تجربههای اقتصادی در حاشیههای مرزی
مترجم: منصوره محمدپور
منبع: فریمن آنلاین
من قبلا در جایی به این نکته اشاره کردم که با نگاه به یک عکس هوایی از خط مرزی بین جزیره خشک هائیتی و جنگلهای انبوه جمهوری دومینیکن خرابیهای زمینلرزه اخیر هائیتی را میشد پیشبینی کرد. تاکید میکنم که منظور من خود زمینلرزه نیست، بلکه ویرانیهایی است که در نتیجه آن به وقوع پیوست است.
نورمن ونکات
مترجم: منصوره محمدپور
منبع: فریمن آنلاین
من قبلا در جایی به این نکته اشاره کردم که با نگاه به یک عکس هوایی از خط مرزی بین جزیره خشک هائیتی و جنگلهای انبوه جمهوری دومینیکن خرابیهای زمینلرزه اخیر هائیتی را میشد پیشبینی کرد. تاکید میکنم که منظور من خود زمینلرزه نیست، بلکه ویرانیهایی است که در نتیجه آن به وقوع پیوست است. خلاء حق مالکیت، اهالی هائیتی را به بریدن درختان آن منطقه بدون جایگزین کردن آنها تشویق کرده بود و همچنین مردم آن منطقه به سمت ساختن ساختمانهایی با مقاومت کم سوق داده شدند. وقتی که بزرگترین زلزلهها رخ داد، ساختمانها ویران شدند و دههاهزار نفر جان باختند.
یک عکس ماهوارهای تجربه مشابه اقتصادی در حاشیه مرزی شبه جزیره کره را نشان میدهد. در عکس گرفته شده در شب، کره جنوبی مثل یک درخت کریسمس میدرخشد. در سمت جنوب شرقی، ژاپن نیز وضع مشابهی دارد و در شمال و غرب نیز کشور چین نیز به همین منوال است، اما کره شمالی فقط یک نقطه نورانی مجزا دارد. معنی این پدیده این است که کره شمالی تجربه ناموفقی در مقایسه با کشورهای مشابه و همسایه، مخصوصا بین کشورهای غیرنظامی است.
آمارهای اقتصادی نیز این موضوع را تایید میکنند. کره جنوبی پانزدهمین اقتصاد دنیا است. کره شمالی یک تابوت اقتصادی است و در اقتصاد بینالملل در پایینترین رتبهها قرار دارد. این کشور تنها در تنگ دستی در رتبههای اول است، البته مسائل همیشه به این شکل نبودهاند. حدود ۶۰ سال پیش استانداردهای زندگی در کره شمالی بالاتر از کره جنوبی بود.
سوالی که پیش میآید این است که در این مدت چه گذشت؟ پاسخ مختصری که میشود به این مساله داد این است که اهالی کره جنوبی حقوق مالکیت خصوصی را به عنوان قاعده کلی سازماندهنده فعالیتهای اقتصادیشانپذیرفتند. اهالی کره شمالی چنین حقوقی را کنار گذاشتند و به تصمیمگیری اقتصادی بالا به پایین اطمینان کردند. انتخابهای نهادی تفاوتهایی در میراث فرهنگی و زبان مردم دو کره ایجاد کرد و در استانداردهای زندگی اختلافهای قابل توجهی ایجاد شد. به یقین میتوان گفت حتی برای کسانی که این تصمیمات را اتخاذ کردند نیز این تفاوتها غیرقابل تصور بود.
بنیاد هریتیج فهرستی از شاخصهای مربوط به آزادیهای اقتصادی را منتشر میکند که امنیت مالکیت خصوصی از اجزای مهم آن است. از ۱۷۹ کشور در شاخصهای سال ۲۰۱۰، کره جنوبی سیویکمین و کره شمالی صدوهفتادونهمین کشور هستند. اطلاعات اقتصادی راجع به جوامع بسته مانند کره شمالی ناچیز و سطحی است. با اینحال بنیاد هریتیج تخمین میزند که متوسط درآمد اهالی کره جنوبی صدها برابر بیشتر از همسایه شمالی شان باشد.
این مقایسه قابل اطمینان است، اما قبل از اینکه ما درباره نهادهای اقتصادی کره جنوبی خیلی احساساتی شویم یک پیام احتیاط لازم است. کره جنوبی یک اقتصاد کاپیتالیستی در پیشگرفته است که در آن مجموعههای بزرگ صنعتی که معمولا توسط یک خانواده خاص اداره میشوند دارای امتیازات ویژهای در ارتباط با دولت نیز هستند. سامسونگ، هیوندا و الجی سه مورد از شناخته شدهترین این صنایع میباشند. از جمله مزیتهای ویژه این مجموعه صنایع دسترسی به منابع مالی دولت است که برای دیگران قابل دسترس نیست. تاثیر چنین مزیتهایی محدود شدن ورود رقبایی از خارج این مجموعهها است. به این طریق است که آنها اجازه گسترش تعرفهها و سوبسیدهای مختلف را برایگران نگاهداشتن کالاهای وارداتی، مخصوصا کالاهای وارده از کشورهای منفور سیاسی پیدا میکنند.
تلاشها در بسته نگه داشتن بازار به کره جنوبی محدود نیستند، اما این مورد باعث میشود که نتوان کره جنوبی را به عنوان یک بازار آزاد و اقتصاد غیرمحدود طبقهبندی کرد. این مساله که کره جنوبی بهرغم وجود چنین موانعی توانسته است موفقیت خود را در آمارها به اثبات برساند نشاندهنده این است که مسوولان دولتی احتمالا همواره برندهها را برگزیدهاند. اینکه چگونه بوروکراسی ریسکگریز و نزدیک بین تا این حد از عواقب چنین تصمیمگیریهایی مصون مانده است بدون توضیح باقی مانده است.
موفقیت با وجود رفیق بازی اقتصادی
نکتهای که نباید از نظر دور داشت این است که این ادعا که بازارهای بسته پیشرفت اقتصادی را تسریع میبخشد، مخالف هرگونه منطق و دلیل اقتصادی است. به علاوه این که همبستگی بر رابطه علت و معلولی دلالت ندارد در اینجا کاملا محسوس است. بسته نگه داشتن بازار با یا بدون توانایی قابل توجه در برگزیدن نخبگان تنها به نظر موفقیتآمیز میآید؛ اما در واقع استانداردهای زندگی را به پایینتر از آنچه که میتوانست باشد کاهش میدهد.
اهالی کره جنوبی نه به خاطر فعالیتهای خانوادههایی که این مجموعه صنایع در اختیار آنها است و افراد حقوق بگیری که مشاغل مادامالعمر در اختیار دارند و به منافع بیشتری دست مییابند، بلکه به خاطر ممارستهای دولتشان برای ایجاد نظام سرمایهداری، از استانداردهای زندگی بالایی برخوردارند. چنانچه این فعالیتها از میان برداشته شوند، استانداردهای عمومی زندگی میتواند بالاتر هم باشد.
در عین حال توجه به این واقعیت که دو کشور کره تا این حد در نهادهها و دستاوردهای اقتصادی از هم دور هستند، نکات زیادی را به ما نشان میدهد. کالاها و خدماتی که مسوول بقا و لذت ما از زندگی هستند باید تولید شوند. آنها مثل مائدههای آسمانی کتب عهد عتیق بهطور خودبهخودی ظاهر نمیشوند یا مثل نانها و ماهیهای کتب جدید مسیحیان زیاد نمیشوند. مساله این است که زمین، نیروی انسانی و سرمایه کافی برای تولید آنچه که مردم میخواهند وجود ندارد. در نتیجه هر جامعهای باید فرآیندهایی داشته باشد تا آنچه که تولید میشود و کسانی که محصولات را تولید میکنند را تعیین کند. معیارهایی که برای سنجش اثر بخشی این فرآیندها وجود دارد به میزان آنچه که از نظر مردم ارزش تولید شدن را دارد و اینکه این محصول یا کالا با کمترین هزینه تولید میشود بستگی دارد.
برای مثال با پرورش گاو در قسمت مرکزی شهر بوستون فرقههای گیاهخوار آمریکا دچار شکست میشوند. نه فقط گوشت گاو برای مصرفکنندگان پیشبینی شدهاش بیارزش خواهد بود، بلکه نسبت به دیگر چیزهایی که میتوانست در املاک و مستغلات بوستون تولید شود، گرانتر شده و باعث نابودی ثروت میشود.
پرورش گله گاو در مراتع مونتانا که برای اردوهای تمرینی لیگ فوتبال ملی استفاده میشود میتواند در زاویه دیگر این مساله قرار گیرد. هزینه کم کالای تولیدی و ارزش مصرفی بالا منجر به ایجاد سود میشود.
مالکیت خصوصی در یک بازار کاملا آزاد میتواند فروشندگان ذی نفع و خریداران را تحت کنترل خود در آورده و منجر به این شود که آنها تولیدکنندگان ثروت باشند نه از بین برندگان آن. در ابتدا، این فروشندگان به دنبال خریدارانی خواهند بود که ارزش بسیاری برای محصولات آنها قائل هستند، زیرا تمایل بیشتری به دادن قیمتهای بالاتر خواهند داشت. دوم اینکه، خریداران ذی نفع به تولیدکنندگان با قیمتهای پایینتر متمایل خواهند شد، چرا که آنها تمایل بیشتری برای فروش در قیمتهای پایینتر را دارند. نتیجه آن میزان بالای ارزش مصرفی با هزینهای ناچیز خواهد بود که در نتیجه سود بیشتری را به بار میآورد.
لبخند بزنید
مبادا فکر کنید که این فرآیند در رفتار معطوف به کسب سود آغاز و پایان مییابد. توجه داشته باشید که فروشندگان ذینفع هم باید طوری رفتار کنند که انگار به خریداران اهمیت میدهند. به عنوان مثال، آنها باید به خریداران شرایطی را که باعث میشود آنها هم به منفعت برسند پیشنهاد کنند، در غیراین صورت خریداران خرید نمیکنند. به علاوه، خریداران ذینفع اگر به سود فروشندگان اهمیت میدهند باید شرایطی که باعث سود فروشندگان میشود را پیشنهاد کنند؛ در غیراینصورت فروشندگان نیز کالای خود را نمیفروشند. سود، متعلق به دوطرف معامله است. دانشجویان آرمانگرایم به من میگویند که فقط اهمیت دادن به شریک تجاری در بازار کافی نیست. آنها میگویند که آن رفتار خیلی سطحی است و ما نیازمند اهمیت دادن واقعی هستیم. از دیدگاه دیگر، دانشجویانم به من میگویند که اقدامات اقتصادی باید در خیرخواهی و عشق بنا نهاده شده باشند و البته این تعبیر زیبایی است. اما پاسخ چیست؟
آدام اسمیت در شاهکار ۱۷۷۶ خود «ثروت ملل» به این نکته جالب اشاره کرده که در جوامع متمدن، انسان همیشه نیازمند روابط همکارانه است، حال آنکه تمام عمرش هم برای آشنایی و رفیق شدن با افراد معدود کافی نیست. البته این به آن معنی نیست که خیرخواهی و عشق ناتوان از برانگیختن رفتارهایمان است.
این تفکر که دولت مرکزی میتواند کارآیی بیشتری داشته باشد اشتباه است. دولت مرکزی نمیتواند میلیونها پاره اطلاعات در مورد بهایی که خریدار میپردازد و هزینههایی که تولیدکننده برای تعداد بیشماری از کالاها و خدمات میپردازد را در نظر بگیرد. این به راحتی امکانپذیر نیست. اگر جامعهای بخواهد برای رسیدن به آن تلاش کند، به سرعت از آن روش دست میکشد. دوباره تصویر ماهوارهای را در نظر بگیرید.
تکتک فروشندگان و خریداران در بازارهای آزاد نیازی به اطلاعات موجود در مقیاس جهانی ندارند. قیمتهای بهدست آمده کالاها مانند چراغ قرمز و سبز راهنمای عمل آنها است. وقتی که قیمتهای فروش نسبت به هزینهها بالا روند، چراغهای سبز و وقتی که هزینهها نسبت به قیمتهای فروش بالا روند، چراغهای قرمز روشن میشوند.
علاوه بر این، نکته مهم این است که هر فروشندهای فقط لازم است که از قیمت آنچه که میفروشد و هزینهای که صرف آن کرده است باخبر باشد و هر خریداری نیز فقط لازم است که از قیمت آنچه که میخرد و ارزشی که برای آن قلم کالا قائل است باخبر باشد. آیا فروشندگان باید از اینکه چرا قیمتها یا هزینههای آنها اینگونه هستند باخبر باشند؟ خیر. آیا خریداران باید از اینکه چرا قیمتها یا ارزشی که برای کالا قائلند بدینگونه است مطلع باشند؟ نه.
واکنش تکتک خریداران و فروشندگان به چراغهای قرمز و سبز در بازار بازتاب پیدا میکند. سفارشات تولید برای مقدار بسیاری زیادی از کالاها و خدمات به تولیدکنندگانی که با کمترین هزینه آنها را تولید کنند واگذار میشود و سودهای مصرفی متناظر به مصرفکنندگانی که به آنها ارزش بیشتری بدهند واگذار میگردد. کسی بیشتر از این در این رابطه نمیداند، اما همچنان چراغهای زیادی وجود دارند.
ارسال نظر