نویسنده: جان نای
مترجمان: محمدصادق الحسینی، محسن رنجبر

مردم سراسر دنیا قدم‌های بزرگی برای مبارزه با فقر و تنگدستی برداشته‌اند. می‌توان گفت بخش بسیار کوچکی از این پیشرفت اقتصادی قبل از سه قرن گذشته اتفاق افتاده است. پیش از این سه قرن بخش عمده‌ای از مردم دنیا نه‌تنها فقر را مسلم می‌گرفتند، بلکه فکر می‌کردند که نمی‌توانند کار چندانی برای غلبه بر آن صورت دهند. حتی خوشبین‌ترین نویسندگان نیز نمی توانستند تصور کنند که زمانی فرا خواهد رسید که درصد قابل توجهی از مردم از شرایط خوبی برخوردار شوند. آنها بر این عقیده بودند که بهترین کاری که می‌توان برای توده‌ها انجام داد، این است که رنج آنها روی زمین را به حداقل برسانیم. در آن زمان نرخ رشد سالانه (اگر امکان اندازه‌گیری‌اش وجود داشت) در بهترین حالت تنها یک یا دو درصد در هر دهه بود و افزایش جمعیت نوعا با کاهش متوسط درآمد افراد همراه می‌شد. اما در چند قرن اخیر، شاهد حذف قحطی و مرگ در اثر گرسنگی در بخش بزرگی از زمین بوده‌ایم. امروزه استاندارد مادی زندگی مردم عادی در موفق‌ترین کشورها به‌اندازه‌ای است که بزرگ‌ترین پادشاهان دویست سال پیش با دیدن آن از حسادت می‌ترکیدند.
داده‌های رسمی تولید ملی (تولید ناخالص داخلی) آمریکا نشان می‌دهد که در‌آمد سالانه یک آمریکایی طبقه متوسط اهل این کشور در سال ۲۰۰۰ پنج برابر درآمد همتایان وی در ۱۸۹۰ و دوازده برابر افراد شبیه او در میانه قرن نوزدهم بوده است.
رشد طی پنجاه سال اخیر حتی در فقیرترین مناطق روی زمین نیز قابل ملاحظه بوده است. جدا از کشورهای توسعه یافته آمریکای شمالی، غرب اروپا و ژاپن و تنها با تمرکز بر کشورهای موسوم به جهان سوم درمی‌یابیم که رشد اقتصادی سرانه، افزایش امید به زندگی و کاهش میزان مرگ و میر در اثر بیماری و سوءتغذیه از عملکرد توسعه‌یافته‌ترین کشورهای اروپا (فرانسه و انگلستان) در خلال انقلاب صنعتی (سال‌های 1860-1760) بهتر بوده است (رجوع کنید به ویلیامسون، 1993، ص 12). در حقیقت رشد اقتصادی چین، کره‌جنوبی و تایوان از دهه 1960 به این سو چنان سریع بوده است که مردم آنها طی سی یا چهل سال شاهد بهبودها و پیشرفت‌های مادی بوده‌اند که دستیابی به آنها برای بریتانیایی‌ها، فرانسوی‌ها و آلمانی‌ها یک قرن یا بیشتر به طول انجامید. وقتی به مطالعه تمدن‌های بزرگ مصر و روم باستان یا تمدن آزتک‌ها و اینکاها می‌پردازیم، آنها را با امپراتوری‌های انگلستان یا رشد آمریکا مقایسه می‌کنیم. این مقایسه و قضاوت بر مبنای ضوابط اقتصادی به شدت گمراه‌کننده است. اگرچه تمدن‌های بزرگ مصر و روم قادر به ساخت ساختمان‌های بزرگ بودند، اما اکثریت بزرگی از شهروندان آنها بر پایه استانداردهای امروزی به شدت فقیر بودند.
نکته غیرعادی درباره جهان توسعه‌یافته از دهه ۱۷۰۰ به بعد این است که ابتدا در بریتانیا و سپس در کل اروپای غربی، آمریکای شمالی و بخش بزرگی از آسیا، جمعیت به نحو چشمگیری افزایش یافت و این افزایش با رشد پایدارتری در درآمد سرانه همراه بود. در وهله اول و به ویژه در قرن هجده و ابتدای قرن نوزده، این پدیده بیشتر به صورت افزایش جمعیت بدون کاهش درآمد سرانه اتفاق افتاد. بهبودهای کلی در رفاه مادی چنان عادی به نظر می‌آمدند که حتی دسته‌ای از انسان‌های آن دوره از قبیل آدام اسمیت هم متوجه این نبودند که در زمانی زندگی می‌کنند که مورخین بعدا آن را انقلاب صنعتی خواهند نامید. در نهایت حجم این تغییرات چنان چشمگیر شد که همه قادر به درک این نکته شدند که حتی زندگی روزانه کارگران عادی بریتانیا، فرانسه، آلمان و آمریکا به شدت تغییر کرده است. دلیل این تغییرات، انباشت سرمایه بود که آن نیز به پیشرفت‌های تکنولوژیکی و نیز به این نکته باز می‌گشت که این جوامع از آزادی اقتصادی زیادی برخوردار بودند. در قرن بیستم این تغییرات به بخش بزرگی از دنیا گسترش یافت.
مورد آمریکا به طور خاصی قابل توجه بوده است. در این کشور طی دو قرن، درآمد سرانه به میزان دو درصد در سال افزایش یافته است (مدیسون، 1982، ص 44). این تغییر به معنای این بوده است که نه‌تنها رفاه ثروتمندان، بلکه حتی رفاه فقیرترین مردم این کشور نیز به مقدار حیرت‌انگیزی افزایش یافته است. نه فقط درآمد سرانه رشد پیدا کرده بلکه میزان مرگ‌ومیر نیز کمتر شده است (به عنوان مثال رجوع کنید به فاگل، 2004). برخلاف آنچه عموم مردم تصور می‌کنند، هوا و آب از یک یا دو قرن پیش تمیزتر شده‌اند (مقایسه کنید با بامول و اوتس، 1995). هم کمیت و هم کیفیت غذا بهبود یافته است. همچنین قحطی حتی در بیرون از آمریکا نیز عملا ریشه‌کن شده است. برای اینکه دریابید کارگران آمریکایی امروزه از چه قدرت خریدی برخوردار هستند، تعداد ساعات مورد نیاز جهت خرید کالاهای مختلف توسط این افراد را در 1895 با 2000 مقایسه کنید (جدول 1).


منبع: کاتالوگ مونتگومری 1985.
در حالی که خرید یک ست چینی صد تکه‌ای در ۱۸۹۵ به درآمد حاصل از ۴۴ ساعت کار نیاز داشت، آمریکایی‌های قرن بیست‌ویکمی می‌توانند آنها را با ۶/۳ ساعت یا کمتر بخرند. این ارقام برای یک دوچرخه تک دنده‌ای به ترتیب ۲۶۰ ساعت در برابر ۲/۷ ساعت هستند (برگرفته از دلانگ، ۲۰۰۰ بر پایه قیمت‌های آورده شده در کاتالوگ مونتگومری وارد ۱۸۹۵). با مقایسه قیمت‌های دوره مذکور با قیمت‌های امروزی (که هر دو به صورت ضریبی از دستمزد متوسط ساعتی بیان شده‌اند) شاخصی به دست می‌آید که چگونگی تغییر بهره‌وری در تولید کالاهای مصرفی سال ۱۸۹۵ را نشان می‌دهد. ضریب بهره‌وری دایره‌المعارف بریتانیا در این جدول به شدت کمتر از حد واقعی بیان شده است، زیرا اینترنت استفاده از این دایره‌المعارف را بسیار ارزان‌تر کرده است.
غذای میهمانی‌های افراد ثروتمند در اواسط دهه 1800 احتمالا شامل رست بین و جوجه، سیب‌زمینی، ماهی سرخ شده، سوپ‌های سنگین، انواع مختلف حبوبات و شاید مقداری کیک بوده است. امروزه این نوع وعده‌های غذایی در رستوران‌های میدوست (نواحی شمال مرکزی آمریکا) به قیمت 99/8 دلار به ازای هر نفر و با تخفیف ویژه 00/2 دلاری برای افراد سالمند مصرف می‌شوند. تنها تفاوت، میوه‌ها و سبزیجات تازه (که در دهه 1800 غالبا به هیچ قیمتی در مواقعی غیراز فصل برداشت آنها در دسترس نبود)، کیک و بستنی، آبمیوه و هر دو نوع نوشیدنی‌های غیرالکلی رژیمی و غیررژیمی است که امروزه در این وعده‌های غذایی وجود دارند.
حتی این مقایسه‌ها هم افزایش رفاه طی قرن‌های اخیر را کمتر از واقع بیان می‌کنند. آمارهای رسمی، گستره وسیع کالاها و خدمات مصرفی در حال حاضر که پیش‌تر به هیچ قیمتی در دسترس نبودند را انعکاس نمی‌دهند. این نکته بیشتر از همه در پزشکی مشهود است. پیش از تولید آنتی‌بیوتیک‌ها، سرماخوردگی یا آنفلوآنزای معمولی تنها یک دردسر و زحمت صرف نبود، بلکه غالبا مصیبتی به حساب می‌آمد که زندگی فرد را به خطر می‌انداخت. در صورتی که یک زخم کوچک به خوبی معالجه نمی‌شد، می‌توانست عفونی شده و به قطع دست یا پا بینجامد. وقتی که هنوز واکسن فلج اطفال تولید نشده بود، هر ساله ده‌ها هزار کودک دچار معلولیت می‌شدند و والدین در همه جای دنیا نگران آن بودند که محیط زندگی آنها به قدر کافی جهت پیشگیری از عفونت پاکیزه نیست. در این اواخر عمل‌های جراحی بای‌پس سه‌گانه و حتی پیوند قلب از یک معجزه غیرقابل حصول به امتیاز اندک افراد بسیار ثروتمند یا بسیار خوشبخت و سپس به روندهایی تقریبا عادی در کشورهای توسعه‌یافته تبدیل شدند. در سطحی عادی‌تر این نکته را در نظر بگیرید که آیا هیچ دارویی به‌اندازه آسپرین می‌توانسته است این همه منفعت را با این هزینه‌اندک به همراه داشته باشد؟ این محصول ساده و ارزان‌قیمت نه‌تنها سردرد و تب را کاهش می‌دهد، بلکه احتمال بروز حملات قلبی و شاید بعضی از سرطان‌ها را نیز پایین می‌آورد. این بهبود به خاطر آگاهی‌ها و دانش بهتر و افزایش میزان دسترس‌پذیری این محصول است.
کمتر از 150 سال پیش هنوز مناقشاتی در این باره وجود داشت که آیا پزشک‌ها و پرستارها باید پیش از انجام عمل و به دنیا آوردن نوزاد، دستان خود را شسته و ابزارهای خود را ضدعفونی کنند یا خیر. ایگناز سملویس دریافت که آنها باید این کار را انجام دهند و برحسب اتفاق، این کشفی بود که هیچ سعادتی برای او به بار نیاورد و رنجش و ناراحتی زیادی را به همراه داشت.
لازم به گفتن نیست که به ندرت می‌توان روزی را بدون استفاده از اختراعات و ابداعاتی پشت سر گذاشت که زمانی جزو مطالب رمان‌های علمی- تخیلی به حساب می‌آمدند. اغلب شاخص‌های مورد استفاده اقتصاددان‌ها، بهبودهای صورت گرفته را با مقایسه هزینه سبدهای استاندارد شده و قابل قیاس کالاها در دوره‌های زمانی مختلف محاسبه می‌کنند. اما این شاخص‌های قیمتی به خوبی قابل تعدیل برای کالاهای جدید یا پیشرفت‌های کیفی نیستند (رجوع کنید به شاخص‌های قیمتی مصرف‌کننده). همچنین تقریبا کیفیت همه کالاها بهبود یافته است. مثلا یک اتومبیل مدل ۲۰۰۷ را با همتای ۱۹۸۸ آن مقایسه کنید. مدل ۲۰۰۷ با احتمال بسیار بیشتری دارای در و شیشه برقی، کیسه‌های هوا، ترمزهای ضدقفل، موتورهای پرقدرت‌‌تر و دارای کارآیی سوختی بیشتر، دستگاه پخش سی‌دی، سیستم تهویه هوای سازگار با محیط زیست، رنگ‌های بهتر و بادوام بیشتر و فضای غالبا بیشتر برای سرنشین هستند و نقایص آنها به میزان قابل ملاحظه‌ای کمتر است. یک مثال دیگر این است که پیش از اختراع رادیو، تلویزیون یا دستگاه‌های ضبط موسیقی این امکان وجود نداشت که فردی بتواند بدون حضور در یک کنسرت زنده به سمفونی پنجم بتهوون گوش دهد. در حال حاضر اغلب افراد در آمریکا می‌توانند با پرداخت بخشی از دستمزد یک روز خود هریک از سمفونی‌های نه‌گانه بتهوون که توسط بهترین ارکسترها و رهبران آنها اجرا شده‌اند را گوش کنند. این نوع پیشرفت‌هایی که در استاندارد زندگی ما روی داده است، چیزی است که آمارهای اعلام شده کاملا در نظر نمی‌گیرند.
تنها یک عامل عمده وجود دارد که باعث کاهش پیشرفت‌های صورت گرفته در بهره‌وری می‌شود(که آن هم نسبت به عوامل مثبت بسیار کوچک است). این عامل آن است که کالاهایی که در تولید آنها به نیروی انسانی و به ویژه به انسان‌های بسیار ماهر و دارای تخصص ویژه نیاز است، احتمالا با گذشت زمان دچار افزایش قیمت می‌شوند. با این همه، اینکه بگوییم درآمد انسان افزایش یافته است، معادل آن است که بگوییم نیروی کار گران‌تر شده است. می‌توان با بررسی طبقه متوسط در کشورهای فقیر کنونی که دستمزدها در آنها به مراتب کمتر از کشورهای ثروتمند است، نظری به شیوه زندگی این طبقه در صد سال قبل انداخت. در کشورهای فقیر فعلی حتی خانواده‌های متوسط نیز قادر به استخدام خدمتکار و ندیمه هستند، اگرچه باید به این نکته اشاره کرد که توانایی آنها در خرید اتومبیل‌های زیبا یا دستگاه‌های استریو کمتر از توان طبقه متوسط کشورهای ثروتمند است تا زمانی که خدمتکار و ندیمه در دسترس باشد، قیمت‌های مورد تقاضای آنها این امکان را به ما می‌دهند که آمار خود را طبق آنها تصحیح نماییم. مشکل زمانی پیچیده‌تر می‌شود که کیفیت یک کالا یا تجربه به گونه‌ای تنزل پیدا کرده باشد که بهبود تکنولوژی و افزایش قیمت نیروی کار به جایگزین کردن کالا انجامیده باشد. مثلا در صورتی که ده هزار توریست به رقابت بر سر یک باریکه در ساحل بپردازند، سفر به این منطقه احساسی به خوبی سفر به یک ساحل خلوت را به وجود نخواهد آورد.
به علاوه تفاوت‌های موجود در سلایق و ترجیحات می‌تواند باعث بروز خسارت برای افراد دارای سلیقه‌های نامعمول شوند. اگرچه اغلب افراد خودکار را به خودنویس ترجیح می‌دهند، اما معدود افرادی که تکنولوژی قدیمی‌تر را می‌پسندند، با تغییر کالای مورد استفاده افراد و به کارگیری محصول جدیدتر و ارزان‌تر ضرر خواهند کرد. این امر از صرفه مقیاس خودکارهای سنتی کاسته و می‌تواند کارگران دارای مهارت خاص در ساخت این‌گونه خودکارها را از بازار خارج سازد.
همچنین مورد کالاهای لوکسی که به خاطر خاص بودن و نیز کیفیت خود دارای ارزش هستند از این هم پیچیده‌تر است؛
چرا که دامنه گسترده دسترسی به این کالاها می‌تواند عملا به کاهش ارزش آن منجر گردد. با وجود همه این‌ها باز هم دورنمای مثبتی متصور است. افرادی که بیشترین خسارت‌ها را از این روندها دیده‌اند، احتمالا یا بسیار ثروتمند بوده‌اند یا افرادی با سلایق غیرمعمول بوده‌اند که بازار آنها را مورد پشتیبانی قرار نداده است. مشکلات ناشی از گسترش درآمدهای بالا اصولا به بروز فاجعه منجر نمی‌شوند. حتی اگر نتوان با پول شادی خرید باز هم بالا آوردن جایگاه حداکثر افراد ممکن تا یک سطح متوسط رفاهی، گامی بسیار مهم است.