رو در رو با اقتصاددانان
آیا دوره نیروی کار ارزان در چین رو به پایان است؟
ترجمه و تالیف: مرتضی کاظمی
قسمت سوم و پایانی
اکونومیست در ستون «دعوت از اقتصاددانان» با طرح این سوال که آیا دوره نیروی کار ارزان در چین رو به پایان است، این مبحث را به چالش کشیده است.
ترجمه و تالیف: مرتضی کاظمی
قسمت سوم و پایانی
اکونومیست در ستون «دعوت از اقتصاددانان» با طرح این سوال که آیا دوره نیروی کار ارزان در چین رو به پایان است، این مبحث را به چالش کشیده است.
مطالعه این پاسخها چه بسا که بتواند گره گشای مشکلات مربوط به نیروی انسانی و دستمزدها در دیگر کشورهای در حال توسعه هم باشد. در سالهای گذشته این چالش به این دلیل توجه بسیاری را به خود جلب کرده که نه تنها کارشناسان اقتصادی که بسیاری از مردم در کشورهای مختلف، نیروی کار ارزان را یکی از عوامل موثر بر رشد اقتصادی چین و عامل اصلی موفقیت بنگاههای چینی در رقابت با بنگاههای اقتصادی در سایر کشورها میدانند. این یادداشت با استفاده از پاسخهایی که برخی از اقتصاددانان به این سوال در نشریه اکونومیست دادهاند، تلاش کرد در چندین قسمت این موضوع را تشریح نماید. در دو قسمت قبلی پاسخ چهار اقتصاددان به سوال فوق بررسی شد. در قسمت اول نظرات آقایان یانگ یائو، اقتصاددان چینی و استفن کینگ اقتصاددان بریتانیایی و در قسمت دوم پاسخهای تایلر و آروید تشریح گردید. یانگ یائو صراحتا به این سوال که آیا دوره نیروی کار ارزان در چین به پایان رسیده است، پاسخ منفی داد. یانگ یائو با اشاره به موضوع نقطه بازگشت لویس (اثر لویس) تلاش میکرد اثبات کند که هنوز زمان بازگشت به نقطه لویس فرا نرسیده است. همانگونه که در شمارههای قبلی اشاره شد لویس (برنده
جایزه نوبل اقتصادی در سال 1979) در تئوری نقطه بازگشت پیشبینی میکند که دستمزدهای بخش صنعت در کشورهای در حال توسعه* به سرعت بالا خواهد رفت و به نقطهای خواهد رسید که عرضه مازاد نیروی کار از ییلاقات و روستاها متوقف میگردد، اما در نگاهی متفاوت، استفن با اشاره به مفهوم بهرهوری معتقد بود آنچه مهمتر از افزایش دستمزدهاست بهرهوری نیروی کار است و دلیل واقعی افزایش قیمتها را در افزایش بهرهوری میدانست. تایلر به صورت کلی طرح چنین سوالی را به چالش کشیده و تلاش کرده بود بیش از هر چیز توجه خوانندگان را به این نکته جلب کند که افزایش بهرهوری در نیروی کار چینی باعث افزایش دستمزدها شده است، اما آروید نظرات یانگ یائو را نقد و پیشبینی کرده بود که سطح دستمزدها در حال افزایش خواهد بود و از طریق گرانتر شدن محصولات چینی اثرات عمیقی بر اقتصاد جهانی گذاشته و این فرصت برای سایر کشورهای توسعه یافته ایجاد خواهد شد که همانند چین در سالهای آینده مسیر توسعه را هموارتر طی نمایند.
در قسمت سوم تلاش میکنم با ترجمه و تشریح پاسخهای دیگری از مجموعه پاسخهایی که به سوال نشریه اکونومیست ارائه شده بخشی از ابعاد این بحث را تشریح نمایم. در ابتدا پاسخ لایت پرایچت را مرور میکنیم.
لایت پرایچت: شاید دوره نیروی کار ارزان در چین پایان پذیرفته باشد، اما این موضوع بستگی به توسعه در هند دارد.
لایت پرایچت اقتصاددان برجستهای که در مدرسه کندی در هاروارد مشغول است، توجه ما را به کشور هندوستان جلب کرده است. لایت ضمن ارائه دیدگاه خود اشارهای هم به مدل غازهای در حال پرواز دارد. مدل (FG (Flying Gees الگویی از توسعه است که در سال 1930 توسط آقای Kaname Akamatsu اقتصاددان ژاپنی مطرح گردید، اما این مدل سالها بعد در سال 1962 در ژورنالهای بینالمللی و به زبان انگلیسی مطرح شد. این مدل صنعتی شدن کشورهای غیرصنعتی (مخصوصاکشورهای شرق آسیا) را از سه منظر ذیل توضیح میدهد.
جنبه بین صنعتی(intra industry): توسعه تولید در یک کشور و صرفا با یک صنعت مشخص از طریق بالابردن منحنیهای رشد واردات - تولید و صادرات.
جنبه درون صنعتی (inter industry): توسعه مداوم تولیدات صنعتی و تاکید بر حرکت تولید محصولات از تولید کالاهای مصرفی به تولید کالاهای سرمایه ای.
جنبه بینالمللی (international): واگذاری پروسههای صنعتی از کشورهای پیشرفته به کشورهای در حال توسعه مدل FG بیارتباط با مبحث نیروی کار و همچنین بی ارتباط با صنعتی شدن کشور چین نیست. بسیاری از کشورهای آسیای شرق به این مدل توجه خاصی مبذول داشتهاند. دیدگاههای آقای لایت را در ذیل مطالعه بفرمایید:
وقتی به موضوع پایان پذیرفتن نیروی کار ارزان در چین و در مورد اثرات جهانی این موضوع فکر میکردم، سروصدای کارگاه مجاور آپارتمانم در شهری که زندگی میکنم؛ یعنی دهلی توجه من را به خود جلب میکند. این صدا، صدای کارگرانی است که در حال برش زمین برای ایجاد فونداسیون ساختمان در حال احداثی در همسایگی من میباشند. هر برشی توسط سه نفر و طی دو دقیقه انجام میشود.
جمعیت غازهای در حال پرواز (کشورهای آسیای شرق همانگونه که در تشریح مدل FG اشاره گردید) بر تکامل تدریجی اثر عرضه نیروی کار با مهارت پایین و مفید برای تولیدات صنعتی در سطح جهانی اثرگذار بوده است. کشورهایی که روش ژاپن (مدلFG) را برای رسیدن به موقعیتی بهتر ادامه میدهند؛ یعنی چهار کشور معروف به ببرهای آسیا (هنگ کنگ - کره جنوبی - تایوان و سنگاپور) جمعا کوچکتر از ژاپن هستند. آنچه که در سالهای گذشته بازارهای جهانی را متاثر کرده این است که وقتی که چین پرواز برای صنعتی شدن را تجربه میکرد همزمان به جمعیت غازهای در حال پرواز میافزود.
حتی اگر موضوع افزایش دستمزدها در چین و سایر عوامل دست به دست هم دهند که موقعیتهای متفاوتی برای بازارهای جهانی اتفاق بیفتد، بازارهای جهانی توجه خود را به هند معطوف خواهند کرد. ساختار جمعیتی هند این کشور را مستعد میکند که جانشین چین شود. هند و چین تا کنون هنوز در قسمت برجسته هرم جمعیتی هستند. شهر نشین نیستند و سه چهارم از جمعیت روستانشین هستند و با سرعت قابل توجهی مراحل مختلف آموزش را در مدارس طی میکنند، علاوه بر اینکه اقتصادی دارند که به صورت شگفتانگیزی از بخش خدمات به صنعت منتقل شده است. دستمزدهای پایین در این دو کشور در سطحی باورنکردنی هستند. اگر هم دستمزدها در برخی سطوح بالا باشند در موقعیتهای نادر و خاصی است و همانگونه که مشاهده میشود جمعیتی بیش از یک میلیارد دارند.
بنابراین اگر هند بتواند مسیر دقیقی را طی نماید هیچ کسی از افزایش دستمزدها نفس راحتی نمیتواند بکشد. اینکه هند بتواند مسیری را طی کند که عرضه نیروی کار بیشتری به بازار نیروی کار جهانی داشته باشد بستگی دارد به اینکه هند تا چه حدی مسائل زیربناییاش را حل کند.
ریکاردوهاوسمن: نیروی کار در چین هنوز ارزان است.
در این بخش پاسخ آقای ریکاردوهاوسمن را مرور میکنیم. ریکاردو رییس یکی از موسسات پژوهشی دانشگاههاروارد است و در سوابق خود علاوه بر وزارت، فعالیت در بانک مرکزی ونزوئلا را ثبت کرده است. او هماکنون در بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول نیز مشغول به کار است: پاسخ به این سوال باید با توجه به این باشد که چه تولیداتی مدنظر است. دستمزدها در چین شاید افزایش یابد اما بسته صادراتی غیرساختگیتر میشود. درآمد سرانه چین در سال 1985 فقط 292 دلار (تعدیل شده به قیمتهای جاری) بوده است . این آمار در سال 2005 به 1761 دلار افزایش یافته است. یعنی درآمد سرانه چین طی دو دهه حدود شش برابر شده است. در مقابل میانگین درآمد سرانه کشورهایی که با چین رقابت میکردهاند طی این مدت از 5337 دلار به 11215 دلار یعنی حدود دو برابر رسیده است. این بدان معنا است که مادام که دستمزدها در چین افزایش مییابد دستمزدها در کشورهایی که با چین به طور جدی در حال رقابت هستند بر مبنای مقایسه نوع تولید نیز در حال افزایش است، زیرا بسته صادرات ساختگی تر شده است. چین احتمالا برای بسیاری از انواع پوشاک گرانتر خواهد شد، اما برای کالاهایی همچون نیمه رساناها،
اتومبیل و نرمافزارها همچنان ارزان باقی خواهند ماند. بنابراین افزایش دستمزدها در چین بدان معنا است که چین به عنوان ارزانترین عرضهکننده همه انواع تولیدات نیست. این موضوع میتواند خبر خوبی باشد برای کشورهایی همچون ویتنام، پاکستان یا کشورهای آمریکای لاتین با توجه به اینکه برخی از تولیدات چین نسبت به این کشورها گرانتر است. هر چند که برخی از تولیدات کشورهایی همچون ایتالیا، ایرلند و استرالیا مجبور به رقابت با تولیدات چینی هستند. خلاصه اینکه شاید ما از این نقطه نظر که برخی از محصولات صنعتی که در رقابت با محصولات چینی هستند توسط کشورهای فقیر و کم درآمد تولید میشوند به مساله پایان پذیرفتن نیروی کار چینی توجه کنیم، اما باید گفت که محصولات تولیدی در کشورهای پردرآمد یا حتی کشورهایی با درآمد متوسط مجبور به رقابت با محصولات چینی خواهند بود و محصولات ارزان چینی برای این کشورها یک تهدید باقی خواهند ماند. علاوه بر اینکه فراوانی سایر عوامل همچون سرمایه و نیروی کار بر ارزان بودن محصولات چینی موثر است، باید گفت که کارگران چینی به صورت غیرطبیعی ارزان هستند. استدلالی که میتوان برای این نکته مطرح کرد همان استدلالی است که
توضیح میدهد، چرا مازاد تراز پرداختهای چین به صورت نامعقول بالاست. با وجود شرایط نامناسب تجاری در سال 2007 مازاد تراز پرداختها در این سال معادل 10 درصد از تولید ناخالص ملی بوده است. هر چند همزمان با بحران و در خلال سالهای 2008 و 2009 این رقم به کمتر از نصف کاهش یافت، اما به نظر میرسد این رقم مجددا در حال افزایش است. اگر سیاستگذاران اقتصاد چین کشور را به سمتی هدایت کنند که تراز پرداختهای متوازنی داشته باشند و شرایط اشتغال کامل نیروی کار را نیز حفظ نمایند، ضروری است که مخارج داخلی افزایش یافته و این افزایش بایستی همراه با افزایش دستمزدها، واردات و نرخ ارز واقعی باشد. این اقدام هم به نفع کارگران چینی و هم به نفع سایر کشورها است. این اقدام باعث میشود محصولات چینی نسبت به محصولات کشورهایی که شرایط تجاری اسفباری دارند گرانتر شده و برای کشورهایی که حتی فقیرتر از چین هستند فضای بیشتری برای فعالیتهای اقتصادی ایجاد شود. این موضوع خبر خوبی است برای کشورهایی که محصولاتی را تولید میکنند که چین نیاز دارد برای مراحل نهایی چرخه تولید محصولات چینی از این کشورها وارد نماید.
گایلرمو کالوو: افزایش هزینه نیروی کار در چین موقتی است.
گایلرمو کالوو که در دانشگاه کلمبیا در ایالات متحده مشغول است، برای پاسخ به سوال نشریه اکونومیست به برنامههای اقتصادی چین اشاراتی داشته و بر این اساس پاسخ داده است که افزایش دستمزدها در چین موقتی و گذراست. دیدگاه او را با هم مرور میکنیم:
صرف نظر از اندازه اقتصاد چین باید گفت باز بودن اقتصاد چین به اندازهای باورنکردنی رشد کرده است. نسبت صادرات به تولید ناخالص داخلی نزدیک به 40 درصد است و حدود 70 درصد صادرات چین به کشورهای پیشرفته صادر میشود. شاید به همین دلیل است که ادامه رشد سریع اقتصادی در چین بسان زنگ خطری قابل توجه است یا همچون پروژهای است که باعث رشد پایینتر در اقتصاد آمریکا و اروپا خواهد شد. البته هنوز امیدهایی وجود دارد که چین بتواند موفقیتهایی در باز گسترش تولید برای بازارهای داخلی کسب کند. اخیرا برنامه بیسابقهای که در برگیرنده حجم قابل توجهی از سیاستهای مالی است، دولتهای محلی و شرکتهای متعلق به دولت مرکزی را به مسیری هدایت کرده که مرحله مهمی در جهت افزایش سهم بازارهای داخلی میباشد. به نظر میرسد فعالیتهایی که از طریق این برنامهریزی طراحی شدهاند نسبت به فعالیتهایی که در بخش بازرگانی انجام میشود، بیشتر کاربر هستند. من تصور نمیکنم که این تلاش هر چند جدی هم باشد، منادی پایان پذیرفتن دوره نیروی کار در چین باشد، چون چین از نرخ بالای باسوادی بهرهمند است و بخش قابل توجهی از جمعیت چین هنوز زیر خط فقر هستند. به نظر میرسد
این موضوع بازتاب افزایش تقاضا برای نیروی کار و یک پدیده گذرا و در ارتباط با افزایش ناگهانی در تقاضای منطقهای برای نیروی کار و متاثر از برنامههایی است که متمایل به تولید بیشتر برای مصرف داخل کشور هستند. تمایل به تولید برای مصرف داخلی و افزایش موقتی و گذرای دستمزدها یک انرژی مثبت و دلگرمی موثری برای سایر اقتصادهای نوظهور است و کمکی است برای ترمیم اثرات بحران اخیر - روندی که قبلا در کشورهای آمریکای لاتین و سایر اقتصادهای نوظهور آسیایی شدیدا قابل توجه بوده است. البته اگر گسترش تولید برای داخل موفق نباشد و اقتصاد کشورهای پیشرفته رشد پایین خود را ادامه دهند سرعت حرکت اقتصاد چین کند شده و چه بسا که سناریویی نامطلوب رقم بخورد، اما این سناریو وقتی اتفاق میافتد که نیروی کار ارزان بر باز از کار مسلط شود.
* در قسمتهای قبلی در تعریف نقطه بازگشت لویس عبارت کشورهای در حال توسعه به اشتباه کشورهای توسعه یافته درج شده بود.
ارسال نظر