دایرهالمعارف اقتصاد
عرضه پول - ۱ دی ۸۸
مترجمان: محمدصادق الحسینی، محسن رنجبر
بخش دوم و پایانی
در سیستم بانکداری مبتنی بر ذخیرهدرصدی، خروج اسکناس و مسکوک از بانکها باعث کاهش ذخایر آنها میشود و اگر فدرال رزرو مقدار اضافی کافی اسکناس و مسکوکات و اندوخته فراهم نیاورد، سپردهها چند باره کاهش مییابند و حجم پول کاهش پیدا میکند.
مترجمان: محمدصادق الحسینی، محسن رنجبر
بخش دوم و پایانی
در سیستم بانکداری مبتنی بر ذخیرهدرصدی، خروج اسکناس و مسکوک از بانکها باعث کاهش ذخایر آنها میشود و اگر فدرال رزرو مقدار اضافی کافی اسکناس و مسکوکات و اندوخته فراهم نیاورد، سپردهها چند باره کاهش مییابند و حجم پول کاهش پیدا میکند.
مجموع اسکناس و مسکوک و ذخایر بانکها پایه پولی را تشکیل میدهد که گاهی اوقات با عنوان پول پرقدرت نیز شناخته میشود. فدرال رزرو میتواند هر دو مولفه پایه پولی را کنترل کند. این نهاد میتواند طی چند فصل و با تعدیل سطح مانده ذخیره بانکها به نرخ رشد مطلوب برای سپردهها و عرضه پول دست پیدا کند. وقتی که عموم مردم و بانکها نسبت ذخایر و اسکناس و مسکوک به سپردههای خود را کاهش میدهند، فدرال رزرو میتواند اثر آن روی عرضه پول را با تغییر مقدار ذخایر یا اسکناس و مسکوکات جبران نماید.
اما اگر آن نهادی که مقدار عرضه پول را تعیین میکند فدرال رزرو باشد، چه چیزی باعث میشود ارزش اسمی پول موجود برابر با مقداری شود که مردم میخواهند نگهداری کنند؟ یکی از راههایی که سبب برقراری تناظر میگردد، تغییر نرخهای بهره است. کاهش نرخهای بهره باعث افزایش مقدار پولی میشود که مردم میل به نگهداری آن دارند، در حالی که افزایش نرخهای بهره موجب کاهش آن میشود. تغییر قیمتها نیز راه دیگری برای معادل شدن عرضه پول با مقدار مورد تقاضا برای آن است. وقتی افراددلارهای اسمی بیشتری نسبت به آنچه میخواهند را نگهداری میکنند، آنها را سریعتر خرج کرده و باعث افزایش قیمتها میشوند. این افزایش قیمت از قدرت خرید پول میکاهد تا جایی که مقدار پول مورد تقاضای مردم با مقدار موجود آن برابر شود. برعکس اگر افراد پول کمتری نسبت به آنچه مورد تقاضای آنهاست را نگهداری کنند، آنها را با سرعت کمتری خرج خواهند کرد که این امر باعث کاهش قیمتها میگردد. در نتیجه ارزش واقعی پول موجود با مقداری که مردم مایل به نگهداری آن هستند برابر میشود.
تغییر تکنیکهای فدرال رزرو
تکنیکهای فدرال رزرو برای دستیابی به میزان مطلوب ذخایر (هم ذخایر قرض گرفته شدهای که بانکها از طریق پنجره تنزیل به دست میآورند و هم ذخایر غیرقرض گرفته شدهای که فدرال رزرو با خرید اوراق بهادار در بازار باز فراهم میآورد) با گذشت زمان به میزان قابل ملاحظهای تغییر یافتهاند. فدرال رزرو در ابتدا حجم ذخایر و میزان قرضدهی توسط بانکهای عضو خود را عمدتا از طریق تغییر نرخ تنزیل کنترل میکرد. فرض بر آن بود که میل بانکها به بازپرداخت بدهیهای خود به فدرال رزرو در اسرع وقت باعث میشود که وامدهی خود را کاهش دهند. در دهه ۱۹۲۰ که فدرال رزرو دریافت عملیاتهای بازار باز نیز باعث خلق ذخایر میشوند، تغییر ذخایر غیراستقراضی بهعنوان روشی موثرتر برای مقابله با تغییرات نامطلوب در قرضدهی توسط بانکهای عضو مطرح گردید. فدرال رزرو در سالیان دهه ۱۹۵۰ به دنبال کنترل ذخایر موسوم به ذخایر آزاد یا ذخایر اضافی منهای قروض بانکهای عضو بود.
فدرال رزرو افزایش نرخهای بهره را بهعنوان سیاست پولی انقباضی و کاهش آن را به عنوان سیاست پولی انبساطی تفسیر کرده است. اما نرخهای بهره، شاخص مناسبی برای سیاست پولی نیستند. اگر انتظار رود که سیاست پولی آسان به بروز تورم منجر شود، وامدهندهها نرخ بهره بالاتری را مطالبه میکنند تا با اثر این تورم مقابله نمایند و وامگیرندهها نیز حاضر به پرداخت نرخ بهره بالاتر هستند؛ چراکه تورم ارزش پولی که بازپرداخت میکنند را کاهش میدهد. بنابراین افزایش تورم انتظاری منجر به افزایش نرخهای بهره میگردد. بهعنوان مثال در فاصله سالهای 1977 و 1979 سیاست پولی آمریکا آسان بود و نرخهای بهره افزایش پیدا کردند. به نحو مشابه در صورتی که انتظار رود که سیاست پولی انقباضی به کاهش تورم بینجامد، امکان دارد نرخهای بهره کاهش پیدا کنند.
از سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۲ که پل ولکر ریاست فدرال رزرو را برعهده داشت، این بانک تلاش کرد که ذخایر غیراستقراضی را کنترل کند تا به هدف پولی خود دست یابد. این روند نوسانات زیادی را هم در نرخ رشد پول و هم در نرخهای بهره به وجود آورد. بانک مرکزی زمانی که ذخایر غیراستقراضی بالاتر از میزان هدف بود آن را کاهش میداد و باعث افزایش ذخایر استقراضی (قرض شده) میگردید، زیرا امکان دستیابی بانکها به پنجره تنزیل را برای آنها فراهم میآورد. از آن زمان به بعد فدرال رزرو گستره محدودی را برای نرخ وجوه فدرال (نرخ بهره وامهای یک شبه یک بانک به بانکی دیگر) تعیین کرده و از این کار به عنوان ابزاری برای دستیابی به اهداف خود استفاده نموده است. اگرچه فدرال رزرو مستقیما به مبادله در بازار وجوه فدرال نمیپردازد، اما وقتی که نرخ مربوط به آنها را افزایش میدهد، با کاهش ذخایری که برای کل سیستم مالی فراهم میآورد، این نرخ بالاتر را تثبیت مینماید. همچنین وقتی نرخ پایینتری را برای وجوه فدرال تعیین میکند، آن را با افزایش ذخایر تثبیت مینماید. نرخ بازار وجوه فدرال به میزان خیلی کمی از نرخ هدفی که برای آن در نظر گرفته شده است انحراف پیدا میکند.
اگر این انحراف زیادتر شود، برای فدرال رزرو نشانگر آن است که ذخایری که فراهم آورده با نرخی که اعلام نموده است، همخوانی ندارند. این نهاد بسته به انحراف به وجود آمده به میزان ذخایر خواهد افزود یا آن را کاهش خواهد داد.
تغییر بزرگی که در دوره ریاست آلن گرینسپن بر فدرال رزرو در اهداف آن روی داد، اذعان به این نکته بود که مسوولیت کلیدی این نهاد کنترل تورم است. فدرال رزرو در این دوره رسیدن به نرخ تورم معینی در آینده را هدف قرار داد. موفقیت فدرال رزرو در دستیابی به این هدف به آن اعتبار بخشیده است؛ طوری که نرخ تورم هدف فدرال رزرو در حال حاضر به نرخ تورم انتظاری عموم مردم تبدیل شده است.
پیشینه عرضه پول در آمریکا
عرضه پول در آمریکا از زمان تاسیس فدرال رزرو در 1913 تا پایان جنگ جهانی دوم با نرخی بیشتر از رشد GNP اسمی افزایش یافته است. این افزایش در نسبت عرضه پول به GNP نشانگر آن است که مقدار پولی که مردم تمایل داشتهاند نگهداری کنند، افزایش یافته است. از 1946 تا 1980، GNP اسمی با نرخی بالاتر از نرخ رشد عرضه پول افزایش یافت که حاکی از آن است که عموم مردم نسبت مانده پولی خود به درآمدشان را کاهش دادند. تا سال 1986 ماندههای پولی نسبت به درآمد رشد پیدا کردند و این نسبت از آن زمان به بعد کاهش یافته است. اقتصاددانها این دگرگونیها را با تغییر انتظارات قیمتی و نیز با تغییر نرخهای بهرهای که هزینه نگهداری پول را کم و زیاد میکنند، توضیح میدهند. اگر انتظار کاهش قیمتها وجود داشته باشد، انگیزه نگهداری ماندههای پولی بالا میرود؛ چرا که اگر این انتظارات به وقوع بپیوندند، قدرت خرید پول افزایش خواهد یافت. به همین نحو در صورت کاهش نرخهای بهره هزینه نگهداری ماندههای پولی به جای خرج یا سرمایهگذاری آنها کاهش مییابد. اگر انتظار افزایش قیمتها وجود داشته باشد یا نرخهای بهره بالا روند، هزینه نگهداری پول در مقایسه با خرج یا
سرمایهگذاری آن زیادتر میشود.
از سال ۱۹۱۴ به این سو کاهش مداوم عرضه پول تنها در خلال سه رکود چرخه کسبوکار صورت گرفته است؛ چرخههایی که به گواهی کاهش تولید و افزایش بیکاری، بسیار شدید بودند. این سه رکود در سالهای ۱۹۲۱-۱۹۲۰، ۱۹۳۳-۱۹۲۹ و ۱۹۳۸-۱۹۳۷ روی دادند. عموما پذیرفته شده است که شدت کاهش فعالیتهای اقتصادی در هریک از این رکودهای ادواری و به ویژه در رکودی که از سال ۱۹۲۹ آغاز شد، نتیجه کاهش حجم پول بود. در بحران ۱۹۳۳-۱۹۲۹ حجم پول به یک سوم تنزل پیدا کرد که تا آن زمان چنین کاهشی بی سابقه بود. طی شش دهه بعد هیچگونه کاهش مداومی در حجم پول روی نداد.
آمریکا از سال 1914 به بعد سه تورم قیمتی عمده را به خود دیده است و هریک از آنها پس از افزایش متناظری در نرخ رشد عرضه پول پدید آمدهاند. این سه مورد تورم در سالهای 1920-1914، 1948-1939 و 1980-1967 روی دادهاند. شتابگیری رشد پول با سرعتی فراتر از رشد تولید واقعی، همواره (در این موارد و در نمونههای زیاد دیگری قبل از آنها در آمریکا و سایر کشورهای دنیا) به تورم انجامیده است.
تا دهه ۱۹۹۰ که فدرال رزرو یک نرخ ضمنی را برای تورم در نظر گرفت، عرضه پول طی دورههای رونق چرخه کسبوکار با سرعتی بیشتر از دورههای رکود چرخه کسب و کار رشد پیدا میکرد. این نرخ قبل از اوج این چرخه میل به کاهش و قبل از حضیض آن میل به افزایش پیدا میکرد و قیمتها در خلال دورههای رونق، افزایش و در حین دورههای رکود کاهش مییافتند. این الگو در حال حاضر مشاهده نمیشود. اگرچه امروزه فدرال رزرو مثل اغلب بانکهای مرکزی دنیا در چارچوب و عملکرد خود از بسیاری از موارد غفلت میکند؛ اما نرخ رشد پول در کل میل به ثبات و تعادل دارد. یکی از پیامدهای احتمالا ناخواسته موفقیت این بانک در کنترل تورم آن است که مقادیر کل پولی از هیچ قدرتی برای پیشبینی قیمتها برخوردار نخواهند بود. درسی که تاریخ عرضه پول به ما میآموزد آن است که غفلت از تغییرات آن به مثابه فراهم آوردن زمینه جهت بروز اختلال پولی است. گذشت زمان مشخص خواهد کرد که آیا نیروانای پولی کنونی دوام خواهد یافت و این آموزه به چالش کشیده میشود یا خیر؟
درباره نویسنده: آنا شوراتز از اقتصاددانهای مرکز ملی تحقیقات اقتصادی در نیویورک است. وی عضو ممتاز انجمن اقتصادی آمریکا است.
منابعی برای مطالعه بیشتر
Eatwell, John, Murray Milgate, and Peter Newman, eds. Money: The New Palgrave. New York: Norton, 1989.
Friedman, Milton. Monetary Mischief: Episodes in Monetary History. New York: Harcourt Brace Jovanovich, ۱۹۹۲.
Friedman, Milton, and Anna J. Schwartz. A Monetary History of the United States, 1867-1960. Princeton: Princeton University Press, 1963.
McCallum, Bennett T. Monetary Economics. New York: Macmillan, ۱۹۸۹.
Meltzer, Allan H. A History of the Federal Reserve. Vol. 1: 1913-1951. Chicago: University of Chicago Press, 2003.
Rasche, Robert H., and James M. Johannes. Controlling the Growth of Monetary Aggregates. Rochester Studies in Economies and Policy Issues. Boston: Kluwer, ۱۹۸۷.
Schwartz, Anna J. Money in Historical Perspective. Chicago: University of Chicago Press, 1987.
ارسال نظر