روز جنجال

علیرضا مجمع

۱ واقعا سینمای ایران دارد به کجا می‌رود؟ این سوال مهم‌ترین سوال این چند روزه است. قاعدتا در یک سینمای فعال و پر جنب و جوش فیلم باید ساخته شود، دیده شود، نقد شود و حرف‌ها زده شود، اما در سینمای ما انگار قرار نیست این چرخه به راه بیفتد. تنها قرار است فیلمسازان شعار بدهند و انتظار دارند ما - تماشاگر- هم چیزی نگوییم. انتظار دارند هر توهینی که خواستند، با فیلمشان، با حرف‌هایشان به ما -منتقدان و تماشاگران- بکنند و پاسخی نشنوند. در این دو روز قبل چند فیلم مهم به نمایش در آمد و آن فیلمی که بیش از همه ناظر بر این چند خط است، فیلم زمهریر ساخته علی رویین تن است که مفصل به آن می‌پردازم. نکته مهم اینکه هنوز قاعده بازی را یاد نگرفته‌ایم، نه فیلمساز یاد گرفته است، نه منتقد.

۲ ساعت ۳۰/۱۰ شب سانس فیلم‌های توقیفی است و یکی از این فیلم‌ها «صد سال به این سال‌ها» ساخته سامان مقدم است. در گفت‌وگویی که سال قبل با معاون سابق سینمایی -جعفری جلوه - داشتم،از علت توقیف فیلم سامان گفت و اینکه فیلم ارزش‌های انقلاب اسلامی را زیر سوال برده است. ما که این سخن جلوه را در این فیلم ندیدیم. حکایت فیلم قصه زنی به نام ایران است که طی سی و اندی سال از سال ۵۵ تا ۸۷ روایت می‌شود. تاریخ نگاری اجتماعی فیلم موردی است که در کمتر فیلم سینمای ایران دیده‌ایم. فیلم پر است از نمادهای مرتبط با موضوع و سامان هم به نظرم به خوبی از عهده پرداخت این نمادها در فیلمش بر آمده است. فیلم به لحاظ کارگردانی پخته‌ترین فیلم سامان مقدم است و از حالا به بعد می‌شود از او توقع داشت که فیلمی کمتر از صد سال به این سال‌ها نسازد، اما سوال مهم این است که واقعا فیلم آنقدر ضدانقلاب بود که چند سال توقیف شود؟ ملاک توقیف چند ساله فیلم چیست؟ خوبی فیلم مقدم این بود که قصه‌اش در هر موقعیتی قابل نمایش است، وگرنه اگر با موضوع روز سر و کار داشتیم، کهنه می‌شد و دیگر قابل دیدن نبود. عجالتا این یک فیلم را می‌گذاریم به حساب فیلم‌های قابل تامل جشنواره و درباره فضای نمادین فیلم به وقتش به بحث می‌نشینیم.

۳ فیلم فاخر سینمای ایران هم بالاخره رو نمایی شد، فقط یک اشکال وجود داشت و اینکه ما پول کافی همراه نداشتیم تا «رونما» به آن بدهیم! ملک سلیمان ساخته شهریار بحرانی با جنجال‌های فراوان سال‌های قبل به نمایش در آمد و نتیجه کاریکاتور کودکانه‌ای که سرش این همه هزینه و وقت و انرژی رفته بود، نه فیلمنامه‌ای داشت، نه قصه جذابی داشت، ونه فضای قابل دفاعی ونه حتی جلوه‌های ویژه آنچنانی، تنها بودجه‌ای است که به هدر رفته است. قصه سلیمان یکی از قصه‌های جذاب دینی است که ماجرای قالی سلیمان، سلیمان و ملکه صبا، و ماجرای گفت‌وگوی سلیمان با حیوانات و به‌خصوص پرندگان از مشهورترین آنها است، اما از این همه ماجرا بحرانی به جنگ‌های سلیمان نبی پرداخته است! از این بی سلیقگی بیشتر سراغ دارید؟!

۴ اما ماجرای اصلی این دو روز یعنی نمایش فیلم زمهریر که پیش از جشنواره حرف و حدیث‌های زیاد و نامه‌نگاری‌های جنجالی را در پی داشت. از قصه فیلم شروع می‌کنیم. فیلم ماجرای دختر شهیدی است که به دنبال وصیت پدرش پی فرمانده دوران جنگ به نام سید علی می‌رود. از این به بعد فیلم به فضای جنگ می‌رود و سرنوشت بچه‌هایی را که در جنگ هستند، روایت می‌کند. این رویه و ظاهر ماجرا است، اما به قدری فیلم آشفته است که هر حرفی درباره آن اضافه است. فیلم سراسر بی‌منطق و شعاری است. رویین تن پس از دلشکسته قصه بی سر و ته دیگری را روایت می‌کند و فقط شعار می‌دهد. در نهایت فیلم با کف و سوت لفظی تماشاگران پایان یافت و خبر داد که در ساعتی دیگر باید منتظر مهم‌ترین اتفاق جشنواره تاکنون بود.

۵ جلسه مطبوعاتی فیلم زمهریر؛ ساعت یک بامداد جمعه. رویین تن و تیم بازیگرانش به سالن کنفرانس می‌آیند. تهیه‌کننده فیلم؛ سیدضیا هاشمی با اینکه در هنگام نمایش فیلم حضور داشت، در کنفرانس مطبوعاتی حاضر نشد. جلسه از ابتدا ملتهب بود و رویین‌تن هم با طرز برخوردش این تنش را بیشتر کرد. جماعت عصبانی از فیلم در سالن کنفرانس قصد داشتند پاسخ این توهین را بگیرند. رویین تن اما در ابتدا شروع کرد به شعر خواندن و حضار هم به شعر‌های او به به گفتند! رویین تن گفت پس اجازه بدهید من هم هنگام سوالات شما به به بگویم! موضع بالای رویین تن کار دستش داد. اولین سوال خوانده شد: دلیل وجود این همه شمع در فیلم چیست؟ رویین تن پاسخ داد: پارافین بدنم کم بوده! این طعنه به مذاق حضار خوش نیامد. رویین‌تن گفت: «خوشحالم که منتقدان و معاونت سینمایی با هم هماهنگند». این جمله بود که درجه جوش منتقدی را بالا برد و از انتهای سالن فریاد زد؛ آقای رویین تن کی فیلمت را کلید زد؟ رویین تن اما باز نگرفت چه اتفاقی دارد می‌افتد، گفت: علیرضا زرین دست! منتقد گفت: نه آقای رویین تن، آقای شمقدری- معاونت سینمایی- روی صندلی شما نشسته بود زمان کلید زدن. این سخن بود که جرقه اول جنجال را زد. منتقدی سوال کرد شما گفتید اگر فیلمم بد بود کفش‌هایم را درمی‌آورم، الان این کار را می‌کنید؟ رویین تن پاسخ داد: چند نفر در این سالن می‌گویند فیلم من بد است. تقریبا همه حضار دستشان را بالا بردند! دیگر از اینجا به بعد فضا را نمی‌شد کنترل کرد. دیگری گفت من از طرف مرحوم آغاسی به خاطر استفاده کثیف شما از ترانه لب کارون اعاده حیثیت می‌کنم. مدیر جلسه هم کنترل جلسه از دستش خارج شده بود و نمی‌توانست کاری بکند. علی معلم از انتهای سالن فریاد زد؛ آقا در این جور موارد عقل سلیم حکم می‌کند مسوول جلسه ختم جلسه را اعلام کند. در این موقع بود که مسعود شاهی -دبیر جشنواره- رفت بالا و سخنانی در باب تحمل یکدیگر ایراد کرد که بعید می‌دانم کسی گوش کرد. از اینجا به بعدش دیگر خیلی مهم نیست. در جمع حاضر در سالن درگیری‌های لفظی پراکنده‌ای هم رخ داد که حکم باد بر آتش را داشت و آن را شعله‌ورتر کرد. نمی‌شود در این جلسات حضور داشت و به جمع احترام نگذاشت. نمی‌شود فیلم ساخت و قواعد بازی را بلد نبود. نمی‌شود از سر تفرعن و غرور با منتقد برخورد کرد. با اینکه رویین تن رسما از منتقدان بابت حرف‌هایی که زد عذر خواست و گفت: «بر پدرم لعنت اگر این حرف‌ها را من زده باشم. خاک بر دهنم اگر گفته باشم. خودم و زن و بچه‌ام فدای یه تار موی شهیدان جنگ. من فیلم ساختم که بگویم قدر سید علی‌ها را بدانید تا آتیه - نام دختر شهید در فیلم- نابود نشود.»

۶ اما از این رهگذر منتقدان هم باید چیزی بیاموزند. باید یاد بگیرند به توهین فیلمساز ناآگاه که حتی به آنها توهین می‌کند، پاسخی مثل خودش ندهند. اینکه عین دیکتاتوری است که بخواهیم با فریاد و صدای بلند بگوییم تو اشتباه می‌کنی و من درست می‌گویم. باید تمام کنیم این دیکتاتوری را. باید از جایی شروع کنیم. باید از خودمان شروع کنیم.