نگاه
چه اقتصادی را تجربه میکنیم
مترجم: جعفر خیرخواهان
منبع: نیویورک تایمز
کتاب الکترونیکی انتشاریافته تایلر کوئن به نام «افول بزرگ» به پرمباحثهترین کتاب غیرداستانی در سال جدید تبدیل شده است. نکته اصلی کتاب کوئن این است که اقتصاد آمریکا تقریبا تا سال ۱۹۷۴ قادر به تجربه کردن رشد عظیم با بهرهبرداری از میوههای دمدستی بوده است. میوههایی همچون زمین ارزان برای بهرهبرداری، افزایش چشمگیر سطح تحصیلات طی سالهای پس از جنگ و انقلابهای فناوری که با گسترش برق، پلاستیک و خودرو همراه گشت.
دیوید بروکس
مترجم: جعفر خیرخواهان
منبع: نیویورک تایمز
کتاب الکترونیکی انتشاریافته تایلر کوئن به نام «افول بزرگ» به پرمباحثهترین کتاب غیرداستانی در سال جدید تبدیل شده است. نکته اصلی کتاب کوئن این است که اقتصاد آمریکا تقریبا تا سال ۱۹۷۴ قادر به تجربه کردن رشد عظیم با بهرهبرداری از میوههای دمدستی بوده است. میوههایی همچون زمین ارزان برای بهرهبرداری، افزایش چشمگیر سطح تحصیلات طی سالهای پس از جنگ و انقلابهای فناوری که با گسترش برق، پلاستیک و خودرو همراه گشت. کوئن ادامه میدهد، اما آن میوههای راحت به دست آمدنی اینک تمام شده است و از ۱۹۷۴ به این سو، آمریکا رشد اقتصادی کندتر، افزایش کندتر درآمد، ایجاد کندتر اشتغال، منافع کندتر بهرهوری، بهبود کندتر امید به زندگی و نرخ کندتر تغییر فناوری را تجربه کرده است.
دادههای کوئن درباره این کندشدنها قانعکننده است و در برابر دقت نظر نقادان آنلاین سرپا ایستاده است. او استدلال میکند که جامعه ما در این لحظه در اوج قله فناوری ایستاده است.
اما از شواهد کوئن همچنین میتوان برای گفتن داستانی مرتبط استفاده کرد. میتوان این طور گفت که ماهیت تغییر فناوری باعث کند شدن چیزی نگشته است، بلکه جابهجایی در ارزشها رخ داده است. میتوان گفت در اقتصاد صنعتی، مردم دستگاه ذهنی مادیگرا را بسط میدهند و معتقدند افزایش درآمدشان به معنای بهبود کیفیت زندگی آنها است، اما در جهان فراوانی اطلاعات-محور، مردم به دستگاه ذهنی پسامادیگرا چسبیدهاند. آنها تشخیص میدهند که میتوانند کیفیت زندگی خویش را واقعا بدون تولید ثروت بیشتر
بهبود بخشند.
برای مثال مردی را که من سام مینامم تصور کنید که در سال ۱۹۰۰ به دنیا آمد و در سال ۱۹۷۴ از دنیا رفت. سام وارد جهانی با محصولات جدید مثل یخچال، کالسکه اسبی و عامیانه بگوییم مستراح در حیاط شد. او در دنیای تهویه مطبوع، خودرو کامارو و فرود انسان بر کره ماه مرد. زندگی وی شاهد تغییرات مادی چشمگیری بود و سام بیتابانه کار میکرد تا شرکتی بسازد که سیستم ترمز میساخت. سام بافرهنگترین فرد نبود، اما میفهمید که اگر می خواهد زندگی مطمئنی برای خانوادهاش داشته باشد باید ثروتی انباشته کند.
نوه سام که جارد است در ۱۹۷۸ به دنیا آمد. جارد واقعا به سمت کسبوکار سیستمهای ترمز که تولیدش در حال خارج شدن از آمریکا بود کشیده نشد. او در شرکتی کار میکند که همایشها را سازماندهی و برگزار میکند. او سخنرانان جالب را برای یادگیری دائمی با همدیگر جمع میکند. او در یک وبلاگ درباره هنر مدرن مینویسد و خانوادهاش را به تعطیلاتی میبرد که متهورانهتر و هیجانانگیزتر از تعطیلاتی است که سام تجربه کرده بود.
جارد زندگی فکری بسیار متنوعتری نسبت به زندگی سام دارد. او عاشق فیس بوک، یوتیوب، ویکیپدیا و آیپد است، اما بیشتر این چیزها در بیرون از اقتصاد پولیشده متعارف تولید شدهاند. بیشتر این محصولات را آدمهایی تولید میکنند که بابت کارشان پولی نمیگیرند. برای مصرف آنها نیز نیاز به پرداخت پولی نیست.
آنها حتی مشاغل زیادی هم تولید نمیکنند. آنطور که کوئن در کتابش اشاره میکند، صنعت خودروسازی میلیونها شغل تولید کرد، اما فیسبوک حدود ۲۰۰۰ نفر را در استخدام دارد، توییتر ۳۰۰ نفر و eBay حدود ۱۷۰۰۰ نفر. برای تولید و فروش آیپد فقط نیاز به ۱۴۰۰ کارمند است، اما این ابزار جدید مشاغل کسانی که سی دی میسازند و توزیع میکنند را نیز از بین میبرد و به صورت بالقوه منجر به کاهش خالص تعداد مشاغل میشود.
به عبارت دیگر، همانطور که کوئن روشن میسازد، بیشتر گشایشهای فناورانه این عصر، منافع بیشماری از حیث خوشبختی ایجاد کرده است، اما با کمال تعجب فعالیت اقتصادی اضافی آن اندک بوده است.
سایر اولویتهای جارد نیز منافع بالایی از حیث کیفیت زندگی تولید میکند، بدون اینکه بهبود عظیم مادی و بهرهوری داشته باشد. او جایگاه خودش را عملا با دانشگاهی که رفته بود تعریف میکند. دانشگاهها اکنون خوابگاهها، تاسیسات ورزشی و غذاخوری بهتری دارند. این پیشرفتها به افزایش عظیم محصول آموزشی منجر نشده است.
جارد به تندرستی خویش خیلی اهمیت میدهد و بخشی از نسلی است که پول زیادی صرف مراقبت از تندرستی خود میکنند. با اینکار جارد میتواند امیدوار باشد که زندگی پرجنب و جوشی در زمان بازنشستگی داشته باشد، اما این سرمایهگذاریها با تعجب اثر اندکی بر بهرهوری یا حتی افزایش طول عمر وی دارد.
برای سام، درآمد و سطح زندگی هم معنا بودند، اما برای جارد، ثروت و سطح زندگی از هم فاصله گرفتهاند. او به دومی علاقه بیشتری نسبت به اولی دارد. منظور این است که جارد تجربیات غنی و معناداری دارد، اما منجر به مشکلاتی نیز شده است. هر چند ماه، گجتهای جدید بیرون میآید. جارد احساس میکند که زندگیاش بهتر شده است. چون او کاملا تمایز دائما مهم بین ثروت و استاندارد زندگی را نمیفهمد، به او این احساس دست داده است که ثروتمندتر شده است. نتیجه اینکه، او بسیار فراتر از گلیم خویش میتواند زندگی کند. آنطور که کوئن اشاره میکند، بیشتر مشکلات اخیر ما از این واقعیت ناشی میشود که اغلب آمریکاییها فکر میکنند، آنها از آنی که واقعا هستند ثروتمندتر هستند.
جارد همچنین در قیاس با پدربزرگش، فرصت کمتری برای کسانی که در پایین مقیاس درآمدی هستند فراهم میکند. سام بیاحساستر بود، اما مادیگرایی شدید وی مشاغل بیشتری برای جامعه ایجاد میکرد.
جارد در این باره نگران است. او همچنین نگران این است که چینیها و سایر کشورها دارای محرکهها و انگیزههای مادی هستند که او و نسل وی فاقدش هستند، اما او تغییری نکرده است. در چند دهه گذشته، آمریکاییها بیشتر انرژی خویش را به حوزههای پسامادی و مقدار کمتری به تولید مشهود ثروت اختصاص دادهاند که نمیدانیم خوب است یا بد.
طی این سالها، مدیران مدارس در ابتدای سال تحصیلی به دانشآموزان سفارش میکنند که در جستوجوی معنی و هدف زندگی و نه پولدرآوردن صرف باشند. حالا معلوم شده است که عده زیادی از دانشآموزان به این نصیحت عمل کردهاند.
ارسال نظر