رو در رو با اقتصاددانان
آیا زمان تقویت ارزش یوآن فرا رسیده است؟
منبع: نشریه اکونومیست
قسمت اول
نرخ برابری یوآن، واحد پول چین، در مقابل دلار چالشی است که اقتصاد غرب را شدیدا تحت تاثیر قرار داده است. اوباما در ۱۹ ژوئن در یک بیانیه گفت: «تصمیم چین برای افزایش انعطافپذیری در زمینه تعیین نرخ واحد پول کشور گامی سازنده به شمار میرود که میتواند به تثبیت روند بهبود و بازسازی اقتصاد جهانی و ایجاد توازن بیشتر در اقتصاد جهان کمک کند. من در انتظار گفتوگو با رهبران چین درباره این موضوع و سایر مسائل طی اجلاس G۲۰ در تورنتو در هفته آینده هستم.»
منبع: نشریه اکونومیست
قسمت اول
نرخ برابری یوآن، واحد پول چین، در مقابل دلار چالشی است که اقتصاد غرب را شدیدا تحت تاثیر قرار داده است. اوباما در ۱۹ ژوئن در یک بیانیه گفت: «تصمیم چین برای افزایش انعطافپذیری در زمینه تعیین نرخ واحد پول کشور گامی سازنده به شمار میرود که میتواند به تثبیت روند بهبود و بازسازی اقتصاد جهانی و ایجاد توازن بیشتر در اقتصاد جهان کمک کند. من در انتظار گفتوگو با رهبران چین درباره این موضوع و سایر مسائل طی اجلاس G۲۰ در تورنتو در هفته آینده هستم.»
در ژوییه 2008 و هنگامی که اقتصاد جهانی دچار رکود شده بود، چین ارزش یوآن را به طور ثابت بر ارزش دلار آمریکا منطبق کرد. این اقدام به حفظ بازارهای صادراتی آن کشور کمک کرد؛ اما منتقدان میگفتند که این سیاست چین سبب کاهش غیرطبیعی ارزش یوآن و در نتیجه ارزانتر شدن بهای کالاهای صادراتی چین میشود، و در عین حال موجبات بهرهمندی غیرعادلانه شرکتهای چینی را از این امتیاز نسبت به رقبای خارجی آنها فراهم میکند که خود سبب افزایش بیکاری و از بین رفتن فرصتهای شغلی در خارج از چین میشود.
نشریه اکونومیست در ستون «رودر رو با اقتصاددانان» سوال مهمی مطرح کرده است: آیا زمان تقویت ارزش یوآن فرا رسیده است. برای روشنتر شدن بحث میتوان به سوال متفاوت و تقریبا متضادی که در ایران پرسیده میشود اشاره کرد: آیا ارزش ریال در ایران باید کاهش یابد؛ اما سوالی که در مورد نرخ ارز چین پرسیده میشود مخاطبانی در وسعت جهان دارد و حجم تراز بازرگانی چین آنقدر وسیع هست که همه کشورهای دنیا میتوانند از تغییر نرخ ارز در چین متاثر گردند.
مطالعه پاسخهایی که اقتصاددانان با ارائه دیدگاههای متفاوت به این سوال نشریه اکونومیست دادهاند علاوه بر اینکه شناخت ما را نسبت به اقتصاد چین افزایش میدهد باعث میشود با آشنا شدن با دیدگاههای متنوع و ارزشمندی که این اقتصاددانان مطرح مینمایند، بتوانیم تجزیه و تحلیل بهتری نسبت به اثر نرخ ارز بر سایر متغیرهای اقتصادی داشته باشیم. قبل از مرور اصل مطلب لازم است که برخی از مفاهیم از جمله مفهوم تراز پرداختها (Balance of Payments) که به کرات اشاره خواهد گردید تعریف و یادآوری گردد. تراز پرداختها (BOP) به دریافتها و پرداختهای بین یک کشور با بقیه کشورها طی یک دوره زمانی خاص (معمولا یک سال) اطلاق میشود. در واقع تراز پرداخت صادرات و واردات کالاها و خدمات به علاوه سرمایهگذاری خارجیها در کشور و سرمایهگذاریهای آن کشور در خارج را شامل میشود. تراز پرداختها یکی از شاخصهای عمده وضعیت یک کشور در تجارت بینالملل بوده و کلیه بدهیها و تعهدات کشور را به خارج و بالعکس نشان میدهد. مفهوم دیگر، مفهوم تراز بازرگانی است. تراز بازرگانی جزیی از تراز پرداختها است که از تفاضل واردات و صادرات کالا به دست میآید و از آنجایی
که تجارت با دنیای خارج رابطه مستقیم با رشد اقتصادی دارد، کسری بازرگانی نشانه ضعف و مازاد بازرگانی نشانه قوت دولت است. کسری بازرگانی از داراییهای خارجی از جمله ارز میکاهد یا اینکه کشور را بدهکار میکند. این بدهکاری بیان میکند که برای رسیدن به تعادل در تراز بازرگانی باید راهی یافت که واردات را کاهش و صادرات را افزایش داد. اصطلاحهای موازنه یا عدم موازنه که در متن ذیل دائما اشاره میگردد در واقع به مفهوم تراز پرداختها در سطح جهانی مرتبط است.
پاسخ آقای یانگ یائو میتواند گزینه خوبی برای اولین پاسخ برای نخستین قسمت از این مجموعه باشد. یانگ یائو، اقتصاددانی چینی است و مطالعه دیدگاههای او حس نزدیکتری به اقتصاد چین را ترسیم مینماید. یانگ یائو معتقد است تقویت یوآن امری ضروری است؛ اما نه به دلیل پیگیری اعتراضات و سفارشات آمریکا و نه به دلیل ترمیم اقتصاد آمریکا، بلکه ضرورتی است که اقتصاد چین مجبور به پیگیری است. پاسخ یانگ یائو را با هم مرور میکنیم.
یانگیائو: یوآن باید تقویت گردد اما نه به خاطر اقتصاد آمریکا
موازنه مجدد جهانی ضروری است، اما تقویت ارزش یوآن الزاما کمک به پول ملی چین نیست.
اولین نکته قابل توجه این است که یوآن صرفا متکی به دلار و نوسانات آن نسبت به دلار در مقابل سایر ارزها است. بعضی افراد ممکن است معتقد باشند که تقویت یوآن در مقابل دلار باعث افزایش قدرت رقابت سایر کشورها خواهد شد. این موضوع درست است، اما باید توجه کرد که فقط در حالتی این افزایش رقابت اتفاق خواهد افتاد که دلار تضعیف نشود. نتیجه تضعیف دلار در چنین حالتی اراده مجدد آمریکا را برای فشار مضاعف جهت بازگرداندن ارزش ین به شرایط قبلی به دنبال خواهد داشت. در دهههای 80 و 70 میلادی ضعیف بودن ارزش دلار، ابزاری کلیدی بود که آمریکا برای تعدیل اقتصاد استفاده نمود. اتکای ین به دلار باعث کاهش اثربخشی تضعیف ارزش دلار است. به نظر میرسد که آمریکا باید قدردان چین باشد از این بابت که چین با سیاستهایش باعث تاخیر در سقوط ارزش دلار شده است.
و اما دومین نکتهای که باید طرح کرد این نکته است که تقویت ارزش یوآن نمیتواند نامتوازن بودن تراز پرداختها در آمریکا را مرتفع نماید و همچنین مهمترین مسالهای که دولت آمریکا اخیرا با آن مواجه گردیده است؛ یعنی مساله بحران بیکاری را نمیتوان در این مساله جستوجو کرد. چین محصولاتی (همچون کفش، لباس، اسباببازیها، وسایل الکترونیکی) را به آمریکا صادر میکند که عمدتا در آمریکا تولید نمیگردد.
اگر آمریکا این محصولات را از چین وارد نکند، طبیعی است که این محصولات را از کشورهای دیگری وارد خواهد کرد. در ضمن، بخشی از مازاد تجاری چین با آمریکا از طریق سایر کشورهای آسیایی ایجاد میگردد، کشورهایی که کالاهای واسطهای را به چین میفرستند و مازاد تجاری با چین را افزایش میدهند.
به هر حال، چین باید اجازه بدهد ین تقویت شود، چون چین به این تقویت محتاج است. سیاست جاری چین مبنی بر تثبیت نرخ ارز باعث ثبات قیمتهای داخلی در چین گردیده است و همچنین باعث میشود که ارزش داراییها نیز ثابت بماند. به منظور ادامه این سیاست که ین با دلار متکی بماند (peg) بانک مرکزی چین مجبور است که همه ارزهای خارجی را که از صادرات به دست آمده است، خریداری نماید و با انتشار پول به اقتصاد تزریق نماید. نتیجه چنین اقدامی فشار تورم و خطر جدی ایجاد حباب قیمتی برای اوراق بهادار و داراییها است. بانک مرکزی تلاش میکند که اوراق قرضه سریالی را منتشر نماید که پولهای تزریق شده به اقتصاد را مجددا باز پس گیرد؛ اما محدودیتهایی وجود دارد که باعث عدم موفقیت در اجرای چنین سیاستی میشود، مخصوصا اگر آمریکا سیاستهای تضعیف ارزش دلار را ادامه دهد.
سوال اینجا است که چرا دولت چین تقویت نرخ ارزش ین را شروع نکرده است؟ و پاسخ این است، به دلیل لابیهای سیاسی. شاید بانک مرکزی با تقویت ین موافق باشد، اما صادرکنندگان که معمولا از طریق وزارت بازرگانی حمایت میگردند مخالفت میکنند و به نظر میرسد که برنده این ماجرا هستند.
وقت آن است که رهبران اقتصاد چین تصمیم بگیرند که آیا زمان تقویت ارزش یوآن فرارسیده است؟ این تصمیم میتواند متاثر از چنین عواملی باشد؛ هزینههایی که بانک مرکزی متحمل میگردند، نرخ تورم، مشکلاتی که در حمایت از ثبات قیمتها در بازار مستغلات ایجاد میگردد و تاثیری که بر رشد صادرات خواهد گذاشت. در حالی که برنامهریزی شده است که رشد صادرات امسال به ۲۰ درصد و حتی بیشتر برسد قیمتها در بازار مستغلات و املاک ثابت بوده است و انتظار میرود که تورم ملایمتر حرکت کند. با این حال شفاف نیست که آیا تقویت ین در دستور کار هست یا نه؟
استفن روآچ که اقتصاددانی آمریکایی است، طی سی سال گذشته فعالیت جدی خود را در والاستریت مستمرا ادامه داده است. استفن مطالعات عمیقی در مورد اقتصاد چین داشته است و نظرات او میتواند پاسخ عمیقی به این سوال اکونومیست تلقی گردد. استفن هم همانند یانگ یائو که اقتصاددانی چینی است توجه آمریکا را به نکات متفاوتی جلب مینماید. نظرات جالب استفن را با هم مرور میکنیم.
استفن روآچ: تقویت ارزش یوآن مشکل آمریکا را حل نخواهد کرد
اگر بخواهیم با نگاهی فراملی و جهانی به این موضوع بنگریم باید گفت که دنیا حق دارد که از کشورهایی که دارای مازاد در تراز پرداختها هستند (مثلا چین) انتظار داشته باشد که این مازاد غیرطبیعی را کاهش دهد.
هرچند که متناظر با این انتظار، جامعه جهانی نیازمند نگاه منصفانهای است که بتواند همزمان فشار مشابهی به کشورهایی همچون آمریکا وارد نماید که دارای کسری در تراز پرداختها هستند.
اولین نکته مهم این است که اصرار ورزیدن بر اینکه عدم موازنه جهانی الزاما بایستی از طریق تغییر نرخ برابری یوآن - دلار مرتفع گردد اشتباه است. آنچه که در حد عدم موازنه جهانی قابل طرح است علاوه بر مدنظر داشتن نرخ دلار - یوآن توجه به نرخ ارزهای مختلف در مقابل یوآن است. بر این اساس، چین قویا متهم به دستکاری در نرخ ارز است و بایستی به دنیا پاسخگو باشد. وزن تجاری یوآن 5/7 درصد نسبت به شش ماه گذشته افزایش یافته است و طی پنج سال گذشته 20 درصد بوده است.
چین به صورت قطعی به نتیجه رسیده است که تجدیدنظر و تعدیل نرخ ارز، موثرترین اقدام برای ایجاد موازنه در اقتصاد چین است. در بهترین حالت این اقدام میتواند یک مکانیسم غیرمستقیمی تلقی گردد و همچنین عامل موثری باشد برای باور داشتن به اینکه موضوع سیاستهای ساختاری مصرف که به نظر میرسد یکی از محورهای دوازدهمین برنامه پنج ساله چین است، سیاستی است موثر برای نائل شدن به رشد و موازنه مجدد. علاوه بر این از نظر ثبات بازارهای مالی دلایل خوبی وجود دارد که چین به فکر یک رابطه محکمی برای یوآن و دلار(RMB/dollar) باشد. رابطهای که برای سیستم ضعیف مالی چین میتواند اهرم مهمی باشد.
گلهگذاری آمریکا وقتی که انرژی خود را صرف تمرکز بر ارزش یوآن و شکایتمندی از چین مینماید، کار درستی نیست. بله، آمریکا کسری بازرگانی گسترده ای با چین دارد، اما واقعیت دیگر این است که آمریکا به جز چین دارای کسری در تراز بازرگانی با 90 کشور در سالهای 2008 و 2009 بوده است. با توجه به کاهش پسانداز بیسابقه در آمریکا (پسانداز ملی آمریکا معادل 5/2 درصد تولید ناخالص داخلی است) این کشور مجبور است مازاد پسانداز سایر کشورها را از طریق رشد اقتصادی بیشتر و توجه به تراز پرداختهایی متناسب و همچنین جبران کسری تراز بازرگانی با کشورهای مختلف را از طریق جذب سرمایههای خارجی به آمریکا وارد نماید.
مجبور کردن چین برای تقویت یوآن در مقابل دلار یا حتی تحمیل تحریمهای تجاری بر چین در صورت عدم توجه چین به اعتراضات آمریکا، قبل از مرتفع نمودن مشکل پسانداز ملی ناکافی در آمریکا آب در هاون کوبیدن است (میلیاردها دلار کسری بودجه فدرال رزرو شاهدی بر مشکل پسانداز ناکافی در آمریکا است). چنین اقداماتی از طرف آمریکا باعث میگردد که آن بخش از کسری تراز پرداختهای آمریکا که به چین مربوط است به کشوری دیگر منتقل شود. همچنین این اقدامات مانند افزودن مالیات است بر کارگرانی که درآمدی متوسط و زندگی نسبتا سختی دارند. آمریکا لازم است که مجددا به یک استراتژی کاملی بیاندیشد که بتواند عدم موازنه چندجانبه آمریکا را با کشورهای مختلف از طریق تعدیل نرخ ارز دنبال کند.
ارسال نظر