جنگ ارزی چیست و چه کسی آن را می‌برد؟

نویسنده: آنی لوری

مترجم: مجید روئین پرویزی

وزرای مالی بزرگ‌ترین اقتصادهای جهان در میانه یکی از گردهمایی‌های معمولشان هستند و جای تعجب هم ندارد که مشغول بحث درباره پول هستند. به طور خاص، دارند درباره نرخ ارز حرف می‌زنند و تنش‌ها رو به افزایش است. تیتر اول یکی از آخرین شماره‌های اکونومیست اسکناس‌هایی را نشان می‌دهد که به شکل هواپیماهای کاغذی درآمده و با خشم به سمت یکدیگر هجوم می‌برند، عنوان مقاله هم هست: «جنگ ارزی». آن‌طرف آب‌ها، روزنامه مردم که رسانه حزب کمونیست چین است، هم هشدار می‌دهد که ایالات‌متحده آتش جنگی را افروخته که رشد اقتصادی جهان را به تاخیر می‌اندازد.

اما جنگ ارزی چیست و آیا ایالات‌متحده درگیر چنین جنگی است؟ اگر بله، چطور می‌توان فهمید که برنده چنین جنگی چه کسی است؟

جنگ ارزی لقبی است که روزنامه‌نگاران به چیزی می‌دهند که اقتصاددانان «کاهش رقابتی ارزش پول» می‌نامندش. برای روشن‌تر شدن مساله، یک واحد پول مثلا دلار یا یورو - هر ارزی باشد فرقی نمی‌کند - را به عنوان یک کالا در نظر بگیرید، ارزش این کالا مطابق نیروهای بازار بالا یا پایین می‌رود. در هر زمان مشخص، ارزش هر واحد پولی را که در نظر بگیرید در بازار جهانی از طریق عرضه (میزان موجود از آن پول خاص) و تقاضا (میزان تمایل سرمایه‌گذاران به خرید کالا و خدمات در قالب آن پول) تعیین می‌شود.

هر کشور می‌تواند با کاهش ارزش پولش کالاها و خدمات خود را در بازار جهانی ارزان‌تر - یا به تعبیری رقابتی‌تر - کند. کاهش ارزش پول به چند طریق ممکن است، از چاپ بیشتر پول گرفته (که افزایش عرضه به کاهش ارزش می‌انجامد) تا خرید بدهی سایر کشورها (هرچه تقاضا برای ارزی بیشتر باشد، ارزش آن بالاتر می‌رود). وقتی ارزش پول کشوری کاهش می‌یابد، معمولا صادراتش رشد می‌کند، چون کالا و خدمات ساخت این کشور در بازار جهانی ارزان‌تر می‌شوند.

اما آنچه هم اکنون در حال وقوع است: آمریکا ماه سپتامبر به چین اعلام کرد که این کشور باید ارزش پول کشورش را بالاتر ببرد و در عین حال گفت که خودش قصد دارد ارزش دلار را کاهش دهد. اوایل سپتامبر وزیر خزانه داری تیموتی گایتنر با انتقاد از دستکاری یوآن توسط چین سر و صدایی در پکن به راه انداخت. اگر چینی‌ها میلیاردها دلار از اوراق قرضه آمریکایی‌ها را نمی‌خریدند، ارزش پولشان خیلی بیشتر از اینها افزایش می‌یافت. گایتنر به خبرنگار بلومبرگ گفته بود: «راستش را بخواهید چین اجازه نداده است که ارزش یوآن افزایش قابل‌توجهی داشته باشد. به نظرم تحرک یوآن باید سریع‌تر از این باشد.» پس از آن، کنگره در اقدامی نمادین کالاهای چینی را تهدید به وضع تعرفه‌های سنگین‌تر کرد. علاوه بر همه اینها فدرال رزرو همین ماه اعلام کرد که قصد اتخاذ سیاست پولی انبساطی دارد - چاپ حدود یک هزار میلیارد دلار که باعث کاهش بیشتر ارزش این پول خواهد شد.

این اقدامات در کنار جریان خود بازار، ارزش دلار را در هفته‌های اخیر نسبت به ارزهای دیگر کاهش داده است. این اقدامات در بانک‌های مرکزی و پایتخت خیلی از کشورهای جهان نیز سرو صدایی به راه انداخته است. مثلا برزیل و کره جنوبی که اتکای زیادی به صادرات دارند، وارد عمل شده‌اند تا جلوی افزایش سریع ارزش پولشان در مقابل دلار را بگیرند. برزیل برای این منظور مالیات سرمایه‌گذارانی که اوراق قرضه این کشور را می‌خرند دو برابر کرده است و حتی خودش برای خرید دلار وارد بازار شده است.

با توجه به بهبود کند اوضاع اقتصادی در آمریکا - بیکاری بالا، کمبود سرمایه‌گذاری و رشد آهسته - سیاستگذاران دلایل زیادی دارند که به دنبال کاهش ارزش دلار و تقویت صادرات باشند. مشکل اینجاست که باقی کشورها هم با پیامدهای ناخوشایند بحران جهانی اقتصاد دست به گریبانند. هیچ کشوری بدش نمی‌آید که ارزش پولش کمی پایین بیاید، تا صادراتش تقویت شود و اقتصادش بیشتر رشد کند و همچنین هیچ کشوری هم دوست ندارد که بهای کاهش ارزش پول کشوری دیگری را بپردازد، صادرات و رشد اقتصادی‌اش تضعیف شوند.

به همین خاطر است که هرگاه کشوری تصمیم به کاهش ارزش پولش می‌گیرد این تصمیم خیلی زود با واکنش دیگران روبه‌رو می‌شود. سایر کشورها خیلی ساده می‌توانند با چنین سیاستی مقابله کنند - معمول‌تر از همه با وضع تعرفه بر محصولات آن کشور یا گاهی اوقات با چاپ بیشتر پول خودشان. نتیجه این است: جنگ ارزی واقعا هیچ برنده‌ای ندارد. یک دور کاهش ارزش رقابتی پول‌های جهان، به هیچ کشوری هیچ کمکی در بلندمدت نمی‌کند. فقط عرضه پول بین‌المللی را افزایش می‌دهد.

برای آرام کردن تنش‌هایی که میان رهبران مالی جهان ایجاد شده ایالات‌متحده پیشنهاد کرده است که به جای دستکاری ارزی، کشورها به سراغ سربه سر کردن کسری و مازاد ترازهای تجاریشان بروند. گایتنر که کررا تکرار کرده است آمریکا به دنبال کاهش سازمان یافته ارزش دلار نیست و جنگ ارزی را نمی‌خواهد، پیشنهاد کرده است که تا سال ۲۰۱۵ تمام کشورهای جی۲۰ خالص صادرات و وارداتشان را به ۴ درصد GDP برسانند. (در حال حاضر نسبت مازاد صادرات چین نسبت به GDP‌اش ۷/۴ درصد و برای آلمان این نسبت ۱/۶ درصد است.)

اینکه آیا سران دیگر کشورها هم حاضر به تلطیف لحنشان هستند یا خیر را باید صبر کرد و دید، اما آن وقت شاید جنگ ارزی جای خودش را به جنگ تراز تجاری بدهد.