روز آخر؛ تکمیل شوخی‌های 28

علیرضا مجمع

۱ جشنواره ۲۸ هم تمام شد و این ستون هم آخرین بار است که به این سیاق قصد دارد به مسائل جشنواره بپردازد. گزارش‌ها و تحلیل‌های مفصل‌تر را می‌توانید در مجله‌های تخصصی تر سینمایی بخوانید. در این مجال چند روزه قصدم این بود که زاویه ای را برای خوانندگان باز کنم که به دور از نگاه رسمی موجود در جشنواره که بر سینمای ایران هم حاکم است، سعی داشت صرفا از زاویه «سینما» به حواشی جشنواره نگاه کند.این چند خط مطلب آخر این ستون است.

۲ سال‌هاست دیگر جوایزی که در مراسم اختتامیه جشنواره تقسیم می‌شود و قرار است در آن سره از ناسره تمییز داده شود، جدی نیست. نه برای من که برای تمام کسانی که با نگاهی جدی تر فارغ از فضای سیاست زدگی موجود در سینمای ایران به سینما نگاه می‌کنند در بیشتر اوقات دیگر آدم را عصبی می‌کند. بهتر این است که بگویم جوایز با جو سیاست زدگی داده می‌شود نه با نگاه سینمایی. امسال گل سرسبد این نوع نگاه در پخش جایزه‌ها بود.

۳ بپذیرید که بعد از این همه سال نگاهمان از قالب عادی موجود در یک جشنواره خارج شود و به جایزه‌هایی که اهدا می‌شود شک کنیم. وگرنه کدام عقل ناسالمی! است که نداند یک جشنواره هیات داورانی دارد که فیلم‌ها را انتخاب می‌کنند و بی‌شک سلیقه آنها با سلیقه من منتقد متفاوت است. اما این همه سال جشنواره و این همه جوایز بی‌ربط که با نگاه غیرسینمایی به فیلم‌ها داده شده، باعث می‌شود جور دیگری به موضوع نگاه کنیم.

۴ در روزهای قبل گفته بودم که فیلم توقیف شده به رنگ ارغوان پس از ۴ سال که از توقیف در آمده بود، به بخش بین‌الملل جشنواره رفت و جایزه بهترین فیلمنامه این بخش را هم گرفت. دو شب بعد از اختتامیه بخش بین‌الملل شوخی بزرگ جشنواره ۲۸ شکل گرفت. باورتان می‌شود به رنگ ارغوان - سوای نگاه سینمایی و نقد و تحلیل آن که حرف و حدیثی جدا می‌طلبد- جایزه بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلم از نگاه تماشاگران جشنواره ۲۸ را یکجا بگیرد. به نظر شما این جایزه‌های فله‌ای نشان از شکاف عمیق بین آدم‌هایی ندارد که در یک مجموعه در کنار هم فعالیت می‌کنند؟ چهار سال قبل فیلم را عده‌ای دیگر توقیف کرده‌اند، چهار سال بعدش عده‌ای دیگر آن فیلم را از توقیف در می‌آورند و به آن کرور کرور جایزه می‌دهند. این دلجویی از ابراهیم حاتمی کیا بابت این چهار سال بسیار غلو شده به اجرا درآمد. بحث بر سر جایزه دادن به حاتمی‌کیا نیست، هرکس دیگری هم بود همین بود.

۵ از جایزه به رنگ ارغوان که بگذریم، در بخش‌های دیگر هم از این شوخی‌ها کم نداشتیم. واقعا سوال من این است که به فرض که مهدی فقیه در ملک سلیمان خوب بازی کرده است - که نکرده است- آخر با چه استدلالی به این پیرمرد مو سپید کرده در فرهنگ ایران جایزه می‌دهید، در حالی‌که در همان فیلم ملک سلیمان نقشی که او بازی کرده دوبله شده است و صدای خودش روی شخصیت نیست. بهتر نبود اگر می‌خواستید از او تقدیر کنید در یک بخش مجزا این کار را انجام می‌دادید و این جایزه را به صاحب اصلی‌اش اهدا می‌کردید؟

۶ خود محسن طنابنده هم می‌دانست جایزه‌ای که به او دادند حق مسلم حمید فرخ‌نژاد است. بنابراین پیش از اینکه روی سن برود، از او اجازه گرفت. بازی طنابنده بی‌هیچ تردیدی در هر دو فیلمی که نامزد بود محشر بود، اما چه کسی بود که از کنار بازی‌های استادانه فرخ نژاد به سادگی بگذرد و نبیند که او چقدر با تمام وجودش در نقش دریاقلی در شب واقعه ایفای نقش کرد.

۷ پلاک و سیمرغ نگاه ملی هم از آن جایزه‌های با نمک جشنواره ۲۸ بود. باورتان می‌شود نگاه ملی سینمای ایران به فیلم‌هایی داده شود که موضوعشان هیچ ربطی به ایران و ایرانی بودن ندارد. ملک سلیمان و عصر روز دهم نگاه ضد ملی بیشتر داشت تا ملی. حالا این که دوستان هیات داوران که اختلاف در بینشان زیاد بود با چه منطقی به این دوفیلم جایزه بهترین فیلم از نگاه ملی را دادند دیگر از خودشان باید پرسید.

۸ اگر بخواهم این مطلب را ادامه بدهم، شاید آنقدر حرف داشته باشم که تمام یک صفحه را بگیرد. جایزه‌هایی را که داده شد در مطلب کنار این مطلب بخوانید. به هر حال امید داریم به جشنواره ۲۹. انسان با امید زنده است!