باز توزیع - ۱۵ اسفند ۸۸

دوایت لی

مترجمان: محمدصادق الحسینی، محسن رنجبر

بخش دوم و پایانی

در بسیاری از تلاش‌هایی که جهت اندازه‌گیری عواید ناشی از پرداخت‌های انتقالی دولت‌ها برای فقرا صورت می‌پذیرند، درآمد دریافت‌کنندگان این پرداخت‌ها با درآمدی که در صورت حذف این پرداخت‌ها به دست می‌آوردند، مقایسه می‌شود. فرضی که در این میان صورت گرفته است، آن است که کل این پرداخت‌ها به درآمد دریافت‌کننده‌های آنها اضافه می‌شوند. این قبیل مطالعات به این نتیجه می‌رسند که برنامه‌های دولتی نرخ فقر را به مقدار قابل توجهی پایین آورده‌اند.

اما این‌گونه تحقیقات منافعی را که نصیب فقرا می‌شوند بیش از حد برآورد می‌کنند، زیرا اثر منفی برنامه‌های مزبور بر فعالیت‌های درآمدزای ذی‌نفعان آنها را مدنظر قرار نمی‌دهند. مثلا اگر پرداخت‌های انتقالی بر مبنای بررسی بضاعت افراد صورت گیرند، دریافت‌کننده‌هایی که به کار مشغول هستند، بخش بزرگی از این دریافت‌ها را از دست می‌دهند. این اثر تنبیهی بر کار همانند اثر بالا بودن مالیات بر درآمد نهایی است و ضدانگیزه‌ای را برای فقرا جهت کار و خروج از فقر فراهم آورده و باعث می‌شود که بیشتر افراد فقیر آسیب‌پذیر به وابستگی دائمی دچار شوند. از این رو خاتمه پرداخت‌های انتقالی، دریافت‌کنندگان سابق را به کسب درآمد بیشتر تحریک می‌کند. عدم محاسبه این افزایش درآمد در صورت نبود پرداخت‌های رفاهی، تحلیلگران را به برآورد زیاده از حد اثر مثبت این برنامه‌ها بر درآمد دریافت‌کننده‌های آنها می‌کشاند. در واقع خاتمه این دام رفاهی بخشی از محرک برای صورت دادن اصلاحات رفاهی سال ۱۹۹۶ بود که طبق آنها مدت زمانی که یک فرد می‌تواند از این برنامه‌ها بهره‌مند شود، کاهش پیدا می‌کند.

در برنامه اعتبار مالیاتی برای درآمد کسب شده (EITC) که در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ توسعه پیدا کرد، تلاش می‌شود که درآمد بدون کاهش قابل ملاحظه انگیزه فقرا جهت انجام کار به آنها منتقل گردد. EITC یک اعتبار مالیاتی درآمدی در سطح فدرال است که کارگران کم‌درآمد از طریق آن مالیات پایین‌تر (و در برخی موارد، منفی) دریافت می‌کنند و مبالغ مربوطه را به صورت نقدی می‌گیرند. شواهدی دال بر این نکته وجود دارد که این برنامه انگیزه افراد عضو برنامه‌های رفاهی جهت ورود به نیروی کار را بالا برده است، اما برنامه فوق، انگیزه‌های افراد شاغل جهت کار کردن به همان تعداد ساعات پیشین را پایین می‌آورد، چرا که هر چه کارگری درآمد بیشتری به دست آورد، اعتبار مالیاتی کمتری دریافت می‌کند. یکی از مزیت‌های آشکار EITC آن است که افراد درآمد را در قالب بازپرداخت نقدی به دست می‌آورند. شواهدی دال بر این نکته وجود دارد که این برنامه انگیزه افراد عضو برنامه‌های رفاهی جهت ورود به نیروی کار را بالا برده است. اما برنامه فوق، انگیزه‌های افراد شاغل جهت کار کردن به همان تعداد ساعات پیشین را پایین می‌آورد، چرا که هرچه کارگری درآمد بیشتری به دست آورد، اعتبار مالیاتی کمتری دریافت می‌کند. یکی از مزیت‌های آشکار EITC آن است که درآمد را در قالب پول نقد منتقل می‌نماید. این پرداخت‌های نقدی در سال ۲۰۰۲ نزدیک به ۳۳ میلیارد دلار بود. با این همه، کارگران تحت پوشش EITC مبلغی کمتر از ۳۳ میلیارد دلار را دریافت می‌کنند. دلیل این امر آن است که اثر خالص EITC عبارت است از افزایش عرضه نیروی کار که باعث کاهش دستمزدها می‌گردد. این فشار نزولی بر دستمزدها توسط قانون حداقل دستمزد خنثی نمی‌شود، چرا که بیش از ۶۰ درصد از کارگرانی که EITC دریافت می‌کنند، دستمزدی بیشتر از این مقدار حداقلی را به دست می‌آورند. همچنین حتی دستمزد افرادی که این مقدار حداقلی را دریافت می‌کنند، می‌توانند در اثر کاهش مزایا کمتر شود.

همه اقتصاددان‌ها در این باره توافق دارند که برنامه‌های مبتنی بر بررسی بضاعت افراد و حتی EITC ضدانگیزه‌هایی را به وجود می‌آورند. البته مناقشاتی راجع به‌اندازه این اثر منفی وجود دارد. آرتور اوکان فقید، اقتصاددان ارشد شورای مشاوران اقتصادی لیندون جانسون و یکی از طرفداران پرو پا قرص پرداخت‌های انتقالی دولت به فقرا این برنامه‌ها را با یک سطل سوراخ مقایسه می‌کرد و این منظور را در ذهن داشت که افزایش درآمد فرد دریافت‌کننده کمتر از میزان انتقال داده شده خواهد بود. سطل اوکان یک سوراخ دیگر هم دارد. افزایش مالیات‌هایی که جهت تامین این پرداخت‌های انتقالی لازم هستند نیز ضدانگیزه‌هایی را برای افراد پردرآمدتر جهت کار با شدت قبل، کسب درآمد به همان میزان و سرمایه‌گذاری در کسب‌وکار به وجود می‌آورد که این امر نه‌تنها می‌تواند پول موجود جهت پرداخت‌های انتقالی را کاهش دهد، بلکه می‌تواند از میزان فعالیت‌های اقتصادی و فرصت‌های اشتغال پیشروی فقرا نیز بکاهد.

شاید بهترین دلیل برای اعتقاد به اینکه پرداخت‌های انتقالی دولت به فقرا از آنچه اغلب مردم فکر می‌کنند کمتر است، از اذعان به این نکته ناشی شود که رقابت برای جلب حمایت سیاسی، تصمیمات مربوط به این قبیل پرداخت‌ها را تحت تاثیر قرار داده و آنها را تضعیف می‌کند و این همان اتفاقی است که در رابطه با اغلب تصمیمات دولتی روی می‌دهد. افراد به این دلیل فقیر هستند که مهارت، پویایی و ارتباط‌های لازم جهت رقابت موثر در بازار را ندارند.

بنا به همین دلایل احتمال اینکه این افراد بتوانند به لحاظ سیاسی و به خوبی رقابت کنند، پایین است. نتیجه آن است که گروه‌های دارای بهترین سازماندهی که عموما ثروتمندترین گروه‌ها نیز هستند، دائما فقرا را از عرصه رقابت برای بهره‌مندی از پرداخت‌های انتقالی دولت‌ها بیرون می‌زنند. مثلا براساس پایگاه داده یارانه‌های کشاورزی کارگروه محیط‌زیست (که به راحتی می‌توان از طریق گوگل به آن دسترسی پیدا کرد)، «در فاصله سال‌های ۱۹۹۵ و ۲۰۰۲ ده درصد از بزرگ‌ترین (و غالبا سودآورترین) تولیدکنندگان آمریکایی غلات که تحت حمایت مالی قرار داشتند، ۷۱ درصد از تمام یارانه‌ها که سالانه به‌طور متوسط ۳۴۸۰۰ دلار بودند را به خود اختصاص می‌دادند. ضمنا ۸۰ درصد پایینی دریافت‌کننده‌ها به طور متوسط تنها ۸۴۶ دلار در سال به دست می‌آوردند. همین روند در رابطه با آن دسته از قراردادهای مربوط به انجام خدمات برای دولت فدرال که خارج از فرآیند عادی پیشنهاد منعقد می‌شوند، صادق است. توماس سوئل (۲۰۰۴، ص ۱۲۰) به مطالعه‌ای اشاره می‌کند که در آن مشخص شده است که بیش از دو سوم افراد موجود در یک نمونه تصادفی از دریافت‌کنندگان این قبیل قراردادها که توسط اداره کسب‌وکارهای کوچک منعقد می‌شوند، میلیونر بوده‌اند. اینها تنها مواردی از مثال‌های بسیاری هستند که می‌توان به آنها اشاره کرد.

اگرچه در آمریکا سیاست‌های اعمال شده توسط دولت‌های ایالتی و محلی نیز بر نابرابری درآمدی تاثیر می‌گذارند، اما این یادداشت کلا راجع به اثر مالیات‌ها و پرداخت‌های انتقالی مربوط به فقرا در سطح فدرال است. بحث راجع به برنامه‌های ایالتی و محلی سخت‌تر است، چرا که تعداد آنها بسیار زیاد است و جزئیات آنها با هم فرق دارد، اما دلایل اندکی برای باور به این نکته که برنامه‌هایی موثرتر از برنامه‌های فدرال جهت انتقال درآمد از ثروتمندان به فقرا وجود دارد، در دست داریم. اولا افرادی که مهارت‌ها و ارتباطات لازم جهت کسب منفعت بیشتر از برنامه‌های فدرال را دارند، همچنین در سطوح ایالتی و محلی نیز به نحو بهتری قادر به رقابت جهت کسب این عواید هستند. به عنوان مثال می‌دانیم بهترین مدارس عمومی در مناطق حومه شهرها که ثروتمندان را در خود جای می‌دهند قرار دارند، نه در داخل شهرها. ثانیا مالیات‌های ایالتی و محلی، تصاعدی هستند، طوری که درصد بیشتری از درآمد را از افراد کم‌درآمدتر می‌گیرند. بالاخره اینکه سیاست‌گذارهای ایالتی و محلی، حتی اگر بخواهند، از توانایی کمتری جهت کاهش نابرابری درآمدی در قیاس با مقامات فدرال برخوردار هستند، زیرا ایالت‌ها باید برای جلب ساکنین با یکدیگر به رقابت بپردازند.

با وجود آنکه بخشی از درآمد ملی که از طریق برنامه‌های دولتی منتقل می‌گردد، از دهه ۱۹۶۰ به این سو به نحو قابل ملاحظه‌ای افزایش یافته است، اما شاهدی دال بر این نکته وجود ندارد که توزیع درآمد (بعد از ملاحظه مالیات‌ها و پرداخت‌های انتقالی در تمامی سطوح دولت‌ها) به نفع فقرا تغییر کرده باشد. هیچ‌گاه نمی‌توان به‌طور قطع و یقین مشخص کرد که اگر پرداخت‌های انتقالی دولت‌ها افزایش پیدا نکرده بودند، چه اتفاقی می‌افتاد، اما حتی در صورتی که این برنامه‌ها به نوعی سهمی از درآمد ملی که به فقرا اختصاص پیدا می‌کند را افزایش داده باشند، اثرات ضدانگیزشی آنها درآمد ملی را از مقداری که در صورت نبود آنها به دست می‌آمد، کمتر کرده‌اند. سهم اندکی بزرگ‌تر از یک کیک کوچک‌تر، می‌تواند یک تکه کوچک‌تر باشد.

درباره نویسنده: دوایت لی استاد اقتصاد دانشگاه جورجیا است. وی در سال‌های ۱۹۹۷ و ۱۹۹۸ ریاست شورای اقتصادی جنوب را برعهده داشت.

منابعی برای مطالعه بیشتر

Denzau, Arthur T. How Import Restrictions Reduce Employment. Formal publication no. ۸۰. St. Louis: Center for the Study of American Business, Washington University, ۱۹۸۷.

Haveman, Robert. Starting Even: An Equal Opportunity Program to Combat the Nation's New Poverty. New York: Simon and Schuster, ۱۹۸۸.

Okun, Arthur M. Equality and Efficiency: The Big Tradeoff. Washington, D.C.: Brookings Institution, ۱۹۷۵.

Rector, Robert. "Means Tested Welfare Spending: Past and Future Growth." In Policy Research and Analysis. Washington, D.C.: Heritage Foundation, ۲۰۰۱.

Reynolds, Morgan, and Eugene Smolensky. Public Expenditures, Taxes, and the Distribution of Income: The United States, ۱۹۵۰-۱۹۷۰. New York: Academic Press, ۱۹۷۷.

Sawhill, Isabel V. "Poverty in the U.S.: Why Is It So Persistent?" Journal of Economic Literature ۲۶ (September ۱۹۸۸): ۱۰۷۳-۱۱۱۹.

Sowell, Thomas. Affirmative Action Around the World: An Empirical Study. New Haven: Yale University Press, ۲۰۰۴.

Stein, Herbert, and Murray Foss. The New Illustrated Guide to the American Economy. Washington, D.C.: AEI Press, ۱۹۹۵.

Tanner, Michael D. The Poverty of Welfare: Helping Others in Civil Society. Washington, D.C.: Cato Institute, ۲۰۰۳.