تغییر موتور محرکه اقتصاد جهان

رشد اقتصادی جهان کمتر از هر زمان دیگری به هزینه‌های آمریکا وابسته شده است

مترجم: آذر حمیدیان- در سال‌های اخیر، این لوکوموتیو اقتصاد آمریکا بود که اقتصاد سایر نقاط جهان را به دنبال خود می‌کشید و شرکت‌ها و خانوارهای دیگر کشورها صرفه‌جویی را به هزینه کردن ترجیح می‌دادند. به همین دلیل اذهان عمومی هم به این مساله عادت کرده بود. بنابراین کوچک‌ترین علامتی که نشان‌دهنده از میان رفتن رونق اقتصاد آمریکا بود باعث ایجاد نگرانی در سطح جهان می‌شد. در گذشته وقتی اقتصاد آمریکا دچار ضعف می‌شد، بقیه نقاط جهان هم تحت تاثیر آن قرار می‌گرفتند.

اما این بار، حداقل تاکنون وضعیت متفاوت بوده است.

این بار اقتصاد سایر نقاط جهان همانقدر سرعت گرفته است که موتور اقتصاد آمریکا سرعت خود را از دست داده است. آمار و ارقام بسیار تعجب‌آور است. نرخ سالانه رشد تقاضای داخلی واقعی آمریکا از ۴/۴درصد در سال ۲۰۰۴ به تنها ۹/۱درصد در شش ماه دوم سال گذشته رسید.

علت اصلی این امر وضعیت بازار مسکن بود. اگرچه هزینه مصرف‌کنندگان در این بخش بیش از انتظار بود، اما میزان ساخت‌و‌ساز مسکن کاهش یافت. اما در سایر نقاط جهان چطور؟ در مقایسه با آمریکا، بسیاری از سایر اقتصادها جهشی قابل‌توجه را نشان دادند.

تولید ناخالص داخلی ژاپن با نرخ سالانه ۸/۴درصد، در فصل چهارم سال گذشته رشد یافت که آن را مرهون تقاضای داخلی قوی خود بود. ارقام مربوط به تولید ناخالص داخلی ژاپن در شرایطی جهش یافته‌اند که در فصل سوم بسیار ضعیف بوده‌اند.

با وجود این در مجموع وضعیت اقتصادی این کشور از انتظارات بسیار بهتر بود و به بانک مرکزی ژاپن این اجازه را داد که سرانجام نرخ بهره را تا یک فصل دیگر هم افزایش دهد. رشد اقتصادی سالانه ۶/۳درصدی حوزه یورو هم همین اندازه شگفت‌آور بود.

سرانه تولید ناخالص داخلی حوزه یورو رشد بیشتری نسبت به آمریکا دارد. تقاضای داخلی هم در اقتصادهای نوظهور آسیایی، خاورمیانه و روسیه رشدی ناگهانی را شاهد بوده است.

همه این اوضاع به آمریکا کمک می‌کند که کالاهای بیشتری را در خارج از مرزهایش به فروش رساند.

در سال منتهی به فصل چهارم، ارزش صادرات کالاهای این کشور تا ۱۵درصد افزایش یافت که این سریع‌ترین رشد از سال ۱۹۸۸ تاکنون بوده است. در مقایسه، رشد واردات این کشور به تنها ۴درصد رسید. در مجموع در سال ۲۰۰۶ فروش کالاهای آمریکایی به چین تا یک سوم افزایش یافت یعنی حدود دو برابر سرعت واردات از چین را داشت.

سال گذشته اولین بار از سال ۱۹۹۷ بود که در آن صادرات آمریکا سریع‌تر از واردات آن رشد کرد. اگرچه کسری تجاری آمریکا هنوز بسیار زیاد است، اما از اواخر سال گذشته کاهش آن آغاز شده است. کسری تجاری آمریکا طی سه ماه منتهی به دسامبر گذشته به ۳/۵درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور رسید. در حالی که در مدت مشابه سال ۲۰۰۵ این رقم ۱/۶درصد بود. بنابراین تا فصل چهارم سال گذشته تجارت خالص با خارجیان به جای آنکه رشد تولید ناخالص داخلی آمریکا را کم کند، بر آن افزوده است.

این عقیده که اقتصاد جهان در چرخ‌دستی سوپر مارکت‌های آمریکایی کشیده می‌شد همیشه یک بزرگ‌نمایی بود، چون ۵۰۰میلیارد دلار افزایش کسری حساب جاری آمریکا طی پنج سال گذشته اگر چه بسیار زیاد به نظر می‌آید اما معادل رشد سالانه تنها ۲/۰درصد از تولید ناخالص داخلی جهان است. تفاوت کنونی این است که سایر کشورهای جهان بخش اعظم کشیدن این بار را بر عهده دارند. البته کشورهایی چون ژاپن، آلمان و چین هنوز مازاد تجاری زیادی دارند و این به معنای آن است که آنها بیش از آنکه بخرند، تولید می‌کنند. اما این یک تغییر در مازاد تجاری یک کشور است و نه اندازه‌های دقیق آن. البته این تغییر بر رشد اقتصادی این کشور هم می‌افزاید. به عنوان مثال مازاد حساب‌ جاری چین سال گذشته رکورد ۸درصد تولید ناخالص داخلی این کشور را رقم زد.

اما براساس گزارش گلدمن ساکز، افزایش صادرات خالص چین سهمی ۲/۲درصدی در رشد ۱۱درصدی تولید ناخالص داخلی سال گذشته آن داشت که این سهم نسبت به سال ۲۰۰۵ که ۷/۲درصد بود کاهش نشان داد.

بانک سرمایه‌گذاری چین معتقد است که این سهم در سال‌جاری به ۶/۱درصد خواهد رسید. بخش اعظم رشد اقتصادی چین ناشی از صادرات این کشور نیست بلکه ناشی از تقاضای داخلی آن است و مصرف آن بیشتر از آن چیزی است که آمار رسمی نشان می‌دهد. اما این اول راه است. توان واقعی اقتصاد سایر کشورهای جهان سال آینده نمایانگر می‌شود چون تاثیرات منفی کاهش قیمت مسکن بر سرمایه در هزینه مصرف‌کنندگان آمریکا منعکس می‌شود. اما یک نقطه قوت تاکنون در این میان وجود داشته است و آن این است که اقتصاد جهان می‌تواند بدون خریداران آمریکایی هم با مشکلات مقابله کند.