محمد‌حسین رحمتی

۱- اقتصاد علم مطالعه انگیزه‌ها است. بدنه اصلی اقتصاد بر روی مطالعه انگیزه‌های مادی متمرکز شده است. دلیل اصلی چنین تمرکزی، پیچیدگی در اندازه‌گیری گزاره‌های اخلاقی و عدم‌توافق در تعریف انگیزه‌های غیر مادی است. بخشی از این پیچیدگی به ماهیت انگیزه‌های غیرمادی برمی‌گردد؛ چرا که به تعداد ادیان و مکاتب بشری و بلکه به تعداد افراد بشر ممکن است انگیزه‌های غیرمادی مختلفی وجود داشته باشد. در عین چنین کاستی در اقتصاد، قدم‌های اولیه‌ای در تعیین این انگیزه‌ها برداشته شده است. تعریف و سنجش «خوب‌بودن» توسط آمارتیاسن که تحت مفهوم رضایت از نیازهای اولیه یا حصول به ظرفیت وجودی انجام گرفته است، نمونه‌ای از این دست است که در عین حال با نقدهای بسیاری همراه بوده است. انتظار می‌رود با پیشرفت علم اقتصاد در آینده شاهد دستاوردهای بیشتری باشیم. از یاد نباید برد که اقتصاد با شناخت انسان و انگیزه‌های وی، در پی تدوین و طراحی سیاست‌هایی است که هدف سیاست‌گذار را محقق کند. لذا، بخش دیگری از کاستی در این مباحث به عدم تقاضای سیاست‌گذار برمی‌گردد. در سال‌های اخیر تلاش برخی دولت‌ها مانند فرانسه در حمایت از تحقیقاتی در خصوص تعریف و اندازه‌گیری معیار خوب‌بودن را می‌توان نمونه‌های نادری از تقاضا برای این مبحث عنوان کرد.

۲- تمرکز اقتصاد بر مفاهیم و انگیزاننده‌های مادی، موجب بدفهمی‌های بسیاری در باب اقتصاد شده است. اولا اقتصاد هرگز ادعا نمی‌کند تنها با استفاده از انگیزاننده‌های مادی می‌توان جهانی اخلاقی یا انسان‌های اخلاقی ساخت. همچنین اقتصاد ادعا نمی‌کند مادیات تنها ساحت آدمی است. به همان اندازه که رفتار بشری از ملحوظات اخلاقی سرچشمه می‌گیرد، اخلاق نه تنها در «اقتصاد دستوری» که برای مطالعه در حوزه «اقتصاد اثباتی» نیز مهم و اساسی است. به عبارت دیگر حتی برای مطالعه رفتارهای روزمره و بدون هیچ‌گونه تابع هدف ارزشی، در حالت ایده‌آل نباید از گزاره‌های اخلاقی چشم‌ پوشید. برای مثال اگر اقتصاددانی میزان آلوده‌سازی مکان‌های عمومی توسط شهروندان را مطالعه می‌کند، نمی‌تواند از تعلقات اخلاقی و مذهبی مسلمانان در پاکیزه نگه داشتن مساجد و امامزاده‌ها در تحلیلش صرف‌نظر کند. در عین حال، توجه به این نکته نیز ضروری است که اقتصاد برای یافتن پاسخ مشخص به سوالات مختلف به ساده‌سازی دست می‌زند. به عبارت دیگر، هیچ مدل اقتصادی وجود ندارد که جامع باشد. هر مدل اقتصادی برای پاسخ به سوالات خاصی طراحی می‌شود و برای این هدف، ساده‌سازی می‌شود. اینکه در بسیاری از مدل‌های اقتصادی گزاره‌های اخلاقی نادیده گرفته شده است، به این معنی نیست: که این گزاره‌ها به صورت کلی بی‌اهمیت‌اند یا اقتصاددانان آنها را نادیده می‌گیرند. تعبیر صحیح آن است که برای آن پرسش خاص، ملحوظات اخلاقی در رفتار شهروندان از درجه اهمیت پایین‌تری برخوردارند و لذا برای ساده‌سازی حذف شده‌اند. برای مثال همان اقتصاددان فوق می‌تواند در تحلیلی اولیه، از ترجیحات مذهبی برای مطالعه میزان آلوده‌سازی رستوران‌های عمومی صرف‌نظر کند؛ چرا که به نظر می‌رسد این ملحوظات در این مساله خاص درجه اهمیت بالایی ندارند.

۳. آیا سیاست‌گذار باید در جهت افزایش رفتار اخلاقی در جامعه حرکت کند؟ به نظر من پاسخ مثبت است، اگر سیاست‌های مورد نظر به درستی طراحی شود و البته در حد معقول باشد، می‌توان استدلال کرد که جامعه اخلاقی بر زیست‌اخلاقی تک‌تک آحاد جامعه برون‌ریز مثبت دارد. در اقتصاد وقتی بیان می‌شود، که امری برون‌ریز دارد به آن معنا است که علاوه بر شخص فاعل، فعل مذکور بر دیگران نیز اثر می‌گذارد. برای مثال بسیار شنیده‌ایم که شهروندانی که در تهران چندان در پاکیزگی خیابان‌ها تلاش نمی‌کنند، وقتی به کشورهای غربی مهاجرت می‌کنند، مانند دیگر غربیان در پاکیزگی خیابان‌ها می‌کوشند. به عنوان مثال دیگر فرض کنید شما به یک پارک جنگلی برای گردش می‌روید. اگر پارک مذکور تمیز باشد شما انگیزه بیشتری دارید که حتی مسافت طولانی آشغال خود را حمل کنید تا پارک جنگلی آلوده نشود. ولی اگر پارک پر از آشغال باشد، شاید شما نیز چندان در پاکیزگی تلاش نکنید. بنابراین پاکیزگی دیگر شهروندان در نگهداری از پارک بر رفتار شما نیز اثر می‌گذارد. از یک سو شما پاکیزگی در پارک را یاد می‌گیرید و از سوی دیگر به شما ارزش‌های شهروندی را یادآوری می‌کند و همچنین نامطلوبیت حاشیه‌ای از آلوده کردن پارک تمیز بسیار بالا است. همه این عوامل باعث می‌شود، اخلاقی زیستن دیگران بر تصمیم اخلاقی شما نیز تاثیر بگذارد [۱].

۴. اگر به دلیل برون‌ریز در اخلاقی زیستن جامعه، دلیل کافی برای مداخله محدود دولت در این حوزه مهیا است، چه نوع مداخله‌هایی پذیرفته است؟ به زعم من سیاست‌گذار نباید در پی یافتن و تشویق رفتارهای اخلاقی خارق‌العاده باشد. این نه حسن جامعه است و نه نشان و علامتی از زنده بودن اخلاق در جامعه که یک رفتگر شریف تصمیمی فراتر از استانداردهای رایج اخلاقی بگیرد. این تنها نشانی از زیست‌اخلاقی فردی این شهروند شریف است. جایزه برای اخلاقی‌ترین فرد سال و پیشنهادهای مشابه این، اگر از منابع ملی باشد، نه تنها به افزایش رفاه جامعه نمی‌انجامد، بلکه موجب رشد زیست‌اخلاقی در جامعه نخواهد شد. سیاست‌گذار باید در پی آن باشد که متوسط اخلاقی را بهبود بخشد و استانداردهای اخلاقی را تصریح و تدقیق کند. علاوه بر ناکارآیی چنین جوایزی، در اجرای چنین سیاست‌هایی شاهد کژمنشی و کژگزینی‌های بسیاری خواهیم بود و انتخاب برندگان به صورت تصادفی خواهد بود. چرا که سیاست‌گذار لزوما بیشترین تلاش خود را برای یافتن اخلاقی‌ترین فرد مصروف نمی‌کند و ملاحظات سیاسی را نیز در نظر می‌گیرد. سوالی که مطرح است مگر جوایز چهره‌های ماندگار که به مراتب می‌تواند کژگزینی کمتری داشته باشد، کمکی به رشد علمی و هنری در جامعه کرده است؟ البته ذکر این نکته ضروری است که همان‌قدر که اهدای جوایز توسط منابع عمومی مذموم است، اگر شرکتی خصوصی پیشقدم شود بسیار ممدوح است [۲].

۵. در فوق توضیح داده شد که انگیزه‌های مادی به تنهایی نمی‌تواند جامعه‌ای اخلاقی تولید کند، ولی این گزاره به این معنا نیست که چنین انگیزاننده‌هایی کمکی به رفتار اخلاقی آحاد جامعه نمی‌کند. به کمک انگیزاننده‌های اقتصادی می‌توان زیست‌اخلاقی را در جامعه گسترش داد. برای مثال:

• در راستای مثال پاکیزگی در پارک، این یک ارزش اخلاقی است که شهروندان بطری‌های نوشابه و آب را برای بازیافت به مراکز مربوطه تحویل دهند. این رفتار اخلاقی نه تنها موجب کاهش آلودگی زمین می‌شود، بلکه نوعی صرفه‌جویی نیز به حساب می‌آید. چگونه سیاست‌گذار می‌تواند این رفتار اخلاقی را تشویق کند؟ آیا جایزه این‌جا کار می‌کند؟ برای مثال در ایالت کالیفرنیا در آمریکا برای خرید هر نوشابه یا آب ۵ سنت از مصرف‌کننده مالیات اخذ می‌شود. در عین حال مشتری می‌تواند این بطری‌ها را جمع کند به مراکز بازیافت تحویل دهد و ۵ سنت را پس بگیرد. مشابها در شهر واشنگتن دی‌سی در تمام بقالی‌ها و فروشگاه‌های بزرگ فروشنده باید برای تحویل هر پلاستیک دستی به مشتریان ۵ سنت از آنها اخذ کند. این سیاست باعث شده شهروندان این شهر کیسه‌های شخصی چندبار مصرف تهیه و از آن استفاده کنند. این سیاست اقتصادی موجب شده مصرف کسیه‌های پلاستیکی یک‌بار مصرف کاهش بیابد [۳].

• مثال دیگر آن است که تولیدکنندگان حتی اگر می‌توانند قیمت اضافی از مشتریان اخذ کنند، لکن کالایشان را به قیمت معقول بفروشند. به عبارت مرسوم‌تر، انصاف فروشنده و تولیدکننده یک حسن اخلاقی است. در عین حال گاهی تولیدکنندگان تبانی می‌کنند و قیمت‌های بسیار بالاتری از مشتریان اخذ می‌کنند. کشف و شکستن این تبانی‌ها بسیار پیچیده است. معمولا حاضران در تبانی تمایلی برای شکستن این توافق ندارند. چگونه می‌توان چنین تبانی‌ها را شکست و قیمت‌ها را منصفانه کرد؟ در آمریکا قانونی در دهه ۹۰ وضع شده است که اگر یکی از طرف‌های تبانی به صورت داوطلبانه اعتراف کند و دیگران را معرفی کند، وی زندانی نخواهد شد و نرخ جریمه‌اش نیز کمتر از بقیه است. این قانون در آمریکا باعث شده بسیاری از تبانی‌ها در آمریکا کشف و منهدم شود و منجر شده قیمت‌ها در آمریکا بسیار منصفانه‌تر در کشورهای دیگر باشد. همچنین آمار بعد و قبل از این قانون موید این امر است.

• در نهایت یک رفتار اخلاقی بسیار بزرگ اهدای کلیه است. فردی که کلیه خود را اهدا می‌کند، بخشی از بدن خود را به دیگری اهدا می‌کند تا زندگی دیگری را نجات دهد. چه رفتار اخلاقی بزرگ‌تر از این می‌توان تصور کرد؟ چگونه می‌توان چنین رفتار اخلاقی را گسترده کرد؟ تنها کشوری در جهان که پاداش مالی به اهداکننده کلیه را مجاز می‌شمارد، ایران است. این سیاست که پس از انقلاب شروع شده، باعث شده نرخ اهدای کلیه در ایران چند برابر کشورهای دیگر باشد. در ایران طول زمانی که بیماران باید صبر کنند تا کلیه مناسب دریافت کنند، بسیار کمتر از آمریکا است. همه این دستاوردها با اتخاذ انگیزاننده‌های مالی صحیح در ایران مقدور شده است.

۶. حال سوال اساسی آن است که چگونه می‌توان رفتارهای اخلاقی را در جامعه بهبود بخشید؟ چگونه می‌توان کیف‌های گمشده بیشتری را به مال‌باختگان برگرداند؟ چگونه می‌توان شبکه‌های فروش مواد مخدر را منهدم کرد و سیاستی اتخاذ کرد که توزیع‌کنندگان مواد مخدر داوطلبانه مشارکت کنند؟ چگونه می‌توان تقلب در امتحانات را توسط دانش‌آموزان کاهش داد؟ در همه این‌ موارد انگیزاننده‌های مادی می‌تواند مثمر ثمر باشد. برای مثال می‌توان قانونی تصویب کرد که اگر فردی کیفی یا مالی را پیدا کرد و آن‌را به صاحبش برگرداند و تمام مال سالم بود، یابنده می‌تواند تا سقف ۵ درصد از اموال منقول مذکور را از مال‌باخته طلب کند. این سیاست نه تنها بازگردان کیف‌های گم‌شده را افزایش می‌دهد، بلکه رفاه عمومی را نیز افزایش می‌دهد. نفس جابه‌جایی پول افزاینده رفاه عمومی نیست، ولی هزینه کمتری که مال‌باخته برای یافتن کیفش صرف می‌کند خود باعث می‌شود زیان ازدست‌رفته جامعه کاهش یابد. شاید پیشنهادهایی مانند این بتوانند به اخلاقی‌تر شدن جامعه ایرانی کمک کند.

در نهایت، این تذکر از اهمیت بسزایی برخوردار است که تاکید شود، پیشنهاد‌هایی مشابه آنچه ذکر شد، برای جایگزینی مشوق‌های مادی با انگیزاننده‌های اخلاقی نیست. همان گونه که عنوان مقاله حاضر گویا است، این پیشنهادها تنها بیانگر قابلیتی در علم اقتصاد است که برای حصول به جامعه اخلاقی می‌توان از آنها بهره برد.

با تشکر از آقای حامد قدوسی و خانم کوثر یوسفی برای ارائه تذکرات و پیشنهادهای مفید. مسوولیت‌ تمام مطالب و ایرادات متن با نویسنده است

ارجاعات:

[۱]: بحث برون‌ریزی در گزاره‌های اخلاقی فراتر از مقاله حاضر است و تدقیق بیشتری در نوشته‌ای دیگر را می‌طلبد. برای مثال این سوال مطرح است که در چه گزاره‌های اخلاقی، برون‌ریز وجود دارد؟ یا در چه ملحوظات اخلاقی درجه برون‌ریزی زیاد است؟ آیا سطح برون‌ریزی در گزاره‌های اخلاقی توسط سیاست‌گذار قابل تغییر است؟ چه میزان از برون‌ریز فوق ناشی از شرایط محیطی و ساختار اجتماعی است و چه میزان تابعی از مطلوبیت افراد است؟ سوالات فوق دغدغه‌های درستی است که البته می‌تواند میزان دخالت سیاست‌گذار را تحت تاثیر قرار دهد ولیکن در تحلیل نهایی مقاله حاضر دخلی ندارد.

[۲]: شاید ادعا شود که به دلیل برون‌ریز اخلاق در جامعه و دخالت مباحث روان‌شناسی، جوایز فوق و تبلیغات گسترده بر این جوایز بتواند به زیست‌اخلاقی در جامعه کمک کند. به زعم بنده تبلیغات مشابه در رادیو و تلویزیون، روزنامه‌ها و سخنان سیاست‌مداران و روحانیون به کثرت انجام می‌گیرد؛ ولی به نظر می‌رسد چندان در جامعه رسوخ نمی‌کند. اینکه چرا این تبلیغات بی‌اثر است بحثی فراتر از مقاله حاضر است، ولی به قطع می‌توان اظهار کرد که افزودن بر این تبلیغات و اندرز‌ها، تولید اخلاقی حاشیه‌ای بسیار ناچیزی خواهد داشت؛ چرا که احتمالا تابع تولید اخلاقی این تبلیغات بهره‌وری کاهنده دارد.

[۳]: اینکه کدام قانون به زیست‌اخلاقی کمک می‌کند یا تنها در جهت حصول توافق اجتماعی است بستگی به این دارد که جامعه چگونه تابع هدف قانون مذکور را تعریف و ارزیابی می‌کند. اگر پاکیزگی گزاره اخلاقی نیست و تنها توافق اجتماعی برای زیست مدنی است، در این صورت قانون فوق، تنها برای زیست اجتماعی بشر تعبیه شده است. البته باید در نظر داشت بسیاری از قوانین می‌تواند هم اهداف اخلاقی و هم اهداف اجتماعی را مد نظر داشته باشند و میان این دو لزوما تعارضی بر قرار نیست.