هم از اجرای شما و هم آن طوری که بچه‌ها گفتند شما قبلا هم بازیگری کرده بودید و این در واقع اولین کار شما نبود. قبلا در چه کارهایی حضور داشتید؟ قبلا با خانم راضیه لونی، تئاتر «ملکه زیبایی لینیک» را کار کردم و یک تله‌فیلم کار کردم با آقای فلاح‌پور به نام «بلند گریه کن».

شما الان که دانشجوی آقای شهرستانی نیستید؟

نه. من شاگرد کلاس خانم حاجیان هستم.

این تجربه کار تئاتر بعد از آن کار تئاتر اولین کار حرفه‌ای تئاتری شما بود. این را چه‌جور تجربه‌ای می‌دانید؟ آیا همه چیز کارگاهی شکل می‌گیرد؟ توضیح بدهید.

بله. البته همه آنچه را که باید بگویم در یادداشت جمعی که با دوستان نوشتیم آورده‌ام.

اینکه کار شما کارگاهی است به این معنی هم هست که دیالوگ‌هایتان هم در همان جلسات گروهی شکل گرفته است؟

نه. من البته دیرتر از بقیه به گروه پیوسته‌ام و دقیقا در جریان این شکل‌گیری نیستم، اما همین را می‌دانم که بچه‌ها با کمک استاد نمایشنامه را بازنویسی کردند و ایشان هم تایید کرده و خودشان کارگردانی کردند.

آیا این کار قبلا در محیط‌های دانشجویی هم اجرا شده بود؟

نه، فقط در بازنویسی شرکت کرده بود. ما خیلی تمرین کردیم؛ اما اجرا چیز دیگری است و حالا به مرور، بازی‌های ما دارد شکل می‌گیرد.

و آقای شهرستانی هم حضور دارد. آیا اینجا را هم مثل کلاس درس دانشگاه بررسی می‌کند؟

بله. آخر کار می‌آید اشکالات را می‌گوید و همین‌طور یک‌سری چیزها که فکر می‌کنند باید به کار اضافه شود را می‌گویند.

‌ شما نقش برناردا را بازی می‌کنید که یک پیرزن است؛ اما شما یک دختر جوان هستید. اگر در شرایط عادی بود و آقای شهرستانی نمی‌خواست دانشجویانش را در این کار به بازی بگیرد، می‌توانست یک بازیگر سن‌بالا را در این نقش قرار بدهد. آیا شما که در اولین کار حرفه‌ای‌تان این نقش را بازی می‌کنید برایتان سخت نیست؟

سخت که هست؛ اما تجربه خوبی است. البته به این فکر نکرده بودم که بخواهم نقش پیرزن را بازی کنم و وقتی که شنیدم شوکه شدم؛ اما تجربه‌ای که به دست آوردم تجربه بی‌نظیری بود.

در اجرا راحت بودید؟

بله. خیلی راحت بودم و الان دارم لذت ببرم.

وقتی کار را شروع کردید درک درست یا کاملی از قصه داشتید؟

نه. بیشتر در اجرا است که درک ما از قصه کامل می‌شود. حتی در تمرین‌ها هم به آن فکر می‌کردم، اما چندان عمیق نبود و هر چقدر که جلوتر می‌روم دارد عمیق‌تر می‌شود. قصه نمایشنامه بیشتر به سنت‌های گذشته برمی‌گردد و البته خود را در امروز جوامع هم نشان می‌دهد و از جمله در جامعه خود ما هم. قصه یک خانواده است که همه‌شان زن هستند و یکی به دیگری دارد زور می‌گوید و اقتدارش را به آنها نشان می‌دهد. مادر دارد به بچه زور می‌گوید و بچه‌ها هم البته با هم درگیر می‌شوند.

دیروز سر تمرین به شما می‌گفت هر تپقی که بزنید ده هزار تومان باید جریمه بدهید. آیا واقعا این جریمه‌ها را جدی می‌گیرد؟

نه. اینها که شوخی است، اما می‌خواهد که ما دقت کنیم. ما به هر صورت با نهایت تلاش و جدیت سر صحنه حاضر می‌شویم.