رشد اقتصادی چین از نفس خواهد افتاد؟
مترجم: ندا ناجی
منبع: اکونومیست
لارنس کتلیکف: رشد چین آهسته می‌شود، اما سرانجام بزرگ‌ترین اقتصاد جهان خواهد شد

مقاله ایکنگرین، پارک و شین به خوبی نشان می‌دهد که امسال سال کاهش رشد اقتصادی چین خواهد بود، اما چین همچنین سال‌های رشد زیادی هم پیش رو دارد. چه به سرعت و چه به آهستگی، چین به جایگاه خودش خواهد رسید و آن جایگاه تبدیل شدن به بزرگ‌ترین اقتصاد جهان است. در مقاله‌ای که من با همکارانم سابین جوکیش از دانشگاه اولم، و‌هانس فهر از دانشگاه ورزبرگ نوشته‌ایم مسیر گذار اقتصاد جهان از مرحله کاهش رشد اقتصادی چین ترسیم کرده و نشان داده‌ایم که چطور با پیشرفته شدن تکنولوژی و پا به سن گذاشتن جمعیت عرضه نیروی کار قوت خودش را از دست خواهد داد.
با این حال تا سال ۲۰۳۰ یعنی زمانی که آمریکایی‌های تازه به دنیا آمده امروز شروع به قدم گذاشتن به بازار کار خواهند کرد، اقتصاد چین ۸۰ درصد بزرگ‌تر از آمریکا است و کارگران جدید چینی درآمدی تقریبا هم‌پای همتایان آمریکایی خود به دست خواهند آورد.
البته در حین راه اتفاقات خیلی زیادی ممکن است رخ بدهد. چین ممکن است خیلی بیشتر از حالا به انتقال منابع از دست پس‌انداز‌کنندگان جوان به مصرف‌کنندگان پیر روی بیاورد. چنین سیاستی می‌تواند نرخ رشد پس‌انداز هر کشوری را به شدت کاهش داده و به سطوح ناچیز سرمایه‌گذاری بیانجامد. آمریکا مثال خوب این پدیده است. سال 1965 نرخ پس‌انداز ملی خالص آمریکا و نرخ سرمایه‌گذاری خالص داخلی تقریبا 15 درصد بود. سال 2010 نرخ خالص پس‌انداز ملی به صفر درصد رسیده و سرمایه‌گذاری داخلی نیز تنها 4 درصد بود. این ارقام اخیر به هیچ‌وجه دستکاری نشده‌اند.
این رقم‌ها درست پایین‌ترین نقطه یک روند ۴۶ ساله هستند. این ارقام توضیح می‌دهند که چرا آمریکا در دهه ۶۰ سالی ۵ درصد رشد می‌کند، اما در دهه اول قرن بیست و یک تنها ۲ درصد در سال (اگر ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ را کنار بگذاریم ۶/۲ درصد در سال).
هژمونی آمریکا چه 10 سال دیگر طول بکشد، چه 20 یا 30 سال، روزهایش به شماره افتاده‌اند و این هیچ ربطی هم به سرعت رشد چین در دهه‌های پیش‌رو ندارد. این واقعیت برای راهبری سیاست مالی و پولی آمریکا حاوی نکات مهم و قابل‌توجهی است. به خصوص آمریکا نمی‌تواند انتظار داشته باشد که همچنان با عرضه یک تکه کاغذ کالاها و خدمات مردم جهان را از آن خودش کند.

لنت پریتچت: سه دهه است که چین استثنای تمامی قواعد رشد بوده

سال ۱۹۳۱ مقاله‌ای چاپ کردم (به همراه سه اقتصاددان دیگر که حتما اسم‌شان را شنیده‌اید» بیل ایسترلی، مایکل کرمر و لری سامرز) که در آن نشان دادیم نرخ رشد کشورها پایداری کمی دارد و حتی برای دوره‌هایی به طول یک دهه یا بیشتر نیز رگرسیون خیلی به میانه نزدیک می‌شد. این به آن معناست که رشد کنونی یک کشور قدرت چندانی برای پیش‌بینی رشد آتی آن ندارد.
برخلاف خیلی از یافته‌های دیگر درباره رشد اقتصادی این یافته پایه‌ای درباره نرخ‌های رشد - که تجربه رشد دوره‌ای است و پایداری ندارد - خیلی مستحکم برجا مانده است.
بنابراین اولین نکته‌ای که درباره چین باید گفت این است که این کشور همین حالا هم با سال‌ها نرخ رشد بالایی که داشته استثنایی بر قاعده محسوب می‌شود. به این ترتیب سوال این است که این حالت استثنایی برای دهه آتی نیز ادامه پیدا می‌کند یا خیر؟
دو نکته دیگر هم بگویم. اول: اخیرا درباره پیامدهای دموکراتیک شدن برای رشد اقتصادی تحقیق می‌کردم (به معنی تغییر بیش از شش واحدی شاخص نظام سیاسی). از 22 مورد تجربه دموکراتیک شدن سریع با نرخ رشد بالای متوسط که بررسی کرده‌ام اینها قابل ذکرند: 1) همه به جز یکی شاهد افت رشد بوده‌اند 2) میانگین افت رشد 5/3 درصد بوده است 3) هرچه رشد بیشتر بوده احتمال افت آن نیز بیشتر بوده است؛ بنابراین در پیش‌بینی رشد چین، اینکه فرآیند دموکراتیک شدن در آن اتفاق می‌افتد یا نمی‌افتد اهمیت خیلی زیادی دارد.
مسیری که احتمالا به یک جهش طولانی و پایدار و سریع می‌انجامد مستلزم وجود رویدادهای ناگوار و تراژدی‌های بسیاری است که کشور را از ظرفیت بالقوه‌اش دور کرده‌اند. یک راهی که می‌توان رشد چین از ۱۹۷۸ را تفسیر کرد این است که ببینیم این کشور از ۱۹۱۱ به بعد چه مقدار شوک‌های منفی را از سر گذرانده است (حملات، جنگ‌های داخلی، رژیم‌های استبدادی و نظام سیاسی فاسد). در پایان تمام اینها پرسشی تاریخی که درباره چین همچنان باقی مانده است این است که چرا با وجود این همه قابلیت‌های خارق‌العاده به رهبر جهان تبدیل نشده است؟ فکر می‌کنم که مقاله ایکنگرین، پارک و شین حرف درستی می‌زند - اینکه تولید چین از سطح بالقوه‌اش فاصله زیادی گرفته. با این حساب می‌توان انتظار کاهش رشد را داشت، شاید کاهشی تدریجی باشد، اما احتمال نوسان ناگهانی آن نیز وجود دارد.
مایکل پتیس: درباره رشد اخیر چین اغراق شده است

من فکر نمی‌کنم موافق این نظر باشم که نقطه‌ای هست که بعد از آن یک دفعه نرخ رشد کشورهای در حال توسعه پایین می‌افتد - متغیرهای موثر بر رشد بسیار گوناگون و متنوع هستند، اما فکر می‌کنم که اغلب تحلیلگران موافق‌اند که پیش‌بینی‌های میان‌مدت برای رشد چین خیلی خوش‌بینانه است. حدس خود من این است که متوسط رشد چین برای دهه آینده ۵ درصد یا کمتر خواهد بود، البته در سال‌های اولیه دهه رشد قوی‌تر و در نیمه دوم ضعیف‌تر از این خواهد بود.
دلیل این کاهش این است که درباره نرخ رشد واقعی چین طی دهه گذشته خیلی اغراق‌ها شده است. این را به این خاطر می‌گویم که طی یک دهه گذشته بخش بزرگی از رشد چین به خاطر سرمایه‌گذاری‌های عظیم برای ساخت کارخانه‌ها و تشکیلاتی بوده که ظرفیت تولید آنها خیلی بیشتر از میزانی است که توجیه اقتصادی داشته باشد.
نرخ بهره بسیار پایین، ارزش پایین پول و سایر یارانه‌های مستقیم و غیرمستقیم نیز پروژه‌هایی را پیش برده‌اند که در غیر این صورت آنقدر پرهزینه می‌شدند که عملی شدن شان ممکن نبود. ضمن آنکه ساختار انگیزشی نیز به گونه‌ای طراحی شده است که تمام پاداش‌ها را به سرمایه‌گذار می‌دهد، اما هزینه‌های کار را میان نظام بانکی توزیع می‌کند.
اگر درست باشد که سرمایه سوء مدیریت شده باشد، پس باید همچنین بتوان گفت که رشد تولید ناخالص با سرمایه‌گذاری زیاده از حد متورم شده و در دوره‌های بعدی وقتی بدهی‌ها بازپرداخت شدند زیان‌ها خودشان را به شکل کاهش تولید ناخالص آشکار خواهند ساخت. این نکته‌ای است که در چین خیلی درباره‌اش بحث می‌کنند و هرچند درست نمی‌دانم که زمان آن کی خواهد بود، اما شواهد تاریخی می‌گویند که دیر یا زود رخ خواهد داد. تمام تجربه‌هایی که از رشد شدیدا وابسته به سرمایه‌گذاری با نرخ بهره پایین و ریسک اعتباری توزیع شده در جامعه وجود دارد - مثل شوروی در دهه 50 و 60، برزیل در دهه 60 و 70 و ژاپن در دهه 70 و 80، یا ببرهای آسیایی در دهه 80 و 90 - نشان می‌دهد که سال‌ها سوء تخصیص سرمایه و سرمایه‌گذاری‌های سنگین در ابتدا خودش را به شکل رشد معجزه‌آسا نشان داده است.
در تمام این معجزات «دهه‌هایی از دست رفته» پیش می‌آمدند که رشد در آنها یا ناچیز بود یا حتی منفی. نمی‌دانم درست به چه دلیل می‌توان گفت که چین با این مثال‌ها تفاوت سیستمی دارد، تنها فرقش اینجا است که چین خیلی بیشتر از آنهای دیگر مدل رشد سرمایه‌گذاری محور را به کار گرفته است.
نتایج تاکنون شگفت‌انگیز بوده‌اند اما مثل هر مورد دیگری وقتی دیگر رشد پایدار از بین رفت برای مقامات سخت خواهد بود که مدل شان را کنار بگذارند زیرا امیدوارند که هنوز توهم رشد سریع را ایجاد کند. در یک کلام رشد با سرمایه‌گذاری خصلت اعتیادآور دارد.