رو در رو با اقتصاددانان
تورم یا پادتورم
مترجم: شاهین مجیدی
تورم یا پادتورم، کدامیک تهدید بزرگتری برای اقتصاد جهانی است؟ سیاستگذاران باید بر تقاضای کل تمرکز کنند یا تعدیلات ساختاری؟
مترجم: شاهین مجیدی
تورم یا پادتورم، کدامیک تهدید بزرگتری برای اقتصاد جهانی است؟ سیاستگذاران باید بر تقاضای کل تمرکز کنند یا تعدیلات ساختاری؟
ریکاردو کابالرو: اروپای قارهای کاندید اول اصلاحات ساختاری
به طور متوسط (در نقاط مختلف جهان) تورم برای مدتها مشکل عمدهای نخواهد بود. جهان با اضافه تقاضا برای داراییها روبهرو است که این طبق قانون والراس به این معنی است که مازاد عرضه کالا نیز وجود دارد. پدیده دوم، عاملی پادتورمی است. البته بدیهی است که اوضاع در کشورهای مختلف متفاوت است. به خصوص بازارهای نوظهور احتمالا باید زودتر از کشورهای توسعه یافته باید به فکر سیاستهای پولی انقباضی بیفتند. این به آن معنی است که آن دسته اقتصادهای نوظهور که دربرابر افزایش ارزش پولشان مقاومت میکنند با فشار تورمی بیشتری روبهرو خواهند شد.
در حوزه اصلاحات ساختاری، اروپای قاره ای، به خصوص جنوب اروپا، در اولویت قرار دارد. به علاوه، جدا از افزایش خالص صادرات که به دنبال کاهش ارزش یورو به وجود خواهد آمد، سیاستهای مالی تقاضای کل نیز معکوس خواهند شد. برای EBC بهتر است که کاهش ارزش سریعتر و آسانتر یورو را در کوتاه مدت تسهیل کند. برای این منطقه در حال حاضر دغدغههای تورمی چندان معنادار و محدودکننده نیست.
برد دی لانگ: مثل این است که وسط توفان نوح فریاد بزنید «آتش! آتش!»
در پاسخ به این سوال میخواهم میکروفن را به سوی یکی از معلمانم بچرخانم که فکر میکنم بهترین پاسخ را برای آن داشته باشد. البته هرگز او را ندیدم، در واقع سه سال قبل از آنکه پای من به هیچ مدرسه اقتصادی برسد او درگذشته بود، اما با این حال فکر میکنم او بهترین پاسخ را به سوال داده است. منظورم اقتصاددان بریتانیایی آر.جی.هاوتری است که درباره سرایت بحران بزرگ به اروپا نوشته بود:
«دولت ملی انگلستان که در اواخر آگوست ۱۹۳۱ به قدرت رسید، تلاشهای پیگیری برای متوازن نمودن بودجه کرد، اما دیگر برای جلوگیری از سقوط آزاد خیلی دیر شده بود. در ۲۱ سپتامبر تبدیلپذیری پول انگلستان به طلا معلق شد. همان روز نرخ بانکی (منظور نرخ تنزیل بانک انگلستان یا نرخ بهره بین بانکی) به شش درصد افزایش یافت.
وقتی استاندارد طلا تعلیق شده بود، جای شکی نداشت که منظور از این اقدام چیست. در برابر ریسک مبادله (که با رهاکردن برابری طلا ایجاد شده بود) نرخ بالا نمیتوانست پول خارجی را جذب کند. فقط میتوانست نقش حفاظی در برابر تورم را ایفا کند. ترس از تورم همه جاگیر شد. این مثل آن بود که وسط توفان نوح فریاد بزنید آتش آتش! تنها بعد از بحران و زمانی که بیکاری فروکش کرده است تورم خطرناک میشود...
میگویند اگر تاریخ را به خاطر نیاورید محکوم به تکرار کردن آن هستید. حالا به نظر کسانی که تاریخ را به یاد دارند هم، دارند آن را تکرار میکنند.»
آرمینیو فراگا: دشواریهای مالی را حل کنید
در آینده نزدیک اضافه ظرفیتی که در اکثر اقتصادهای پیشرفته ایجاد شده است قیمتها را پایین میبرد؛ اما بانکهای مرکزی خوب میداند چطور با پمپ کردن پول تقاضای کل را بالابرده و مشکل را حل کنند، مساله فقط زمان است؛ بنابراین پادتورم مشکلی پایدار نیست.
پرسش جالبتر این است که چطور میتوانند با این نظامهای مالی نامسوولانه که حالا همه جا شایع شده تورم را طی زمان پایین نگاه دارند. این چالش برای اروپا و ژاپن حتی از دیگر کشورها بیشتر نیز هست زیرا که دارای ناکارآمدیهای ساختاری هستند که به ظرفیت مولدشان آسیب میزند.
بنابراین بهترین واکنش سیاستی آن خواهد بود که سیاستهای مالی معقولتری در بلندمدت اتخاذ شود، شاید از طریق یک بیلان مسوولیتپذیری مالی نظیر آنچه که سال 2000 در برزیل انجام شد، و به دنبال ایجاد اصلاحاتی باشند که به رشد بلندمدت کمک میکند.
به این طریق دولتها میتوانند دست بازتری برای مدیریت تقاضا پیدا کنند بیآنکه اعتبارشان دچار خدشههای جبرانناپذیر شود.
آرویند سوبرامانیان: مشکل بازارهای نوظهور تورم است
در بازارهای نوظهور، مدیریت برافروخته شدن قیمت داراییها و کالاها به جای وضعیت پادتورمی در اولویت سیاستگذاران خواهد بود.
چرا؟ چون در این کشورها (چین، هند، برزیل، روسیه، اندونزی) فرآیند بلندمدت همگرایی اقتصادی - کشورهای فقیر خیلی سریعتر از کشورهای ثروتمند رشد میکنند - به نظر همچنان به حرکت مستحکم خود ادامه میدهد.
رشد نسبتا سریع ادامه خواهد داشت و اگر شوک بزرگی در بازارهای صادراتی یا شوکهای دیگری پیش نیاید، وقوع پادتورم به نظر بعید میرسد. به عبارت دیگر رشد به طور عمده متکی به عوامل عرضه داخلی است. تهدیدهای چرخهای همگرایی و رشد اقتصادی امکان وقوع دارند و اغلب دو شکل به خود میگیرند.
در جهان دوقطبی شده اختلاف زیاد میان رشد و بهره در کشورهای صنعتی و بازارهای نوظهور به این معنا خواهد بود که دسته دوم با جریان قوی ورود سرمایه روبهرو خواهند شد. در چنین شرایطی افزایش قیمت داراییها و بیثباتی مالی و بحرانها تهدیدهای جدی خواهند بود.
اگر دوقطبی شدن جهان بیشتر شود جریان سرمایه به بازارهای نوظهور کمی تعدیل شده؛ اما تقاضای جهانی برای غذا و کالاها به قوت خود خواهد ماند، در این صورت تورم دوباره به عنوان دغدغهای جدی توان بروز دارد، به خصوص برای کشورهایی که به طور خالص واردکننده کالا و غذا هستند. به طور خلاصه، تهدیدهای عمده برای بازارهای نوظهور نشات گرفته و مرتبط با عملکرد اقتصادی خودشان خواهد بود.
با این دیدگاه افزایش قیمت و نه پادتورم معضل اصلی خواهد بود و چگونگی بروز این افزایش قیمت - در داراییها یا کالاها یا ترکیبی از این دو - بستگی به عملکرد کشورهای صنعتی خواهد داشت.
استفان روچ: با سیاست افتان و خیزان بهجایی نمیتوان رسید
یکی از اولین چیزها که در مکتب پیشبینی یادتان میدهند این است که از پیشبینیهای چندگانه اجتناب کنید. با اینحال وقتی که به دوره پنج سال آینده نگاه میکنم، میبینم یک نوبت پادتورم که به دنبالش با تورم شتابنده توام خواهد شد به نظر محتمل میرسد. توالی این دو پدیده کلید اصلی است. نگران آنم که ترس از پادتورم منجر به اجرای سیاستهای کورکورانهای شود که در نهایت شرایط را برای زمان تورمی بدتر کند.
در چند سال آینده احتمال پادتورم معتدل بیشتر است. برای اینکه وضعیت ریسک جهان به نظر سطحی دو شیبه است. تاریخ به ما میگوید که بهبودهای پس از بحران ضعیف هستند. آنها آن نقطه اتکای چرخهای را که با بهبودهای مستحکم کلاسیکتر به دست آمده باشد کم دارند، نقطه اتکایی که برای معکوس کردن اثر شوکهای مختلف مناسب است.
بدون این نقطه اتکا، هرشوک پتانسیل بیشتری دارد برای آنکه ما را به وضعیت پادتورمی ببرد. بعد از بحران 9-2008 ریسک پس لرزهها زیاد است. از بحران بدهی دولتهای اروپایی نیز همین درس را میتوان گرفت. دیگر بالقوه که میتوان نگرانشان بود تشدید تنشهای تجاری آمریکا و چین است، و اینکه نتوان استراتژی موثری برای توقف سیاسی شدن بانکهای مرکزی پیدا کرد.
با وجودی که ریسکهای کوتاه مدت به سمت پادتورم متمایل است، من بیشتر نگران تجدید تورم در یک دوره ۳ تا پنج ساله هستم. دلیل عمده این باور فقدان برخورداری مقامات مالی و پولی از استراتژیهای خروجی قابل اعتنا است. همان طور که حباب سهام سال ۲۰۰۰ ترکید، زمینه سیاستهای تثبیت اقتصاد کلان به نظر برای مدتی دراز در موضع تطبیقی باقی خواهد ماند. و درست همان طور که سوءمدیریت استراتژی باعث ایجاد حبابهای دارایی و اعتبار شد که در نهایت جهان را به بحران ۹-۲۰۸۸ کشاند، من نگران آنم که در دوره ۱۵-۲۰۱۳ شاهد نتایج بیثباتکننده مشابهی باشیم.
فقدان دائمی دیسیپلین سیاستی نشانه هشداردهندهای است که خطرات یک بازی تورمی را نمیتوان نادیده گرفت. در این برهه از زمان، غیرممکن است که بتوان گفت تورم خودش را در بازار دارایی نشان خواهد داد یا شاخص جهانی قیمت مصرفکنندهها یا هردوی اینها. اما درست همان طور که پس از روز شب میآید، با سیاستهای معیوب و لنگان هم تورم به نظر اجتنابناپذیر است.
هی فای: برای چین، انقباض پولی
شاید سرمایهگذاران بازار جهانی نگران پادتورم باشند؛ اما در چین هنوز تورم دغدغه اصلی است. برافروخته شدن قیمتها علائم مشخصی دارد. در فصل اول ۲۰۱۰ رشد تولید ناخالص داخلی به ۹/۱۱ درصد رسید.
کشوری که اغلب با مازاد عرضه قابل توجه نیروی کار روبهرو بوده است، حالا در واقع با کمبود نیروی کار روبهرو است. فراموش نکنید که بازار کار برای کارگران مهاجر در چین یکی از لیبرالترین بازارهای جهان است، و برای تشخیص وضعیت اقتصاد کلان این بازار از آمارهای رسمی خیلی بیشتر قابل اعتماد است.
دلیل اصلی فشار تورمی سیاست پولی شدیدا انبساطی است. چین در سال ۲۰۰۸ بسته محرک بزرگی به اقتصادش تزریق کرد، اما با وجود این، بخش زیادی از سرمایهگذاری در پروژههای عمومی از محل وامهای بانکی تامین شده است. پول به پروژههای زیرساختی و همین طور بازار املاک جریان دارد.
در ماه ابتدایی امسال قیمت مسکن در پکن 20 درصد بالا رفت. دولت که با فشار عمومی روزافزون مواجه شده بود برای جلوگیری از افزایش بیشتر قیمت مسکن هر کاری کرد. کمی موفقیت موقتی نیز نصیبش شد.
اما حدس بزنید چه شد؟ قیمت سیر و غذاهای چینی بالا رفت. این اواخر بازار سهام از ترس سیاستهای سختگیرانه به جستوخیز افتاد. بعد مدتی سرمایهگذاران فهمیدند که بیش از حد واکنش نشان دادهاند و جای دیگری برای بردن پولشان وجود ندارد. حالا همه پولها بازخواهد گشت و احتمالا حباب بازار سهام نیز به حباب مسکن افزوده خواهد شد.
بهترین انتخاب انقباض سیاست پولی است، و افزایش نرخ بهره. دولت چین به خاطر آشفتگیهایی که در اروپا پیشآمده تردید میکند. اما اگر زیاد طولش بدهند رشد شاخص قیمت مصرفکننده ممکن است در فصل سوم 2010 به بالای 4 درصد برسد و آن وقت دیگر خیلی دردناک و دیر خواهد بود که روند را معکوس کرد.
ارسال نظر