نگاه
کسری بودجه باید هر طور شده کاهش یابد
مترجم: مسعود بُربُر
طی چند ماه گذشته گفتوگوهای جدی و پرحرارتی را درباره ضرورت کاهش کسری بزرگ بودجه آمریکا شنیدهایم.
فرید زکریا
مترجم: مسعود بُربُر
طی چند ماه گذشته گفتوگوهای جدی و پرحرارتی را درباره ضرورت کاهش کسری بزرگ بودجه آمریکا شنیدهایم. سناتورهای جمهوریخواه ادعا کردهاند که اکنون در خطر فلج شدن دائمی اقتصادیم. در شرایطی که آمریکا فقط با نرخ بهره گزاف میتواند اقدام به استقراض کند، اقتصاددانان و دانشمندان محافظهکار نسبت به یک بحران شبه یونانی هشدار میدهند. حالا وقتی بختی خودش را نمایان میکند که این کسری را برای همیشه و تقریبا به آسانی تا حد یک سوم، یعنی بیش از ۳۰۰ میلیارد دلار، کاهش دهد، ممکن است با خود بیندیشید این حضرات واقعا پیشتازند. اما واقعیت بسیار دور از این است.
تخفیفهای مالیاتی بوش هنوز بزرگترین علت کسری ساختاری آمریکا است. کسریهایی که توسط سقوط درآمد دولت در زمان رکود اقتصادی ایجاد نشده است. حکومت بوش میراثخور مازاد بودجه حکومت کلینتون بود. چه چیزی، حتی پیش از رکود، این مازاد بودجه را به کسری تبدیل کرد؟ سه هزینه اساسی تازه در کار بود: تخفیفهای مالیاتی، هزینه نسخههای دارویی و هزینههای امنیتی پس از یازدهم سپتامبر (که شامل جنگ عراق و افغانستان هم میشد). از این میان، تخفیفهای مالیاتی به مراتب بزرگتر بود و هزینهای بالغ بر ۳/۲تریلیون دلار را برای مدت ده سال تحمیل میکرد. به گفته اداره بودجه کنگره، تقریبا نصف همه هزینههای قانونی مصوب از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۷ را میتوان به تخفیفهای مالیاتی اختصاص داد.
قرار بوده اعتبار این تخفیفها امسال تمام شود. جمهوریخواهان میگویند که تصمیم دارند همه این تخفیفها را حتی برای کسانی که بیش از ۲۵۰هزار دلار در سال درآمد دارند (یعنی کمتر از ۳ درصد آمریکاییان) حفظ کنند. میگویند مالیاتهای بالاتر به روند بهبود اقتصاد آسیب میزند. اما الان ماهها است که میگویند تهدید اصلی علیه اقتصاد آمریکا، بدهیها و کسری غولپیکر ما است. این چیزی است که مصرفکنندگان، وامدهندگان و مشاغل را نگران کرده است. خوشبختانه این نگرانی به محض اینکه نشان داده شود عزمی جدی برای کاهش کسری بودجه وجود دارد تخفیف مییابد. در مقابل دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا را ببینید: یک محافظهکار اقتصادی ناب. او برای رویارویی با کسری کشورش، که از نظر ساختاری چندان با مال آمریکا تفاوتی ندارد، به این نتیجه رسیده که همانطور که هزینهها را کم میکند، مالیاتها را نیز افزایش خواهد داد.
دموکراتها نیز که به نوبه خود هراسانند، پیشنهاد میکنند همه تخفیفهای مالیاتی به جز آنهایی که روی ثروتمندان اعمال شده را نگه داریم. اما همینها در سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳ با تخفیفهای مالیاتی مخالف بودند. اگر زمانی که کسری بودجه اندک بود، ایده تخفیفهای مالیاتی بد بود، حالا که کسری بودجه در ابعاد ۳/۱ تریلیون دلاری است چرا باید ایده خوبی باشد؟
اینکه یک آمریکایی متوسط، دچار مالیاتهای گزاف و این حرفها است، شکل قشنگ و مودبانهای از سوء استفادههای عوام فریبانه است. در واقع مالیاتهای دولت مرکزی، اگر به شکل درصدی از اقتصاد آمریکا تعریف شوند، از زمان ریاست جمهوری هری ترومن تاکنون، در پایینترین میزان خود هستند. چاک مور و گیلیان برونت از مرکز بودجه و اولویتهای سیاستگذاری، حساب کردهاند که یک خانواده چهارنفره که دقیقا در طیف میانه درآمدی باشد، فقط ۶/۴ درصد از درآمدش را به مالیات اختصاص میدهد. به یاد داشته باشید که تقریبا نیمی از کشور اصلا مالیات بر درآمدی پرداخت نمیکنند و تقریبا ۵۰ درصد مالیات بر درآمد مصوب دولت مرکزی بر دوش سه درصد بالایی جمعیت آمریکا است.
یک واقعیت ساده این است که همه تخفیفهای مالیاتی بوش فراتر از توان ما بودند. در واقع یک عمل گستاخانه و از سر بیمسوولیتی بودند که در زمان یک جهش اقتصادی تصویب شد. محافظهکاران فکر کردند این طوری ما را به جمع و جور کردن دولت ناگزیر خواهند کرد؛ اما با حضور جمهوری خواهان در اداره کاخ سفید و هر دو مجلس، آیا این مالیاتهای کاهش یافته به کاهش هزینهها منجر شد؟ البته که نه، نه تنها این طور نشد بلکه موجب استقراض روزافزون و یک جور کسری بادکنکی شد.
ما از میان همه کشورهای ثروتمند جهان، یکی از کوچکترین دولتها را داریم اما هنوز از پرداخت هزینه بابت آن سرباز میزنیم. (البته، هزینههای بهداشت و درمان عمومی یک استثنای بزرگ است، و بله، ما باید چنین هزینههایی را تحت کنترل آوریم.) من این نگرانی را میفهمم که الان وقت مناسبی برای افزایش مالیاتها نیست. اما تاثیرات نهایی اعمال تغییر بر نرخهای مالیاتی در روند رشد اصلا روشن نیست. کلینتون در سال ۱۹۹۲ مالیاتها را افزایش داد و بانی یک رشد فوقالعاده تنومند شد. بوش در سال ۲۰۰۱ مالیاتها را حسابی کاهش داد و در عوض رشد نزاری نصیبش شد. از آنجا که بحران مالی چندان مهمیزی به روند رشد نزده بود، سه تخفیف مالیاتی تصویب شد. به هر رو، اگر مساله زمانبندی مطرح باشد، کنگره میتواند تخفیفهای مالیاتی را یک سال دیگر هم تمدید کند، اما بعد اجازه دهد منقضی شوند. از آن هم بهتر این که اصلا پول را در روشهای خیلی موثرتری برای انگیزش کارآفرینی هزینه کند. روشهایی مثل اعتبار مالیاتی برای مشاغل، که اداره بودجه کنگره برآورد کرده سه تا شش برابر آنچه از طریق تخفیفهای مالیاتی ممکن بود، شغل ایجاد میکند.
من از نظام مالیاتی کنونیمان خوشم نمیآید. بد هیبت است، مالیات را جای اشتباهی اعمال میکند (درآمد به جای مصرف)، و پر است از حفرهها و حلقههایی که عملا میتوان فساد قانونی حسابشان کرد. اما قرار نیست که ما دستگاه مالیاتی کامل را امروز بیافرینیم. برای آنکه خانه اقتصاد آمریکا را به سامان آوریم، وابستگیمان به استقراض خارجی را کمتر کنیم، اعتبار و قدرت آمریکا را بازگردانیم و یک مبنای پایدار درآمد به خودمان هدیه کنیم که با آن بتوان برای رشد آینده سرمایهگذاریهای کلیدی کرد، یک راه ساده و آسان پیش رویمان داریم. همه آنچه نیاز داریم همین است که کنگره همان کاری را بکند که همیشه به خوبی از پساش بر میآید: هیچ.
ارسال نظر