نگاهی به سریال «بانو»
تاریخ ایران یا مذاق ممیزان؟
داوری درباره ضعف و قوت این برنامه تلویزیونی آن هم از نوع «الف»اش، دشواریهای خاصی دارد؛ چون نه تنها امضای کارگردانی حسن هدایت در آن مشاهده نمیشود، بلکه خط داستانی آن نیز به طور خاص مختص کارگردانان دوگانه یا مشاور کارگردان «روزگار قریب» نیست.
هوشنگ صدفی
داوری درباره ضعف و قوت این برنامه تلویزیونی آن هم از نوع «الف»اش، دشواریهای خاصی دارد؛ چون نه تنها امضای کارگردانی حسن هدایت در آن مشاهده نمیشود، بلکه خط داستانی آن نیز به طور خاص مختص کارگردانان دوگانه یا مشاور کارگردان «روزگار قریب» نیست. هرچند که فرید سجادی حسینی مدعی است خود ۷۰ درصد کارگردانی را انجام داده و ۳۰ درصد از کار توسط حسن هدایت کارگردانی شده است، اما میتوان با توجه به بخشهای پخش شده گفت، این برنامه تلویزیونی از انسجام درونی خوبی برخوردار نبود؛ اما به عنوان یک کار تجربی فرید سجادی حسینی در حوزه مجموعهسازی تلویزیونی پذیرفتنی است.
روایت عشق پنهان دکتر دل شکیب با بانو و روایت عاشقی دو دلداده جوان فارغ از قیل و قالهای کشف حجاب و کشتار مسجد گوهرشاد، آن هم در هنگامه مراسم دهه محرم، بد فکری نیست؛ اما معلوم نیست که تماشاگر چه گناهی دارد که تصاویر ناهمگون ممیزی و کارگردان را دوباره به هم پیوند زند تا روایت دیگری را در ذهنش خلق کند!
در بخشی از گفتوگوی کارگردان با رسانهها، این نکته مشخص میشود که اصولا پخش برنامه مختص مناسبت خاصی نبوده و قصه مجموعه به گونهای نوشته شده که در زمانهای مختلف قابلیت پخش داشته باشد؛ زیرا به مساله مسجد گوهرشاد، محدودیتهای رژیم برای عزاداران حسینی، کشف حجاب و محدودیتهای حکومت رضاخان بر مردم میپردازد. کارگردان اگر به جای روایت تاریخ به روایت زندگی اجتماعی آپارتمانی یک زوج میان سال و زوج جوان در دوره حاضر میپرداخت، شاید در اولین مرحله تجربه مجموعهسازی تلویزیونی موفقتر مینمود، اما تجربه حاضر نه تنها یک روایت تاریخی نیست، بلکه تحریف تاریخ یا به عبارتی بد فهمی از تاریخ معاصر ایران آن هم از نوع رضاخانی محسوب میشود، پرداخت ضعیف ضدقهرمانهای برنامه آن هم در قامت نظمیه دوره رضاخانی یا عدم تفکیک پوشاک زنان در اندرونی و بیرونی، دوره رضاخان که مقارن با مقوله کشف حجاب است خود از نقاط ضعف برنامه به شمار میآید. بگذریم که به خاطر محدودیتهای دکور و صحنه نیز در اغلب موارد ناچار بوده با تصویربرداری در شب این ضعف را بپوشاند؛ موضوعی که با هزینه تولید این نوع برنامههای تاریخی گره خورده است.
با شرحی که کارگردان درباره دوگانگی کارگردانی برنامه که بیشتر به حاشیه مسائل آن برمی گردد تا شلوغیهای کاری آقای هدایت، باید بپذیریم که مجموعه تلویزیونی «بانو» نتوانست آن چنان از عهده روایت تاریخ معاصر و جذب مخاطبان تلویزیونی خود برآید و ناخواسته با سرهم بندی سکانسها و با یک محاکمه شبانه در باغ کفترخونه به نقطه پایانی خود رسید. نمیدانم طرح استفاده از پوشیه آن هم در حضور ماموران نظمیه رضاخان که خود در پی براندازی حجاب بودهاند ایده کارگردانی است یا نگاه ممیزان تلویزیونی؟
به هرحال اگر نمیتوانیم تاریخ را به خوبی روایت کنیم بهتر است به آن نزدیک نشویم، کجای تاریخ رضاخانی اجازه میدهد که روحانی، ماموران نظمیه و خفیه و مسوولان لشگری و کشوری بنشینند و در یک محفل شبانه حاکم و محکوم را محاکمه کنند، این هم بدعت گذاری در تاریخ معاصر ایران است. گفتنیها درباره مجموعه تلویزیونی «بانو» و روایت سرهم بندی شده آن زیاد است؛ اما چون این برنامه تلویزیونی، نه امضای جدی کارگردان اول و نه دوم و نه مشاور کارگردان را دارد؛ بنابراین از کنار آن میگذرم و به این نکته بسنده میکنم که اگر قرار است روایت تاریخ معاصر ایران باشد بهتر است در کنار کارگردان و ممیزان تلویزیونی یک تاریخ نگار مطلع نیز حضور داشته باشد تا تاریخ ایران به سادگی و به مذاق ممیزان تلویزیونی به تصویر کشیده نشود.
منبع: ایسنا
ارسال نظر