرخ بالای بهره را نداشتند چرا که مطمئن بودند تورم به دلیل عوامل جهانی شدن و پیشرفت‌های تکنولوژیک کنترل شده می‌ماند. اوراق قرضه ۱۰ ساله آمریکا در دهه ۱۹۶۰ نزدیک به ۵‌درصد نوسان داشت. چرخه تجاری در آن سال‌ها بیشتر از امروز خاموش بود و به شرکت‌ها و تاجران امکان می‌داد تا با اطمینان بیشتری برنامه‌ریزی کنند و وام بیشتری دریافت کنند. رشد اقتصاد جهان و تورم امروز مانند دهه ۱۹۶۰ پایین است. توسعه جهانی در چهار سال گذشته بسیار با ثبات بود، اما تورم در اقتصادهای در حال توسعه به طور متوسط در ۵درصد باقی ماند. همه این‌ها با روندهای سه‌دهه گذشته در تناقض است. در نیمه نخست دهه ۱۹۸۰ تورم در کشورهای توسعه یافته به طور متوسط ۹‌درصد بود. اکثریت بازارهای در حال ظهور در اوائل دهه ۱۹۹۰ تورم دو رقمی داشت. تعجبی نداشت که سرمایه‌گذاران خواستار نرخ بهره بالا بودند.

بسیاری از تحلیلگران مالی این خاطرات را فراموش نکرده‌اند. عبارت رشد نقدینگی که این روزها در رسانه‌های ملی جهان بسیار دیده و شنیده می‌شود به این معنی است که قیمت‌ها به طور غیر‌منطقی در حال افزایش است و بانک‌های مرکزی در سراسر دنیا سیاست‌های سهل گیرانه‌ مالی را به اجرا گذاشته‌اند. اما اگر تنها تزریق نقدینگی به سیستم می‌تواند به سود اقتصادی منجر شود، پس آمریکای لاتین در دهه ۱۹۸۰ و ژاپن در دهه ۱۹۹۰ باید الگوی موفقیت و رشد می‌بودند. اما این‌طور نبود و بانک‌های مرکزی این کشورها در آن سال‌ها با دشواری بسیاری رو‌به‌رو بودند. ویژگی قابل توجه رونق کنونی اقتصاد این است که تورم بسیار کم است و این در حالیست که اقتصاد جهان هنوز برای چهارمین سال پیاپی از همه جهت در حال رشد است. ترکیب نیرومند رشد بالای اقتصادی و تورم مهار شده و بهره‌وری رو به رشد در کنار کاهش خطر درآمدی به طور منطقی به پایین آمدن نرخ بهره و افزایش انگیزه مردم برای استقبال از خطر منجر می‌شود. بانک‌ها تمایل بیشتری به وام دادن دارند و بازرگانان به وام گرفتن علاقه نشان می‌دهند. این در حالی است که سیستم همچنان باثبات است. نقدینگی با رشد‌اقتصادی کاهش یا افزایش می‌یابد.

بدون‌شک روزهای خوش برای همیشه دوام نمی‌آورد. بعد از دوران خوش دهه ۱۹۶۰ یک‌دهه دشواری اقتصادی شروع شد. اکنون پرسش این است که دوران رونق کنونی تا کی ادامه می‌یابد؟ پاسخ این است، دست کم تا وقتی که همه نیروها و روندها و عوامل به پای دهه ۱۹۶۰ برسد. بازار سهام در اثر رشد درآمدها رونق یافته است. به همین دلیل هر‌گونه تغییری در نسبت قیمت سهام به درآمدها ده‌ها پیش‌بینی درباره بازار را در پی دارد. از سال ۱۹۶۸ به بعد نرخ تورم حرکت صعودی ساختاری داشته است. اما هنوز برای نگران بودن بسیار زود است.

منبع: نیوزویک