ابرهای توفانی در بازار جهانی
مترجم: نیلوفر قدیری - ساز و کار مالی جهان پر رمز و راز، هیجانبرانگیز و گاهی بیپرواست. اکنون جنبهای دیگر به این بازار اضافه شده و آن نقدینگی است. آیا این شرایط اوضاعی گذراست یا مانند سالهای ۱۹۹۷ و ۱۹۹۸ و بحران مالی آسیا، تهدیدی برای کل اقتصاد جهان به همراه میآورد؟ این پرسش مهمی است. قبل از پاسخ دادن به این پرسش باید معنای این عبارت نقدینگی بیشتر باز شود. نقدینگی عبارتی معمول و گمراهکننده در دایره لغات اقتصادی است. بازارهای مالی چه بازار سهام و چه اوراق قرضه، وقتی دچار نقدینگی توصیف میشوند که خرید و فروش در آن آسان میشود. داد و ستدها بدون دردسر و به سرعت انجام میشود. اما در بازاری که نقدینگی در آن نیست خرید و فروش همواره با احتیاط و بعد از اما و اگر بسیار انجام میشود. قیمتها هم در چنین بازاری خیلی به سرعت و پرشتاب بالا و پایین میروند. در بازارهایی با نقدینگی بالا سرمایهگذاران ریسک بالایی را میپذیرند تا اندوخته خود را به کار بیاندازند. اما ممکن است در این میان حبابهای کاذبی شکل بگیرد و خسارات هنگفتی به همراه داشته باشد. نشانههای آن را دیدهایم.
همین اواخر اچاسبیسی که یک شرکت بانکداری است اعلام کرد بیش از ۱۰میلیارد دلار دچار خسارت شده است. این خسارت از ناحیه وامهای مسکن غیر اولویتدار به این شرکت وارد شدهاست. وام مسکن غیر اولویت دار که ۲۰درصد کل وامها را در آمریکا در سال ۲۰۰۶ تشکیل میداد، وامهایی هستند که به وامگیرندگان ضعیفتر که سابقه مالی غیر مطمئنی دارند تعلق میگیرد. وقتی وامگیرندگان اعتبار چندانی ندارند وام آنها نرخ بهره بالاتری خواهد داشت. بنابراین این وام برای وام دهندگان سود زیادی دارد و بسیاری را وسوسه میکند. اما این کار خسارتهایی هم دارد. آنچه که معلوم نیست اینکه آیا خسارات ناشی از این نوع وام وقایع جداگانه و بیسابقهای هستند یا بخشی از پیامدهای ناشی از این نوع سرمایهگذاری.
در ربع قرن گذشته نظام مالی یعنی راهکاری که از طریق آن اندوخته راهی به سوی سرمایهگذاری پیدا میکند، سه تغییر عمده داشته است. اولین این تغییرات وثیقهای شدن است.
بانکها و موسسات سپردهگذاری و وام و شرکتهای بیمه از پرداخت وام مستقیم خودداری میکنند. مثلا در سال ۱۹۸۰ این موسسات اکثر وامهای مسکن را متقبل میشدند. اما اکنون اکثر این وامها به وثیقههایی شبیه اوراق قرضه تبدیل شده و به سرمایهگذاران موسساتی همچون صندوقهای بازنشستگی و بیمه و همچنین بانکها فروخته شده است. همین اتفاق برای بدهیهای کارت اعتباری، وامهای خودرو و شرکتهای تجاری افتادهاست. نزدیک به ۵۳درصد از بدهیهای غیر مالی آمریکا اکنون وثیقهای شدهاند. در سال ۱۹۸۰ این رقم ۲۸درصد بود.
تغییر دوم این بازارها به حد انفجار رسیدن تعداد نهادهای مالی از جمله صندوقهای سرمایهگذاری مشترک و صندوقهای خصوصی است. کانالهای اندوخته در سالهای اخیر چندین برابر شده است. مثلا صندوقهای سرمایهگذاری مشترک که ثروت افراد و نهادهای سرمایهگذاری را در خود جای داده است، بیش از یک تریلیون دلار در اختیار دارند.
و بالاخره تغییر دیگر بازارهای مالی جهان این است که این بازارها جهانی شدهاند. در سال ۱۹۸۰ اکثر کشورها به غیر از آمریکا شهروندان خود را از سرمایهگذاری خارجی محدود یا ممنوع میکردند و خارجیها را هم از سرمایهگذاری در کشورهایشان منع مینمودند. از آن زمان به بعد دولتها اکثر این کنترلهای سرمایهای را کمتر کرده یا از میان برداشتهاند. سرمایهگذاری فرامرزی اکنون سالانه از مرز ۶تریلیون دلار میگذرد.
اکنون ما با یک بازار پولی جهانی رو به رو هستیم. یک صندوق سرمایهگذاری مشترک در آمریکا میتواند به همراه سرمایهگذاران اروپایی پول خود را در وامهای غیر اولویتدار آمریکا یا بازار سهام برزیل سرمایهگذاری کند. این موضوع از نظر تئوری خوب است چرا که اندوختهها به سمت سرمایهگذاریهای مولد هدایت میشوند. به این ترتیب میتوان گفت که سرمایهگذاری نسبتا امن شده است. از دهه ۱۹۸۰ چرخههای تجاری کمتر از گذشته متلاطم و آشفته شدهاند. بسیاری از کشورهایی که عنوان بازارهای در حال ظهور را پیدا کردهاند مانند چین، برزیل و هند عملکردی بهتر از یک دهه گذشته دارند. البته این تغییراتی که اشاره شد هیچکدام پایدار نیستند.
نگرانی از نقدینگی بیش از حد بیشتر از سیاستهای نرخ پایین بهره سرچشمه میگیرد که آمریکا، اروپا و ژاپن بعد از سال ۲۰۰۰ آن را اتخاذ کردند. هدف از این سیاستها انحراف مسیر رکود عمیق بود. فدرال ریزرو یک شبه نرخ بهره را در آمریکا به یک درصد، بانک مرکزی اروپا به ۲درصد و بانک مرکزی ژاپن به صفر کاهش دادند. با این نرخ بهره پایین کوتاهمدت، سرمایهگذاران پول خود را به وثیقهها و اوراق قرضه بلند مدت با سود بالا و همچنین بازار سهام سرازیر کردند.
این سرمایهگذاریها اغلب از طریق وامهای کوتاه مدت با نرخ بهره پایین تامین مالی میشود. نگرانی بزرگی که اکنون در بازارهای جهانی وجود دارد نگرانی از وضعیت ین است. سرمایهگذاران ین با بهره یک یا دو درصد وام میگیرند و آن را به دیگر پولها مثل لیر ترکیه تبدیل میکنند و دوباره آن را در کشورهایی که نرخ بهره بالا دارند سرمایهگذاری میکنند.
در برزیل و ترکیه نرخ بهره وام سه ماهه معمولا ۱۳ تا ۱۹درصد است. نرخ بهره پایین برای وامهایی که به فرانک سوئیس پرداخت میشود هم جای نگرانی دارد. خطر جدی این است که تغییر عمده در نرخ برابری ارزها یا نرخ بهره بالاتر در کشور وام دهنده ممکن است این کارهای تجاری را غیر سودده کند.
بازار مالی جهان همچون یک حفره سیاه میماند. در دنیای امروز سرمایهگذاران بیشتری در کشورهای بیشتری پول بیشتری را در بازارهای بیشتری سرمایهگذاری میکنند. پس همه چیز رو به وفور رفته است. اما در همین بازار دچار وفور شده، خسارتها هم زیاد و در حد کلان است. خسارت در یک بازار میتواند بازارهای دیگر را هم دچار خسران کند و در این شرایط است که اعتماد مصرفکننده و هزینه کردنهای آنها کاهش مییابد.
با وجود همه آنچه تا کنون گفته شد باز هم موضوع نگرانکننده در بازار پولی جهان آن چیزی نیست که ما میدانیم بلکه آن چیزی است که هنوز نمیدانیم.
ارسال نظر