واقعا ارزشش را دارد؟

رضا نادم

عصر یک روز شنبه را به بهانه دیدار دوست عزیزی به تماشای فیلم «دموکراسی تو روز روشن» اختصاص دادیم. فیلمی که علاوه بر تبلیغات پرسر و صدا از سوی صدا و سیما و همچنین حضور انبوهی از ستارگان و چهره‌های مشهور سینما توصیه یکی از دوستان «فیلم‌بین» را نیز به‌همراه داشت. پس از شروع فیلم و تکه‌پرانی‌های حمید فرخ‌نژاد و فاصله زیادی که تا تیتراژ طی می‌شود، هرچه که می‌گذرد علاوه بر اینکه احساس می‌کنید فیلم فاقد جذابیت‌های لازم برای کشش مخاطب تا آخر قصه است و حداقل در چند مقطع از اواسط فیلم می‌تواند تمام شود، احتمالا هرگز مقصود نویسنده از وجه تسمیه فیلم را نیز نخواهید فهمید. پشتکار مثال‌زدنی در تلاش نافرجام و بی‌هدف کارگردان برای آنکه شما را با زاویه جدیدی از نگاه به اتفاقات پس از مرگ آشنا کند، متاسفانه کمدی تلخی را رقم زده است. اگر بیننده با عقبه مذهبی فیلم را نگاه می‌کند مشخص نیست که چگونه قرار است در مورد مکالمات شخص خداوند با حضرت عزرائیل از طریق هندزفری توجیه شود و اگر فاقد این نگاه است چگونه باید از حضور لپ‌تاپ و زونکن‌های بایگانی و متصدیان حساب و کتاب در برزخ تاثیر بگیرد و متحول شود! مگر اینکه جناب عزرائیل شبیه محمدرضا گلزار باشد یا اکبر عبدی فرقی هم خواهد داشت؟!

علی عطشانی، کارگردان، در کنار سرمایه‌گذار نام‌آشنای فیلم احتمالا تلاش داشته‌اند تمایز بین دینداران واقعی و نمادهای دینداری در جامعه امروز را برجسته کنند و در این بین از فرارهای ظریف برخی فرماندهان جنگ از درگیری‌های خط مقدم جبهه گرفته تا ماجراهای نخ‌نمای سهمیه‌های دانشگاه را هم بی‌نصیب نگذاشته‌اند. حتی سعی کرده‌اند با اشاره به انتخابات سال گذشته هم مخاطب را با خود همراه کنند؛ اما دریغ از اینکه فیلم در پیدا کردن مخاطب خود دچار مشکل جدی است. تکلیف مخاطب عام با این افرادی که از رانت و سهمیه استفاده کرده‌اند و حالا دکتر و مهندس شده‌اند تازه یادشان افتاده که دینداری با دینمداری فرق می‌کند و تازه یادشان افتاده که شاید جای داوطلبان دیگر را غصب کرده بودند، چیست؟ آنها را ببخشند یا درکشان کنند؟! فیلم قرار است مانند «زیر نور ماه» نگاهی انتقادی به تحجر داشته باشد یا شاید تصور می‌کرده مانند «آژانس شیشه‌ای» می‌تواند مخاطب را به نوعی همذات‌پنداری بکشاند؟ چه کسی قرار است به‌خودش بیاید؟ مردم عادی یا نظایر سردار امیر ستوده؟!

طرفه اینکه در انتهای فیلم بعد از اینکه جناب عزرائیل به کارگردان درون فیلم نگاه معنی داری می‌کند -که یعنی اهالی محترم سینما حواستان به آنچه می‌سازید باشد- عینک خود را برداشته، به دوربین نگاه می‌کند، لبخندی می‌زند و در این لحظه تاریخی بی‌آنکه فراموش کند پیام اخلاقی خود را در چشم مخاطب فرو می‌کند! با این توصیف، وقتی به دوست سینمایی خودم برسم حتما از او خواهم پرسید که واقعا این فیلم ارزش یکبار دیدن را داشت؟!