بالاتر از هر بلندبالایی

حدیث علمی

«جی. دی نیم خیز شد و از جیب پشتش سه بسته سیگار درآورد و پرت کرد روی میز بعد دوباره دست برد توی همان جیب و یک زیرسیگاری بیرون کشید. باورکنید دروغ نمی‌گویم، هرچند که می‌دانم شما باور نمی‌کنید اما پیرمرد مثل شعبده بازها ده بار دستش را برد توی جیبش و هربار یک چیز جدید بیرون آورد.

چیزهای به درد نخور: فازمتر، دسته کلید، دفترچه یادداشت، سیگار چینی، معلوم بود دنبال فندک است، دوسه تا فندک بیرون آورد و امتحان کرد تا اینکه بالاخره یکی روشن شد. من داشتم توی ذهنم چیزهایی را که از سلینجر می‌دانستم تکرار می‌کردم، چیزهای الکی که نه ربطی به مصاحبه داشت و نه ربطی به خود سلینجر، مثلا اینکه رگه ایرلندی او باعث وراج شدنش شده، رگه کاتولیک از او یک مسیحی مذهبی تمام عیار ساخته و رگه امریکایی تا حدودی فحاش و بی ادبش کرده. یا اینکه او بزرگ‌ترین آرشیو فیلم امریکا را در اختیار دارد با این همه از تنها چیزی که متنفر است، تئاتر و سینماست. […] خلاصه اینکه او معجونی است از همه چیزهای نچسب دنیا. می‌گویند آدم‌های داستان‌هایش از خود او عاقل ترند، با اینکه تقریبا همه آنها دیوانه‌اند…» *

جی. دی. سلینجر، نویسنده منزوی آمریکایی خالق رمان کلاسیک دوره بعد از جنگ جهانی؛ «ناتور دشت»، چهار شنبه شب در ۹۱ سالگی در منزلش در شهر کوچک «کورنیش» در نیوهمپشایر به مرگ طبیعی درگذشت تا رازهای زندگی مرموزش را ناگفته باقی بگذارد. در مورد او گفته می‌شود کوهی از دست نوشته‌های منتشر نشده را در گاوصندوقی در خانه‌اش نگه می‌داشت و حالا بعد از مرگش این سوال پیش آمده که آیا بازماندگانش بر خلاف میل مرد گوشه گیر نوشته های او را منتشر می‌کنند یا نه.

«جروم دیوید سلینجر» در اولین روز سال نو میلادی در سال ۱۹۱۹ در نیویورک به دنیا آمد. پدرش «سول سلینجر»

وارد کننده پنیر بود. سلینجر به سه دانشکده رفت؛ ولی از هیچ‌کدام فارغ‌التحصیل نشد. او پیش از آنکه برای شرکت در جنگ جهانی دوم به ارتش آمریکا بپیوندد، در سال ۱۹۴۰ نوشتن داستان برای مجلات را شروع کرده بود. دخترش مارگارت در بیوگرافی بحث انگیز «نگهبان رویا» که در سال ۲۰۰۱ منتشر کرده بود، گفته که پدرش مردی خود محور و همسر آزار است که به دختر

حامله‌اش می‌گفته جنینش را سقط کند؛ چون حق ندارد که بچه‌ای را به این «دنیای گند» بیاورد. سلینجر سه بار ازدواج کرد. اولین ازدواج او هشت ماه بیشتر دوام نیاورد و همسر سومش هم ۴۰ سال از خودش جوان‌تر بود. معروف است که او به حریم خصوصی‌اش خیلی اهمیت می‌دهد؛ ولی دانشجویان تاکنون بار‌ها ادعا کرده‌اند که او را در کتابخانه «بیکر بری» دیده اند. با این حال همسایگانش به ندرت او را می‌دیدند. حتی گفته می‌شد بارها به کسانی که به خانه‌اش نزدیک می‌شدند، تیراندازی کرده بود. او هرگز به تماس تلفنی یا نامه خوانندگان و علاقه‌مندانش پاسخ نمی‌داد. در این سال‌ها فقط به واسطه شایعات و حضور گه‌گاهی‌اش در مکان‌های عمومی و مصاحبه‌های مختصر و نادرش، مورد توجه عموم قرار می‌گرفت. سلینجر برای محافظت از حریم خصوصی‌اش اغلب دست به دامان دادگاه‌ها می‌شد. او در سال ۱۹۸۲ از یکی از مجلات مهم آمریکایی برای چاپ کردن یک مصاحبه تخیلی شکایت کرد. در سال ۲۰۰۹ هم با پیگرد قانونی جلوی انتشار یک رمان نوشته «فردریک کولتینگ» نویسنده سوئدی را که در آن هولدن کالفیلد -قهرمان ناتوردشت- را به شکل یک پیرمرد نشان می‌دهد، در آمریکا گرفت.

اما آنچه زندگی سلینجر را بیش از همه مرموز می‌کرد، این بود که او از سال ۱۹۶۵ به این طرف هیچ اثری منتشر نکرد. مرد

گوشه گیر در یکی از گفت‌وگوهای نادرش به روزنامه نیویورک تایمز گفته بود که منتشر نکردن کتاب برایش بسیار آرامش بخش است: «خیلی آرامش بخش است. با انتشار کتاب به حریم خصوصی من به شدت تجاوز می‌شود. من نوشتن را دوست دارم، عاشق نوشتنم؛ ولی فقط برای خودم و لذت بردن خودم می‌نویسم.» اما حالا بعد از مرگ او همه چیز تغییر کرده است و با وجود اینکه ناشر او اعلام کرده برنامه ای برای انتشار کتابی از او ندارد، اما طرفدارانش همچنان منتظر خبرهای جدید هستند. در این میان پسرش، «مت سلینجر» هم از پاسخگویی به سوالات درباره گاوصندوق گشف شده در منزل پدرش خودداری می‌کند.

یکی از همسایگان مرد نویسنده ادعا کرده سال‌ها قبل، در سال ۱۹۹۹ پیرمرد به او گفته حداقل ۱۵ کتاب منتشر نشده در گاوصندوق خانه‌اش دارد. سال گذشته هم یکی از دوستان او در مقاله‌ای ادعا کرده بود سلینجر پیر هنوز هم عادت دارد طول روزش را با نوشتن بگذراند و حداقل دو رمان کامل آماده چاپ دارد.

بعضی از بهترین آثار ادبی دنیا، بعد از مرگ نویسندگانش و بر خلاف میل آنها منتشر شده اند؛ مثل «The Castle» و «The trial» که کافکا قصد داشت هر دو کتاب را از بین ببرد؛ حالا بعد از مرگ سلینجر هم دنیا در انتظار انتشار نوشته‌هایی است که سال‌ها در خانه پیرمرد بداخلاق خاک خورده‌اند.

برگرفته از شرح مصاحبه نیویورک تایمز با سلینجر