کابوس چین برای اقتصادهای پیشرفته
مترجم: ندا ناجی
آیا باید از خیزش چین بترسیم؟ پیشرفت افسار گسیخته این بزرگترین اقتصاد رو به رشد جهان به نظر در حال تزلزل است.
تیم هارفورد
مترجم: ندا ناجی
آیا باید از خیزش چین بترسیم؟ پیشرفت افسار گسیخته این بزرگترین اقتصاد رو به رشد جهان به نظر در حال تزلزل است. واردات آمریکا از چین در سال گذشته پنجاهدرصد افزایش داشته و این دعوایی سیاسی در واشنگتن به راهانداخته است. از طرفی کارگران چینی اکنون به کارفرمایانشان یادآوری میکنند که شاید دیگر نیروی کار ارزان قیمت و فراوان در این کشور به این سادگیها گیر نیاید. دیگر تقریبا عادی شده است که چینیها از تمام انتظارات ما فراتر بروند. (آماری که من در سال ۲۰۰۵ از اقتصاد چین وارد کتابم کرده بودم، اکنون با سرعت رشد اقتصادی این کشور به درد سطل زباله هم نمیخورند.)
کتاب اخیر فیلیپ لگارین (بعد از حادثه) عجیبترین آماری که تا کنون درباره چین دیدهام را ارائه میکند: صادرات هر شش ساعت این کشور اکنون به رقم کل صادرات آن در سال ۱۹۷۸ رسیده است. البته مصرفکنندگان از قیمتهای ارزان لذت میبرند؛ اما حالا که تمام کسبوکارهای جهان مجبور شدهاند با قیمتهای باورنکردنی چین رقابت کنند، دیگر نمیتوان از کنار این ابرقدرت اقتصادی جدید به سادگی گذشت.
بیشک چین فرصت کسب وکار خوبی هم برای سرمایهگذاران است. پیتر مندلسون یکبار نقل قولی از یکی از مفسران قرن نوزدهم میکرد: «اگر هرکدام از چینیها طول پارچه لباسشان را یک اینچ بیشتر میکردند، کل کارخانجات ریسندگی انگلیس برای یک سال از کار باز نمیایستادند.» در گردهمایی اخیر رهبران تجاری در منچستر، این پیشبینی قرن نوزدهمی بیشتر به واقعیت نزدیک شده بود. کارآفرینان درباره وضع اقتصادی و خست بانکها در وام دهی نگران بودند، اما چین؟ همگی به اتفاق چین را یک فرصت کسبوکار استثنایی میدانستند، حتی اگر اقتصادش بزرگتر از این هم نشود.
این رویکرد درست است. نه اینکه کاسبی در چین آسان باشد. (حتی برای چینیها هم اینطور نیست، گزارش کسبوکار بانک جهانی در این زمینه ۱۵۰ کشور را دارای شرایط بهتری از چین میداند.) اما فرصتها در این کشور فراوان و رو به رشدند.
نقشی که چین در اقتصاد کشورهایی چون انگلیس و آمریکا داشته نیز کمتر از این نیست. برای درک بهتر این تاثیر مدل سادهای را در نظر بگیرید. فرض کنید که هشتمیلیون کارگر انگلیسی مجموعا هشتمیلیون پیچ تولید میکنند و چهارمیلیون کارگر دیگر که کارآتر هستند، در سال ۱۲میلیون مهره تولید دارند. وقتی چینیها از راه میرسند و پیشنهاد دو پیچ به ازای هر مهره انگلیسی را میدهند، صنعت پیچسازی انگلستان ورشکسته میشود و کارگران شاغل در آن به صنعت مهرهسازی وارد میشوند. مجموع تولید ۱۲میلیون کارگر اکنون ۲۴میلیون مهره است، که از آن ۱۶میلیون در انگلستان باقی میماند و مابقی در ازای پیچهای چینی به آنها داده میشود. کارگران انگلیسی بیکار نشدهاند و اقتصاد انگلستان هم دو برابر میزان قبل پیچ و مهره دارد.
محاسباتی که انجام شد، شیوه ساده کتابهای اقتصادی برای آموزش منافع تجارت است. بخش عمده مطالب این کتابها درست است. هرچند برخی مسائل، نظیر دشواریهای جابهجایی کارگران از یک صنعت به صنعت دیگر، را نادیده میگیرند.
با این حال آن نکته مهمی که در تمام این محاسبات به طور مستقیم مورد اشاره قرار نمیگیرد، رقابت میان شرکتهای داخلی است. صنعت ورشکست شده پیچسازی ممکن است ادعا کند که رقابت با چینیها آنها را ورشکسته ساخته که بیراه هم نیست. اما نکته مهمتر این است که کارآیی صنعت مهرهسازی از آنها بیشتر بوده است.
اگر کسی ماشینی اختراع میکرد که یک پیچ را به دو مهره تبدیل کند یا بر عکس، هیچ جنبه خاصی از این داستان تغییر نمیکرد. فقط صنعت مهرهسازی به جای آنکه آنها را به چین صادر کند، داخل ماشین تبدیلکننده میریختشان.
در این صورت باز هم صنعت پیچسازی ورشکست میشد و صنعت مهرهسازی گسترش مییافت. این نکته پنهان در پس روابط تجاری است. چین به جای رقابت با بنگاههای انگلیسی، صحنه رقابت میان بنگاههای این کشور را تغییر داده است.
ارسال نظر