دو قرص ماه
روز نیمساعتهها!
۱ برج میلاد اولین برف تهران را بیشتر مینمایاند. سفیدی سراسر فضا را فرا گرفته است. امسال طبیعت هم با ما سر جنگ دارد.
۱ برج میلاد اولین برف تهران را بیشتر مینمایاند. سفیدی سراسر فضا را فرا گرفته است. امسال طبیعت هم با ما سر جنگ دارد.
برفی که بسیار زودتر از اینها باید روی شهر را سپید میکرد ۴۰ روز از زمستان گذشت تا بر سر و روی ما بارید؛ اما همین هم غنیمت است. بگذارید این برف سپید شادی خفته در دلهای ما را بیدار کند که «همه آلودگی ست این ایام!».
2 این روزها روز فیلمهای نیم ساعته است. هر سال در زمان جشنواره فیلم فجر تعداد فیلمهایی که غیرقابل تحمل است، بسیار بیشتر از فیلمهایی است که میشود تا انتها تحمل کرد. هر فیلمی که شروع میشود تا بتوانی بفهمی قصه چیست، زمان زیادی از فیلم گذشته است و آنقدر تماشاگر برای کارگردان بیاهمیت است که اصلا فکر نمیکند باید او را جذب کند تا بتواند فیلمشان را تحمل کند. مثالها زیاد است. کیمیا و خاک، پرواز مرغابیها، معبد جان و... از این نمونهها هستند. فیلمسازان ما کی میخواهند یاد بگیرند تماشاگر را جذب کنند؟
۳ دلیل عمده این ماجرا؛ یعنی اهمیت ندادن فیلمساز به تماشاگر، احاطه بیحد و حصر بخش دولتی بر سینما است. سیطره این بخش اجازه ابراز وجود به بخش خصوصی نمیدهد و بدتر از آن فضای آموزشی را میبندد و به کارگردان آموزش نمیدهد که چطور در یک سوم ابتدایی فیلم تماشاگر را جذب خود کند و نگذارد از سالن خارج شود. با این وضعیتی که در این جشنواره دیدیم که بیشتر فیلمها یا کلا در بخش دولتی تهیه شده است یا رد پای بخش دولتی در آن دیده میشود. این یعنی برای کارگردان اهمیتی ندارد که فیلم تماشاگر داشته باشد یا نه. این نگاه باعث میشود فیلم طبعا به جذابیت مد نظر تماشاگر توجه نکند. این مشکل سی ساله سینمای ایران است.
4 مشکل اداره جلسات پرسش و پاسخ در همه این سالها همچنان به مسالهای بغرنج تبدیل شده است. مسالهای که در جلسه زمهریر پیش آمد، از این ماجرا ناشی میشد. ناتوانی مدیر آن جلسه باعث جنجالی شد که تا به حال اتفاق مهم جشنواره است. در چند سال گذشته این جلسات جنجالی را بر عهده علی معلم - مدیر دنیای تصویر - میگذاشتند که از عهدهاش به خوبی بر میآمد. جلسه سنتوری در سال 85 و اخراجیهای 2 در سال گذشته از نمونههایی است که اجرایش قاطعانه و محکم بود و مسائل حاشیهاش گریبان جشنواره را نگرفت.
۵ نکته بانمک یکی از این جلسات این بود که مجری جلسه از کارگردان پرسید فیلم شما هنوز به اکران عمومی در نیامده است؟! در نظر بگیرید که سالها است فیلمهای جشنواره برای اولین بار است که به نمایش درمیآید. خودتان حدیث مفصل را بخوانید.
کسی به فکرسینمای تجاری نیست
نیما تابنده
همیشه آینده را دوست میداشتم، زیرا گذشتهها گذشته بود، اما این روزها چقدر از آینده میترسم و چقدر دلم هوای سینمای گذشته را دارد، یاد گاو، هامون، سگکشی و ... در حال حاضر که حال سینمای ایران وخیم است.
به راستی ملاک برای انتخاب شدن در گروههای فیلمسازی برای تولید فیلم چیست؟
تهیهکنندگان سعی دارند با بودجهای کمتر از حد معمول فیلمی را روانه بازار کنند که فروشش در گیشه چند برابر سرمایه اولیهاش باشد و به طور مثال یکی از بازیگران کمدیهای مبتذل روز را به خدمت میگیرند و دیگر توجه به بقیه بازیگران و عوامل ندارند، فیلمنامهای درجه چندم انتخاب میکنند و تولید آغاز میشود. یکی از دلایل اینکه سطح توقع قشرهای سینما روی جامعه هر روز پایینتر میآید، همین است.
اعتراض خشمگینانه به «زمهریر»
اگر سینما برای تهیهکننده صرفا محلی برای کسب درآمد باشد که جواب برایمان نمایان است، او مانند کاسبی است در بازار که میخواهد با صرف کمترین هزینهها بیشترین سود را به دست آورد؛ اما جالب این جا است که اکثر تهیهکنندگان قبل از عواید مادی کار، دم از دغدغههای عظیم فرهنگی خود در این زمینه میزنند و این جا است که مخاطب از خودش سوال میکند این کدام دغدغه فرهنگی است که برخی تهیهکنندگان را وادار میکند برای نویسنده تکلیف مشخص کنند، اکثر لوکشینهای فیلم را داخلی بنویسد تا کار سریعتر و راحتتر پیش برود، آیا این اثر در جایگاه یک اثر فرهنگی، هنری قرار میگیرد و اصلا دغدغه فرهنگی آن چیست؟ آیا چیزی به غیر از پول درآوردن و کسب سود بیشتر است؟ بهتر نیست این گونه تهیهکنندگان سرمایه خود را در بخش املاک یا غیره وارد کرده و دست از سر سینمای بیچاره بردارند. جدیدا در اکثر تله فیلمهای تلویزیونی نیز چنین پدیدهای مشاهده میشود و عدهای با پول و رابطههای خود بیشتر کارها را از آن خود کرده و شایستهها پشت خط ماندهاند. کیفیت کارهای تلویزیونی و فیلمهای روی پرده سینماها را ببیند و تاملی کنید که در چه دهه وحشتناکی از لحاظ تولید فیلم
به سر میبریم.
صحبتهای پرشور آزیتا حاجیان
البته در این میان فیلمهایی نظیر «درباره الی» را باید یک استثنا دانست، تهیهکننده آن فیلم خود کارگردان بود وگرنه معلوم نیست چه بلایی سر آن فیلم میآمد، روی سخن با اندک تهیهکنندگانی نیست که واقعا دارای سابقه فرهنگی هستند و جالب این جا است که اکثر آنها خود کارگردان هستند و تولیدات آنها برای همگان آشنا است. هیچ کس به فکر سینمای تجاری نیست.
پچپچهای مستوفی و نعمتی در کنفرانس!
فیلم جدید جیمز کامرون فیلمی است تجاری که رکورد فروش تایتانیک پرفروشترین فیلم تاریخ را هم شکست. این فیلم چندین جایزه از جشنوارههای معتبر را از آن خود کرد، مگر این فیلم تجاری ساخته نشد، اما چون کامرون از عوامل شایسته و کاردان و بدون توجه به روابط استفاده کرد، اکنون این فیلم هم در گیشه موفق است، هم در جشنوارههای هنری. البته در باندبازیها بعضی کارگردانها هم بیتقصیر نیستند، در سریالی نام شخصی به عنوان دستیار کارگردان در تیتراژ آمده بود، چون خودم در پشت صحنه حضور داشتم هر چقدر فکر کردم که او را در کدام سکانسها یا لااقل در کدام پلان از فیلم رویت کردم، به نتیجهای نرسیدم.
واکنش دانیال عبادی به موج انتقادها
بیشتر که فکر کردم یادم آمد که در یکی از روزهای فیلمبرداری او را مشغول خوردن چای و گرم صحبت با کسی در گوشهای دیده بودم. مدتی بعد فهمیدم که او پسر کارگردان است. پس جای افراد شایسته که بدون پول و آشنا و رابطه میخواهند هنر خود را نمایان کنند، کجاست؟ و چرا این همه تحصیل کرده سینما بیکار هستند؟ چون من پسر کارگردانم باید بدون هیچ کوششی و بدون اینکه حتی در یک روز از فیلمبرداری حضور داشته باشم، اسمم روی تیتراژ فیلم نمایان شود؟
این خیانت به سینما است، به مخاطب است و از همه مهمتر خیانت به کل هنر است.
ارسال نظر